به گزارش شهرآرانیوز؛ اشکان دژاگه یکی از معدوددورگههایی بود که اتفاقا ثبات خوبی در ترکیب تیم ملی داشت و ۹سال لباس تیم ملی فوتبال را به تن کرد و اتفاقا در مقطعی بازوبند کاپیتانی را هم بر بازوی خودش میبست. ورزش۳ دیروز گفتوگوی مفصلی را با این بازیکن انجام داده بود که در ادامه بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
من ۳۵سال دارم، ولی بعضیوقتها که فکر میکنم، باورم نمیشود و میدانم که زمان زود میگذرد؛ اما برای من سن فقط یک شماره است و شکرخدا از لحاظ بدنی سرحال هستم و هنوز به فکر این هستم که چند سال بازی کنم.
تیم خیلی خوبی با آقای اوزیل و آقای نویر و خیلی بازیکنان دیگر که بعد از آن هم در تیم ملی آلمان و تیمهای بزرگ بازی کردند، داشتیم. زمان خیلی خوبی بود. جا دارد یک تشکر هم از تیم ملی آلمان بکنم که خیلی به من کمک کرد. ولی فکر میکنم این مسئله صددرصد تأثیر زیادی دارد که اسمت آلمانی باشد یا نه. مشابه این مشکلات برای اوزیل هم پیش آمد و شما دیدید که او زمان خداحافظی با تیم ملی آلمان اوضاع خوبی نداشت.
من این افتخار را داشتم که با آقای ماگات چندینسال کار کنم؛ هم در وولفسبورگ و هم در فولام. برای من یکی از بزرگترین مربیهایی بود که خیلی به من کمک کرد و خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم و در آلمان هم اسم بزرگی دارد. متوجه میشدم از بازیکنان ایرانی خیلی راضی بود و همیشه دوست داشت یک بازیکن ایرانی در تیمش داشته باشد. آقای ماگات تمرینات آسانی ندارد و آدم سختگیری است؛ ولی هرجا کار کرده، موفق بوده است. فلیکس ماگات بازیکنانی میخواست که انگیزه دارند و میخواهند کار کنند و این را در بازیکنان ایرانی دید و بهخاطر این خیلی دوست داشت همیشه یک بازیکن ایرانی داشته باشد و اگر میتوانست بیشتر از یکیدو بازیکن در تیمش میداشت.
باعث افتخار بود که پیراهن کشورم را تنم کنم و هشتنهسال با آن بازی کنم و میدانستم یک روزی تمام میشود، ولی انتظارم چیز دیگری بود. این یک ضعف است که نباید آدم اینطور با بازیکن رفتار کند. من انتظاری نداشتم و بازیکنان بزرگتر از من هم در تیم ملی بودند که درست با آنها خداحافظی نکردند، ولی در این قضیه باید پیشرفت کنند و یاد بگیرند. من دیر به تیم ملی آمدم، هشتنهسال بودم، ولی بازیکنانی بودند که ۱۰سال یا بیشتر برای کشورشان در زمین جنگیدند و بازی کردند و زحمت کشیدند.
باید در این مسئله پیشرفت کنند و یاد بگیرند که وقتی بازیکن اینهمهسال زحمت کشیده است، باید درستحسابی هم خداحافظی کنند. من زیاد سخت نگرفتم یا ناراحت نشدم و بیشتر برای خانوادهام ناراحت شدم. وقتی اینهمه سال دور از خانواده باشی، در تعطیلات در اردو باشی، همین زمان است و آدم انتظار دارد حداقل یک تشکر بکنند تا وقتی پدر آدم سؤال کند که خبری نشد و کسی زنگ نزد، من بتوانم جوابی بدهم. این برای من ناراحتکننده بود که نمیتوانستم جواب درستی به پدرم بدهم. بیشتر از این نمیخواهم صحبت کنم و همیشه برای من افتخار بود برای کشورم بازی کنم.
من خاطرههای خیلی خوبی دارم؛ ولی در سالهایی که با تیم ملی بودم، ۳ بازی بود که واقعا همیشه در فکرم هست و همیشه در ذهن من و مردم میماند. بهویژه بازی اولم که برای تیم ملی در استادیوم آزادی مقابل قطر بازی کردم که ۲ گل زدم و فکر میکنم این همیشه هم برای مردم و هم برای خودم و خانواده در خاطرات میماند؛ چون برای من خیلی بازی خوبی بود. بازی با آرژانتین که هنوز هم در ذهن مردم هست و شکرخدا که خاطره خوبی در ذهن آنهاست.
اگر آن موقع VAR بود، پنالتی را صددرصد میدادند؛ ولی متأسفانه نبود و همینطور آن ضربه سری که زدم. متأسفانه یک بازی هم که هیچوقت از ذهنم بیرون نمیرود، بازی با ژاپن است که واقعا هر وقت به آن فکر میکنم، ناراحت میشوم؛ چون واقعا تیم ما این پتانسیل را داشت که قهرمان شود. هیچکس فکر نمیکرد بازی را ۳بر۰ ببازیم.
الان هم ستارههایی بزرگ در تیم ملی هستند که میتوانند کمک کنند. من سه سال داخل ایران بازی کردم و دیدم چقدر بازیکن با استعداد در ایران وجود دارد. من انگیزه بازیکنان ایرانی را هیچ جا ندیدهام. فقط امیدوارم بیشتر به آنها برسند و امکانات بهتر شود؛ چون باید این را بگویم که متأسفانه امکانات برای لیگ برتر و لیگیک افتضاح است. چیزهایی در ایران دیدم که اصلا حرفهای نبود.