تاسیس یک جایزه ادبی به نام «یون فوسه» برنده نوبل ادبیات تصویربرداری «حکایت‌های کمال۲» در شهرک غزالی انتشار فراخوان بخش مسابقه تبلیغات سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر نگاهی به آثار سعید روستایی به بهانه‌ صادرشدن پروانه ساخت فیلم جدیدش ارسال فهرست ۱۲۸ فیلم موردتأیید «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به دبیرخانه «فجر» وقتی فیلم‌های اجتماعی شبیه هم می‌شوند | نقدی بر فیلم «نبودنت»؛ ساخته کاوه سجادی‌حسینی آموزش داستان نویسی | رج‌های ناتمام (بخش دوم) ماجرای حاشیه‌های اجرای «ترور» ساعد سهیلی در مشهد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ کنسرت «ریچارد کلایدرمن» در ایران + فیلم مروری بر کارنامه هنری داریوش فرهنگ به بهانه سالروز تولدش درگذشت غم‌انگیز سلین‌ حسین‌پور، بازیگر هفت‌ساله مهابادی + علت و فیلم معرفی داوران بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره تئاتر مقاومت + عکس «شارلیز ترون» هم بازیگر فیلم «آینده» نولان شد صحبت‌های معاون سیما درباره ساخت چند مجموعه تاریخی جدید «علی دهکردی» در جمع بازیگر سریال «مهمان‌کُشی» «هرچی تو بگی»، در راه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر
سرخط خبرها

ساخت مدرسه به یاد شهید

  • کد خبر: ۹۶۵۹۹
  • ۰۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۱
  • ۱
ساخت مدرسه به یاد شهید
پدر شهید علی اکبر ذوقی یک ونیم میلیارد تومان پس اندازش را خرج بهسازی یک مدرسه در منطقه‌ای محروم کرد.

تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ ریز می‌خندد وقتی از هر دری سخن می‌گوید، اما فقط یک جا اشکش سرازیر می‌شود؛ وقتی که اسم «علی اکبر» ش می‌آید. آتشِ دل سوخته اش بعد از ۳۵ سال هنوز سوزنده است. مگر می‌شود جوان نوزده ساله ات برود و ندیدنش عادت شود؟ همین است که حالا هم چشم از عکس پسرش برنمی دارد، هر بار که اسمش را می‌آورد.

هدیه دادن حقوقش از بنیاد شهید برای بهسازی مدرسه، اما بهانه دیگری دارد؛ «عهد کردم یک ریال از حقوق بنیاد شهید را خرج نکنم، مگر برای یک کار خیر.» این است که آن را می‌گذارد روی سهم الارث پسر شهیدش تا با هم شریک یک کار خیر باشند. می‌گوید: «سهم الارث همه بچه هایم را داده ام. سهم علی اکبر، اما مانده بود که خودش نبود. سهم الارث او را که نمی‌توانستم ندهم. در واقع از خودش برای خودش کاری کردم.»

آنچه خواندید گوشه‌ای بود از حرف‌های حاج محمد ذوقی، پدر شهید علی اکبر ذوقی، کسی که در یک سال گذشته، حدود یک ونیم میلیارد تومان را خرج ساخت وساز یک مدرسه در انتهای بولوار توس کرده است تا بچه‌های محروم این منطقه حالا در حیاط جدید مدرسه‌ای بدوند که سردرش نام پسر محصل محمد ذوقی نقش ببندد؛ نام «شهید علی اکبر ذوقی»

با مادر رفت و بی مادر برگشت

قرار است پدر شهید داستان کار خیرش را برایمان شرح بدهد. به سختی راه می‌رود. طول می‌کشد تا در حیاط را به رویمان باز کند و کمی بیشتر تا از پله‌ها بالا برود و روی تختش بنشیند. اسم آن همه پول که به گوش می‌رسد، طبیعی است خیال کنیم قرار است یک مرد متمول را در خانه بزرگی بالای شهر ملاقات کنیم، اما پدر شهید ساکن محله بهمن است؛ آن هم در یک خانه قدیمی. خانه کوچک است و باصفا. شبیه خانه پدربزرگ هایمان پر مهر است. البته که خود حاج آقای ذوقی هم پدربزرگی خوش زبان و خنده روست.

