واقعیت این است که موضوع همکاری بلند مدت و همه جانبه ایران با یک کشور خارجی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، امری بی سابقه است و شاید اهمیت و بزرگی و پردامنه بودن موضوع است که افکار عمومی را حساس کرده است.
همکاری بلندمدت ایران و چین، موافقان و مخالفان جدی دارد که بخشی از این موافقتها و مخالفتها کارشناسی و همراه با بحثها و استدلالهای فنی است و قسمتی هم سیاسی و متاثر از قطب بندی و فضا سازیهای سیاسی در داخل و خارج کشور.
درباره واکنشهای گسترده درقبال امضا و اجرای این توافق نامه، چند ملاحظه وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
اول این که بصورت طبیعی، آمریکا و اروپا و هواداران آنها در داخل کشور با ورود ایران به یک همکاری بلندمدت با چین مخالفند. به باور برخی تحلیلگران، غربیها خیلی بهتر از ما در ایران، از جایگاه بی بدیل چین در آینده اقتصاد و سیاست جهان آگاهند. قراردادهای بازرگانی پرحجم و داد و ستد مالی گسترده کنونی آنها با چین بیانگر واقع بینی و فهم و درک درست اروپا و آمریکا درخصوص نقش آفرینی چینیها در اقتصاد امروز و فردای دنیاست.
بر اساس آمار منتشر شده، در سه ماهه دوم ۲۰۲۱، چین به بزرگترین و شریک اول تجاری اروپا در بخش کالا تبدیل شد و آمریکا را به رتبه دوم فرستاد.
از سوی دیگر، چین نیز به دنبال ایجاد تنوع گسترده در سبد شریکان تجاری خود در سراسر جهان است و در چارچوب یک سیاست خارجی بشدت عملگرایانه، درپی پیدا کردن کشورهایی به عنوان «مشتری» یا «شریک» یا «همکار اقتصادی» است که نفت و گاز و مواد اولیه ارزان تری را به دست او برسانند یا بازار مصرف خوبی برای کالا و خدمات چینی باشند.
در این میان، به نظر میرسد کشور که دهه هاست، با رفتار قهرآمیزغربیها رو به روست، با انجام بازنگری اساسی در سیاست خارجی خودش و در چارچوب رویکرد به دیپلماسی راهبردی «نگاه به شرق» درصدد ارتقای جایگاهش از یک «مشتری» یا «شریک رده پایین» به یک «دوست و همکار» در روابط با جمهوری خلق چین است.
اما تغییر رویکرد ایران در نگاه به شرق، مخالفانی هم دارد.
در شرایطی که آمریکا با فشار کمرشکن تحریمهای ظالمانه میخواهد اقتصاد ایران را در تنگناهای بیشتری قرار دهد، هر تدبیر و راهکاری که رویکرد ضدتحریم داشته باشد، به شدت با پروپاگاندای غربی رو به رو میشود تا در حافظه افکار عمومی ایران به موضوعی «سیاه و ضدملی» تبدیل شود.
اما آیا همه انتقادها به قرارداد بلندمدت ایران و چین از این دسته است و ریشه در دشمنیهای سیاسی دارد؟
آیا همه کسانی را که درباره ابعاد و زوایای این قرارداد هشدار میدهند و خواستار دقت نظر و کنکاش در بندبند آن هستند و نگرانیهای جدی درباره «هژمونی زرد» دارند و هرگونه خدشه بر استقلال کشور را ناروا میدانند و آن را درتضاد قانون اساسی ایران ارزیابی میکنند، مزدور و آلت دست دشمن باید بدانیم؟
اگر از «تبلیغات سیاه» نظام سلطه علیه این قرارداد بگذریم که واکنش تبلیغاتی و رسانهای دست اندرکاران را میطلبد تا درباره آن روشنگری و افکار عمومی اقناع شود، اما دستهای دیگر از پرسشها و نقدها همچنان مطرح هستند که قصدشان، نه سیاه نمایی و تشویش ذهن مردم جامعه است و نه زیر سوال بردن یک قرارداد مهم با کشور قدرتمندی که در امروز و فردای نظام بین الملل جایگاه ویژهای دارد و از رهگذر ارتباطات دوجانبه با آن، میتوان یک بازی «برد-برد» را برای هر دو ملت رقم بزنیم، به شرط این که سینه چاک منافع ملی و مصالح کشور خودمان باشیم، زیرا یقین داریم، چینیها هم در آن سوی این قرارداد، ذرهای از منافع ملی خودشان پا پس نمیکشند.
رسیدن به بازی «برد-برد» نیز در گرو این است که صدای صاحبان نقدهای سالم و دلسوزان استقلال و منافع ملی ایرانیان را با دقت بشنویم و اجازه بدهیم، دلسوزان بدون لکنت و بی دغدغه، حرفهای کارشناسی و ملاحظهها و دغدغههای خودشان را درباره آینده روابط ایران و چین و قرارداد ۲۵ ساله بگویند و بنویسند؛ بی آنکه هراس داشته باشند که متهم به «بازی در زمین دشمن» شوند و انگ «غرب گرا» بودن بر پیشانی شان بچسبد.
به واقع، بزرگترین خبط و خطا این است که حساب نقدهای «سالم» و «معطوف به منافع ملی» را با حساب «تبلیغات سیاه» و «ضدملی» یکسان بدانیم و بدون توجه به اهداف و نیات، هر دو را با یک چوب برانیم.