الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ اول بسم ا... خیلیها پای کارند. اصلا محال است بگویید قصد دارید کار خیر برای خانوادهای محروم انجام دهید و نه بشنوید. هرکس هرچه بتواند کمک میکند، اما بعد گذشت مدتی عدهای ریزش میکنند و میمانند چند نفر؛ چندنفری که کمک به مردم را در کنار همه کارها و دغدغهها و دل مشغولیهای خود قرار میدهند.
آنهایی که حلقه واسط بین خیران و خانوادههای نیازمند میشوند؛ کسانی که دنبال رویش دوباره خانوادههای آسیب دیده از دل مشکلات هستند. روایتمان از بن بست یکی از کوچههای یک متری انتهای جاده سیمان است. از بن بستی که مرکز خیریه و نیکوکاری رویش در انتهای آن واقع شده است.
این مرکز را نوید سروآزاد با همراهی چند جوان جهادی دیگر مشهد بنا نهاده اند و حالا آن طور که میگویند نماینده چهارصد خانواده آبرومند هستند و تلاش میکنند با کمک خیران و در حد توان خود، گره از کار این خانوادهها باز کنند. مرکز نیکوکاری رویش حالا دو سالی است که در میان اهالی بولوار کشمیری حسابی جا باز کرده است. هرچند آقای سروآزاد که مدیرعاملی این خیریه را بر عهده دارد میگوید این کافی نیست و جوانهای رویش برای آن آیندهای روشن با اهدافی بلند ترسیم کرده اند؛ آنها میگویند: رویش میخواهد به روی مشکلات مردم رنگ سبز خواستن، جوانه زدن و رشد کردن از دل سیاه مشکلات بزند. میخواهد بگوید زندگی را با همه مشکلات و سختیها میتوان جهادی ادامه داد؛ حتی در این شرایط سخت اقتصادی.
روایت آقای سروآزاد از داخل خیریه است؛ خانهای یک طبقه و جمع وجور با کتابخانهای بزرگ که با جاذبهای عجیب همه نگاه و تمرکزت را در لحظه ورود به خیریه به سمت خود میکشاند. کتابخانهای با ردیفهای پر شده از کتاب که در امتداد دو دیوار روبه روی خیریه کشیده شده است.
شروع صحبتمان با نوید سروآزاد از زمان حال و فعالیتهای رویش است. میگوید: دو سال از حضور رویش گذشته است. از همان روز اول که خیریه را زدیم تصمیم گرفتیم کنار غذای جسم به روح و فرهنگ توجه ویژه کنیم.
هنوز حرفش کامل نشده است که سؤالی از چرایی نگاه کم رنگ به بُعد فرهنگی و اجتماعی یک انسان طرح میکند؛ نمیدانم چرا همیشه به بُعد اجتماعی در کمکهای خیرخواهانه کمتر توجه میشود درحالی که اگر به بُعد اجتماعی یک انسان و ساختن روحیه اعتمادبه نفسش توجه شود، او میتواند جبر زمانه را به نفع خودش تغییر دهد. برای همین ما -منظورم همه افرادی است که در این جمع نیکوکاری هستند- خواستیم کارمان متفاوت باشد. تصور نکنید متفاوت یعنی عکس و نمایش رسانهای و تصویر گرفتن از تک تک کمکها و ابراز رضایت فرد دریافت کننده مقابل دوربین.
با این جمله که «ما آدم نمایش نیستیم» سراغ قول و قرارمان برای گفتگو میرود: یادتان هست پرسیدیم عکاس دارید یا نه؟ میخواهم زمان حضور شما مددجویی نباشد. حفظ حرمت و دادن شخصیت به فردی که شرایط الان آن برای زندگی لنگ میزند، خیلی مهم است. شاید باور نکنید، اما همین جایی که شما نشسته اید خیلیها آمده ا ند.
از مسئولان شورای شهر و شهرداری و آستان قدس و...؛ اما قبل آمدن هر مسئول به این خیریه اگر اعلام کرده باشند که تیم رسانهای آنها هنگام بازدید و کمکهایی که به خانوادهها میکنیم میآیند با احترام کامل رد کرده ایم.