هر بار که جمله‌ای را می‌گوید، پشت بندش زیر لب ذکری می‌گوید. هم تاریخ‌ها را خوب به یاد دارد و هم وقایع را. از تاریخ تولدش در یکم فروردین ۱۳۱۴ روستای ابرده علیا تا کارکردنش در زمین‌های کشاورزی و بیست سال خدمت به عنوان نگهبان دکل شرکت گاز و بازنشستگی، همه را باحوصله برایمان تعریف می‌کند.
سخن از انگیزه کمک به مدرسه که به میان می‌آید پاسخ را به ماجرای جبهه رفتن علی اکبر، پسر سوم و فرزند ششم خانواده، می‌کشاند: تازه ۱۶ سالش شده بود. خیلی دلش می‌خواست برود جنگ. اما چون سنش کم بود قبولش نمی‌کردند. رفت کپی شناسنامه اش را دست کاری کرد تا قبول کردند. با مادر خدابیامرزش رفتند گلمکان که آن موقع پایگاه اصلی بسیج بود و از آنجا اعزام شد.‌

می‌گوید: سال ۶۵ رفت و دیگر خبری از او نشد. خیلی زود شهید شد؛ زودتر از اینکه حتی یک بار به مرخصی بیاید؛ در شلمچه.
صورت پیرمرد را غم می‌گیرد و اشک هایش سرازیر می‌شود. داغ دلش دوباره تازه می‌شود. برای پسری که سال‌ها بعد برگشت، اما دیگر مادری نبود که حاج محمد همراه او به استقبالش بیاید؛ «از آن سال که علی اکبر شهید شد هیچ خبری از جنازه اش نبود تا ۱۲ سال بعد. اما دو سال قبل از آن، یعنی سال ۷۵، مادرش را از دست داده بودم و هرگز رسیدن پسرش به خانه را ندید.»‌
می‌گوید: علی اکبر با مادر رفت و بی مادر برگشت. شهادت ناگهانی اش آن قدر باورناپذیر بود که چشمان مادرش را به در سفید کرد.

ساخت مدرسه به یاد شهید

حقوق را قبول کردم، اما خرج نکردم

آن طور که حاج محمد ذوقی تعریف می‌کند هیچ کمکی از بنیاد شهید نگرفته است. زندگی خود و فرزندانش را با همان حقوق بازنشستگی خود گذرانده، زیرا اعتقاد داشته است: «هدیه‌ای را که بخشیدیم (پسرش) پس نمی‌گیریم.» مدتی بعد، اما تصمیم می‌گیرد حقوقی را که بنیاد شهید به خانواده شهدا می‌دهد، بگیرد و برای امر خیری خرج کند. همین کار را هم می‌کند. او از ۲۰ سال پیش که خودش هم در ۶۵ سالگی بازنشسته‌ می‌شود، به مشهد می‌آید و حقوق بنیاد شهید را هم پس انداز می‌کند، بدون ریالی خرج تا اینکه یک سال پیش می‌فهمد دبستانی در توس ۹۵ نیاز به بازسازی و تجهیز دارد.

یکی از پسر‌های حاج محمد و عروسش معلم هستند، دبستان توس ۹۵ را همین دو نفر پیشنهاد می‌دهند. مدرسه‌ای که حیاط کوچکی داشت و ۶۰۰ دانش آموز. بعد از آن بود که با هزینه کردن پس انداز حاج محمد زمین اطراف مدرسه را خریدند و حیاط مدرسه را وسیع‌تر کردند. یک خانه سرایداری هم ساختند برای بابای مدرسه.
مسئولان آموزش و پرورش از هزینه شدن یک و نیم میلیارد تومان برای دبستان می‌گویند، اما خود حاج محمد مبلغ دقیق را نمی‌گوید. می‌گوید: من نمی‌گویم چه هزینه‌ای کردم و شما هم نپرسید.
حاج محمد می‌گوید: بعد از این هم اگر خدا عمری بدهد یک ریال از حقوقم را خرج نخواهم کرد و می‌گذارم برای کار خیر به یاد پسر شهیدم؛ به یاد علی اکبر.

