هدی جاودانی| آیزاک باشویس سینگر (زاده ۲۱ نوامبر ۱۹۰۴یا ۱۹۰۲ - درگذشته ۱۹۹۱م.) لهستانی، معمولا صبحها مینوشت، بعدازظهرها، در خیابان برادوی پیاده روی میکرد، در زمان مشخصی به رستوران همیشگی اش در همان خیابان میرفت و وعدهای غذای بدون گوشت سفارش میداد و از رستوران که خارج میشد، به پرندگان غذا میداد. همیشه دفترچه حسابهای بانکی خود را همراه با هزاران دلار پول نقد در جیب پالتوی خود میگذاشت، تا بتواند هر لحظه نیویورک را با عجله ترک کند، چرا که فکر میکرد هر آن ممکن است اتفاقی سر برسد که همیشه انتظارش را میکشید.
او در سال ۱۹۳۵ م. بدون آنکه حتی یک سکه در جیب داشته باشد و درحالی که تنها قادر بود یک جمله را به زبان انگلیسی ادا کند، به آمریکا میرسد و ورشکسته و محزون و ناامید، تا ۷ سال نمیتواند دست به قلم ببرد. خودش بر این باور بوده که زندگی اش را همواره صرف خدمت به ۲ چیز کرده است: ادبیات و عشق. علاقه به ادبیات، او را به خلق بیش از ۴۵ مجموعه داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، داستان کودک و زندگینامه سوق میدهد و در نهایت در سال ۱۹۷۸ نوبل ادبیات را برای او به ارمغان میآورد.
سینگر در خلال داستان هایش در عین اعتقاد به قدرت اختیار بشر، به نقش تعیین کننده سرنوشت نیز باور دارد. «باور به قدرت اختیار و سرنوشت، در کنار هم، به نظر نوعی تقابل یا تضاد را به نمایش میگذارد، اما این گونه نیست. به عبارت دیگر، من بر این باورم که عواطف و احساسات ما، تماما از ما نشئت نمیگیرند، بلکه چیزی ورای ما آنها را خلق میکند و هم زمان برای ما این امکان فراهم شده تا بتوانیم برای ادامه مسیر زندگی مان تصمیماتی اتخاذ کنیم. ما مجبوریم تا میان خیر و شر، یکی را برگزینیم و اگر این کار را انجام ندهیم، دیگر نمیتوانیم ادعا کنیم که وجود خواهیم داشت. تصمیمات اهمیت بالایی دارند. اگر بتوانید در زمان درست، تصمیم درستی بگیرید، همواره انسان قدرتمندی خواهید بود، اما اگر نتوانستید، باید دوباره تلاش کنید. هیچ گاه دست از تلاش برندارید. حضور شما، اینجا، این لحظه، مقابل من، نتیجه تصمیمی است که پیش از این گرفته اید. اگر نتوانیم تصمیم بگیریم و یا اگر نتوانیم مصرانه بر تصمیمات خود بمانیم، ممکن است برای همیشه راه را گم کنیم.»
او همواره بر ارزش اثر ادبی تأکید داشت: «اطلاعاتی که اثر ادبی در اختیار شما قرار میدهد، همین ارزش است. همین که شما با خواندن یک رمان، درباره یک کشور یا ملت اطلاعاتی را کسب میکنید، به این معناست که ادبیات نقش آموزشی خود را ایفا کرده است و اگر هم زمان، روح شما با خواندن آن اثر غرق در لذت شود، به نظرم آن اثر ادبی به هدفی متعالی دست یافته است. در مورد آثار خودم، دقیقا نمیتوانم بگویم که چیزی که قرار است بنویسم، هم زمان هم ذهن و هم روح مخاطبانم را وسعت میبخشد و آنان را به انسانهای بهتری بدل میکند، اما لااقل از بازخوردهای متعددی که از آنها میگیرم، میتوانم بفهمم که چیزی به زندگی آنان افزوده ام.»
سینگر تمامی داستانهای خود را به زبان مادری اش ییدیش نوشته و «خانواده موسکات»، «دشمنان» و «یک مهمانی، یک رقص» از جمله آثاری است که از او به فارسی ترجمه شده است.