با این توضیحات مدیرعامل خیریه از عکس برای گزارش میپرسیم. میگوید: عکسی از من نزنید. از فعالیتها هم گفتم عکسی نداریم. عکسهایی که داریم بابت خریدها و شفافیتهای کاری خودمان برای خیران است و بس.
کارهای خیریه را با همان تأکید اولش که بر توانمندسازی و توجه به بعد اجتماعی است توضیح میدهد؛ برای زن و بچههایی که طعم تلخ اعتیاد شوهر و پدر را چشیده اند کارگاه توانمندسازی برگزار کردیم تا اعتمادبه نفس آنها را زیاد کنیم. برای مادران این خانواده جلسات مشاوره و کارگاه زندگی در شرایط سخت گذاشتیم تا این مادران و فرزندان را به سمت یک زندگی جدید ببریم؛ زندگیای که در آن فرزند درس بخواند و مادر غم نان کودکانش را نداشته باشد.
برای زنی که سرپرست خانواده است یا خانمهایی که همسرانشان درگیر اعتیاد هستند باید در کنار حمایتهایی مادی و دادن بستههای معیشتی کاری کنیم که بتوانند فرزندانشان را در این شرایط سخت جوری بزرگ کنند که دیگر مشکلی به اسم اعتیاد در میان دیگر اعضای خانواده ریشه ندواند. برای همین کتابخانهای زدیم که الان بیش از ۵ هزار جلد کتاب دارد. به هر خانواده که میآمد در کنار بسته معیشت یک کتاب میدادیم تا با خواندن کتاب مسیر جدیدی برای زندگی خودش ترسیم کند.
او ادامه میدهد: برای بچههای این خانوادهها کلاس مشاوره گذاشتیم. برای اینکه بدانند آینده میتواند متفاوت از چیزی باشد که اکنون میبینند. آوازه کتابخانه شهید سلیمانی ما - کتابخانه خیریه رویش با نام شهید سلیمانی نام گذاری شده است - با ارائه کتاب و مشاوره به خانواده در کنار بستههای معیشتی زبان به زبان چرخید تا جایی که به دفتر رهبر معظم انقلاب رسید و دراین باره از دفتر ایشان کتابهای مختلفی از جمله کتاب «دا»، «پایی که جا ماند» و... برای کتابخانه ما فرستاده شد.
ادامه صحبتش دوباره بر ضرورت توجه به فرهنگ سازی و توانمند کردن خانوادهها و فرزندان آن هاست. سروآزاد معتقد است تمام خیران باید به بُعدهای روانی و اجتماعی این خانوادههای آسیب دیده در کنار بُعد معیشتی توجه کنند. او میگوید: با همین نگاه تلاش کرده ایم که حمایت از این خانوادهها تنها به ارائه بسته معیشتی محدود نباشد و برای فرهنگ سازی و ارتقای سواد اجتماعی خانوادهها تلاش کنیم.
قصد و هدف اول این گروه هم بچههایی است که قرار است آینده ساز باشند. توضیحات بیشتر او ازاین قرار است: سعی کردیم همه برنامهها و حمایتهایی که داریم برای بچهها باشد. بچهای که در این خانواده است از همان کودکی مشکلات را میبیند و بزرگ میشود؛ بنابراین اگر بتوانیم این بچه را توانمند کنیم، میتوانیم آینده یک فرد را بسازیم تا با تلاش خودش بتواند به یک فرد مفید جامعه تبدیل شود و حتی به دیگر بچههایی که مثل او هستند کمک کند.
یکی از کارهای مجموعه نیکوکاری رویش دادن حس اعتماد به این بچه هاست. چیزی که به گفته او در کمکهای خیران کمتر موردتوجه قرار میگیرد. او این طور توضیح میدهد که بچههایی که در این خانوادهها زندگی میکنند از همان ابتدا و کودکی با نداری و گرفتن کمک از دیگران درگیر میشوند. این بچهها هیچ کدام تجربه داشتن خرید برای خودشان را ندارند. یکی از کارهایی که ما دراین باره انجام میدهیم این است که این بچهها را به بازار میبریم و به آنها میگوییم برای خودشان لباس انتخاب کنند؟
نمیدانید که این بچهها چه شور و شوقی هنگام خرید دارند. با ذوق سراغ لباسها میروند و بارها میپرسند، یعنی این را میتوانم بردارم؟ وقتی بچهها خریدشان تمام میشود به بچهها میگوییم: همین طور که امروز برای خودت یک لباس انتخاب کردی، آینده ات را هم میتوانی خودت انتخاب کنی؛ اگر درس بخوانی و برای آینده ات تلاش کنی.