دوباره نام «علی اکبر» می‌آید و دوباره قطره‌های اشک حاج محمد جاری می‌شود. تعریف می‌کند که «پسرم محصل بود. وصیتش هم درس ومشق بود ما هم حقوقش را خرج همان چیزی کردیم که وصیتش بود.»
اگرچه همه فرزندان حاج محمد سن وسالی دارند و دخترهایش هم خود بازنشسته هستند و به قول او حقوق بگیرند، اما مبلغی که برای این کار خرج شده است، کم نیست و به نوعی حتی وسوسه کننده است.

او در پاسخ به این سؤال که فرزندانتان نخواستند پول را به آن‌ها بدهید، می‌گوید: بچه هایم خیلی خوب هستند. هم دختر‌ها هم پسرها. چون مادرشان زن خوبی بود. من سهم ارثیه آن‌ها را بخشیدم. مگر پسر شهیدم ارث ندارد؟ او هم ارث دارد، اینجا از خودش برای خودش خرج شد.
پدر شهید علی اکبر ذوقی مدام از عمر کوتاه باقی مانده حرف می‌زند، اما آرزویش این است که در فرصت باقی مانده زندگی اش باز هم کار خیری بکند و حقوق پسر شهیدش را برای کاری خرج کند که سودش را مردم محروم ببرند.

ساخت مدرسه به یاد شهید

مدام سر بچه‌ها می‌شکست

انتهای توس ۹۵ بین نیلوفر ۱۹ و ۲۱ سال‌ها در روستای امیرآباد، دبستانی بنا شده بود به نام امیریه. یک شیفت پسرانه و یک شیفت دخترانه با ۶۰۰ دانش آموز. پسر‌ها کلاس اول تا چهارم و دختر‌ها از اول تا پنجم در این مدرسه درس می‌خوانند.

«ایام کرونا مدارس تعطیل بود، ولی پیش از آن همیشه در زنگ تفریح مشکل داشتیم. حیاط مدرسه کوچک بود و بچه‌ها هنگام دویدن به هم برخورد می‌کردند. مدام سر بچه‌ها می‌شکست.» این‌ها را حسن قائمی، مدیر مدرسه‌ای می‌گوید که حالا به «شهید علی اکبر ذوقی» تغییر نام داده است. او ادامه می‌دهد: اینجا منطقه حاشیه نشین و مهاجرپذیر شهر است و به طور دائم به تعداد دانش آموزان افزوده می‌شود. حدود یک سوم محصلان هر شیفت از مهاجران هستند. برای همین داشتن یک حیاط بزرگ کمترین نیاز این همه دانش آموز بود.

وی درباره دیگر مشکلات مدرسه می‌افزاید: تصور کنید ۶۰۰ دانش آموز در یک حیاط کوچک چه خواهند کرد. برای آب خوری یک صف طولانی بسته می‌شد و فضای رفت وآمد را می‌گرفت. نه فضایی برای ورزش داشتند، نه بازی که خوشبختانه با اضافه شدن ۲۰۰ متر به مساحت حیاط، این مشکل برطرف شد.
قائمی درعین حال به مسئله دیگری اشاره می‌کند که نیازمند یاری خیران دیگر است: فضایی که اکنون اضافه شده مناسب است، اما مشکل دیگر انتقال سرویس بهداشتی است که برطبق برآورد‌ها حدود یک میلیارد تومان هزینه دارد و امیدواریم خیری دیگر هم برای این کار پیش قدم شود.

ساخت مدرسه به یاد شهید

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ستاره نوری
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۱۲
0
0
خیلی مدرسه خوبی من خودمم توی این مدرسه درس می خوانم و کلاس پنجم سه هستم
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->