اما از کارهای خیرخواهانه این مرکز نیکوکاری که با کمک ۸۰ خیر ثابت و همراه همیشگی انجام میشود، میتوان به توزیع نان به صورت گسترده و با همراهی خیران در ۸ نانوایی محله، توزیع اسباب بازی میان کودکان این خانواده ها، تهیه جهیزیه و غذای گرم، ارائه خدمات پزشکی و دندان پزشکی با کمک پزشکان خیر، دادن کیک شب یلدا برای شادی کودکان این خانوادهها و... اشاره کرد.
تشکیل تشکل مردمی و خیریه رویش برمی گردد به یک تصمیم. خواهر آقای سروآزاد تصمیم میگیرد که نذری متفاوت داشته باشد؛ «آن سال خواهرم گفت که میخواهد عروسک و اسباب بازی بخرد و به بچههای حاشیه شهر بدهد. دوست داشت تا این بار دل بچههای این محلهها را جوری دیگری شاد کند. تعدادی اسباب بازی خریدیم و به بچهها دادیم. نمیدانم چه شد یا اینکه چطوری ما در این مسیر افتادیم، اما مطمئنم همان خندهها و ذوق بچهها بعد دیدن اسباب بازی انگار مسیر جدیدی پیش روی ما گذاشت؛ مسیری که من اسمش را میگذارم شیرینی زندگی با شیرین کردن زندگی دیگری.»
حس خوب کمک به دیگران، تجربه شیرینی که خانواده سروآزاد تصمیم میگیرند تجربه اش را ادامه دهند؛ «ماه رمضان آن سال داخل پارکینگ خانه موکت پهن کردیم تا کار بسته بندی اسباب بازیها و بستههای معیشتی را انجام دهیم و با ماشین خودمان توزیع میکردیم. بگذارید این طوری بگویم: یک جورهایی شدیم یک خیریه خانوادگی.»
خانواده سروآزاد مدتی به همین روش کارهای خیرخواهانه خود را انجام دادند تا اینکه روزی یک نفر که با اقدامات آنها آشنا شده بود گفت که ۴۰ بسته معیشتی آماده کرده و باتوجه به اقدامات خیرخواهانه خانواده سروآزاد میخواهد کار توزیع این بستهها را به آنها بسپارد. آدرسی که این خیر برای گرفتن بستههای معیشتی میدهد گلبهار است.
مدیرعامل خیریه رویش ادامه میدهد: ماشینی که من داشتم ظرفیت آوردن ۴۰ بسته معیشتی از گلبهار را نداشت. داخل یکی از گروههای مجازی که داشتم موضوع آوردن بستههای معیشتی را مطرح کردم تا اگر فردی دوست دارد، در این کار خیر همراه ما شود. آن روز یک نفر اعلام کرد که میخواهد همراه باشد، اما با شرط وشروطی. شرطش این بود که کار توزیع با او باشد البته این را هم گفت که اگر آن محلی که او ما را برای توزیع بستههای معیشتی به آنجا میبرد از نظر شرایط زندگی نیاز به این بستهها نداشته نباشند، قبول میکند که برای توزیع بسته در مکانی دیگر همراه ما باشد.
مسیری که برای توزیع بستههای معیشتی توسط این فرد میروند برای نوید سروآزاد و خانواده اش جدید و عجیب است، آن قدر که میگوید: تا به آن روز چنین جاهایی ندیده بودیم. خانهای دیدیم که دیوارهایش تا نیمه نم کشیده و سقفش ریخته بود. ما را به جایی برد که وسط زمستان پنجرههای خانه شیشه نداشت و پلاستیک به پنجره زده بودند. یا به خانهای رفتیم که حمام و سرویس بهداشتی نداشت. واقعا عجیب بود و دردآور. محلهای که ما را به آنجا برد همین جایی است که شما الان نشسته اید. محله قرقی و بولوار کشمیری.»
خانهها و بچههایی که دیدند برای او و دوستانش آن قدر تأمل برانگیز بودند که همان روز با توزیع بستههای معیشتی تصمیم گرفتند گروهی منسجمتر برای توجه بیشتر به ساکنان این محله تشکیل بدهند؛ «آن روز با گفتگوهایی که لابه لای بازدیدها انجام دادیم قرار بعدی خودمان را برای تشکیل یک گروه منسجم گذاشتیم. در همان جلسه اول اساس نامه و مرام نامهای نوشتیم. قرارمان این شد که برای خدمت به خانوادههای این محدوده هر تلاشی که میتوانیم انجام دهیم و کارهایی که انجام میدهیم و خدمات ما به خانوادههای این محله فارغ از هر نوع نگاه و تبلیغ سیاسی باشد.»
یک پرانتز وسط صحبتش باز میکند و میگوید: زمان انتخابات به من گفتند که نامزد شورای شهر شوم، چون مردم من را میشناسند. گفتم قول و قرارمان این است که کار سیاسی نکنیم. به آنها گفتم که من همین الان نماینده ۴۰۰ خانواده زیرمجموعه رویش هستم تا مشکلاتشان را به خیران برسانم. این عقیده شخصی من است که اگر هرکدام ما نماینده یک خانواده زجرکشیده باشیم قطعا مشکلی باقی نمیماند.
با این جمله دوباره پی صحبت قبلی اش را میگیرد: داشتم میگفتم. در اساس نامه تأکید کرده ایم که زمان کمک کردن و دادن بستههای معیشتی تصویری از هیچ خانوادهای نداشته باشیم و همه تلاش ما برای حفظ حرمت خانوادهها باشد. تأکید نهایی ما هم توانمندسازی خانواده و رویش دوباره خانوادهها بود.
بعد مرام نامه و اساس نامه نام انتخابی گروهشان را رویش میگذارند. کارهایشان با شناسایی خانوادههای نیازمند و دسته بندی چالشها و مشکلات آنها شروع میشود. برای این کار هم از آقای برهانی که یکی از ساکنان و معتمدان محله است استفاده میکنند. او ۴۰۰ خانواده نیازمند را به این گروه معرفی میکند. بعد معرفی و شناسایی سراغ خانوادهها میروند تا از نزدیک خانواده، شرایط و نیازهای آنها را بررسی کنند.
سراغ هر یک از این خانوادهها رفتن و دیدن زندگی آنها و مشکلاتی که دارند کار سختی است. شاید برای گفتنش فقط بتوان کلمه سخت را گفت و بس، اما -کمی فکر میکند تا کلمه دیگری بیان کند-، اما این را هم بنویسید که دیدن غم و غصه جان کاه است، اما تلاش برای برطرف کردن آن شیرین.
در ادامه توضیحات او دسته بندی مشکلات خانواده هاست. همه خانوادهها و فرمهایی را که پرکرده بودند به سه دسته تقسیم میکند؛ یک گروه خانوادههایی هستند که مرد آنها اعتیاد دارد و به خاطر اعتیاد، هر چیزی که در خانه دارند میفروشد. «زنان سرپرست خانواده» گروه دیگری است که رویشیها تصمیم به حمایت از آن گرفتند. دسته دیگر هم خانوادههایی بودند که سرپرست خانواده و همسر دارند، اما به دلیل شرایط اقتصادی مشکلاتی برای تأمین خرج و مخارج کودکان یا تأمین جهیزیه دخترانشان دارند.
توجه به بچهها همچنان جزو موارد مهم سروآزاد است. او و نیکوکاران رویش تأکید میکنند که بچههای این خانوادهها را از دل مصائب و مشکلاتی که دارند، بیرون بکشند تا هرکدام از این بچهها خودشان جدا از آنکه آینده متفاوتی برای خود میسازند یک رویشی شوند.
سروآزاد دراین باره به شناسایی ۱۲ کودک مستعد این خانوادهها اشاره میکند و میگوید: برای این ۱۲ کودک برنامه ریزی بسیاری داریم تا بتوانیم آنها را توانمند کنیم. کلاس متعدد استعدادیابی، آموزش مهارتهای زندگی، مشاوره برای دادن حس اعتمادبه نفس و... برای این بچهها برگزار میکنیم تا بتوانیم آینده رویش را به دست این ۱۲ بچه که خودشان از همین محله بوده اند و با مشکلات این مردم این محله آشنا هستند بسپاریم.