فرامرزی | شهرآرانیوز؛ منطقه ۲ در دل مشهد و مسیر رفت و آمد زائران و مجاوران بسیاری است. ایام خاص مسیر خیابان توحید به حرم، حجم زیادی از تردد را در خود جای میدهد. در سالهای گذشته المانهای بسیاری در این منطقه جانمایی شده است. این المانها در راستای زیباسازی محیط و القای مفاهیم فرهنگی و مذهبی ایجاد شدهاند. برخی از این المانها هنوز در جای خود باقی هستند و بخشی از هویت خیابانها و معابر شهری شدهاند. در این گزارش مهمترین المانها از نظر مردم بررسی شده است.
مجسمه رنگپریده میدان بوعلی سه سالی میشود گوشهای ایستاده و گاه نگاه رهگذران بهویژه رانندگان خودروها را میرباید. سر ظهر است مدتی منتظر میشوم تا خودرویی عبور کند یا عابری از آن حوالی بگذرد. آن سوی میدان مرد جوانی از تاکسی پیاده میشود. او چشم میگرداند تا المان سرنانواز را ببیند سپس میگوید: نه اسم المان مشخص است و نه المان جایی قرار دارد که توجه مخاطب را جلب کند.
از نظر حسن قرهباغی اینکه المان کجا باشد خیلی مهم است: یک میدان بالاتر مجسمه فردوسی قرار دارد. به نظرم میدان بوعلی فضای سبزش روبه راه باشد و گلکاریاش به چشم بیاید کافی است. این المان بینام و نشان تأثیر چندانی روی مردم ندارد. من اگر تصمیمگیرنده بودم و بنا بود در میدان بوعلی المان دائمی نصب میکردم متناسب با شاهنامه فردوسی انتخابش میکردم. چون بوعلی نزدیکترین میدان به فردوسی است.
یکی از رهگذران که متوجه گفتوگوی ماست با لبخند میگوید: مگر المانی با این اسم هم بیرنگ و رو میشود؟ من هر چه سرنانواز در مراسمهای مختلف دیدهام رنگ لباسشان به وجدم آورده است، اما این مجسمه قهوهایرنگ هیچ ذوقی در آدمی که از فشارهای مشکلات روزمره به تنگ آمده است ایجاد نمیکند.
او اصغر صحرانورد است که در بولوار فردوسی مشغول به کار است و مسیر هر روزش میدان بوعلی است. صحرانورد اضافه میکند: اگر المان بهویژه از نوع دائمی آن ایجاد شود باید تأثیر مثبتی روی مردم داشته باشد. چه فایده از مجسمهای که حتی پلاک نامش نیست و هویت ندارد.
سوی دیگر میدان بوعلی المانی به چشم میخورد که نمیشود به سادگی از کنارش گذشت. از سال ۹۹ این المان با متریال فلزی در دوربرگردان میدان به سمت فردوسی نصب شده است. به گفته فاطمه رئوفی، هم جای المان مناسب است، چون به سمت میدان فردوسی قرار دارد و هم مدلش طوری ساخته شده است که عظمت شاهنامه را به رخ میکشد.
این شهروند ساکن بولوار فردوسی میگوید: من لااقل هر دوسه باری که از این میدان رد میشوم یکبار میایستم و خوب به ریزهکاریهای اسفندیار نگاه میکنم. دو شیر که میغرند و اسفندیاری که شمشیر به دست در حال نبرد با آنهاست من را به وجد میآورد.
رئوفی ادامه میدهد: گاهی دلم میخواهد وقت داشته باشم و تابستانها زیر سایه این مجسمه بزرگ فلزی بنشینم و به ماهیهای روی لباس اسفندیار با دقت بیشتری نگاه کنم با این حال به نظرم فضای سبز این میدان کیفیت مناسبی ندارد. اگر گلکاری ویژهای داشته باشد مجسمه بیشتر به چشم میآید.
او ادامه میدهد: مشخص است سازه مقاومی است که طی این دوسال با وجود باد و باران حتی تغییر رنگ نداده است. ولی اگر به جای سازه نقرهای، شیرها و اسفندیار با رنگهای اصیل نقاشی میشدند خیلی تأثیر بیشتری داشت.
این شهروند معتقد است چند المانی که در مسیر ترددش قرار دارد هیچکدام رنگ ندارند و همین موضوع باعث میشود مردم از دیدنشان لذت نبرند.
در گشت و گذار سهساعته ما در میدان بوعلی و جانباز این موضوع کاملا تأیید میشود که المانها رنگ ندارند و همین بیرنگی به چشم مردم هم میآید.
جالب است که مردم ریزهکاریهای المانها را میبینند و بهخوبی نقد میکنند در این میان بیرنگی در صدر مواردی است که به آن اشاره میکنند.
میدان جانباز با آن المانش از سال ۹۵ توجه مردم را به خود جلب کرده است، اما فضای خالی مقابل مراکز تجاری به گفته مردم آنطور که باید درخور این بافت تجاری نیست.
سازه مسیرنگ مادر با فرغونی که به دست گرفته است، کودکی که روی کولش بسته و بچههایی که در فرغون بازی میکنند حس خوبی دارد. اما باز هم سازه رنگی ندارد و یک دست مسی است.
سمیرا صنعتی در حال عبور از حاشیه میدان جانباز است. او با گله از دود خودروهایی که هنگام عبور در فضا میپیچد میگوید: معمولا مراسمهای ویژه هر مناسبت در فضای باز مقابل مراکز تجاری برگزار میشود. اما المانهای دائمی آن مناسبتی با فضای تجاری و حال و هوای جانباز ندارد.
او به مجسمه مسیرنگ مادر اشاره میکند و در حالی که میخندد میگوید: بهنوعی انگار فرزندآوری را با این المان به مردم گوشزد میکنند. مادری که دو فرزند در فرغون در دستش دارد و یکی هم به پشتش بسته یعنی در هر شرایطی باید به فرزندآوری توجه کرد. صنعتی ادامه میدهد: به نظرم باید درباره نوع المانهای جانباز بازنگری شود.
از ابتدای سال المانی در مقابل فضای تجاری جانباز قرار دارد که نه نامی دارد و نه به چشم مردم آمده است.
سکینه عامل صادقی در یکی از مجتمعهای معروف جانباز مشغول به کار است. او درباره المانی که چیزی شبیه پل و پله است میگوید: نام که ندارد مفهوم آن هم مشخص نیست. تنها چیزی که از ابتدای سال به چشمم آمد، این بود که بچهها از این سوی پله بالا میروند و از سوی دیگر آن پایین میآیند.
او ادامه میدهد: چند گلدان آبی روی پل نصب است که در بهار گل داشت، اما مدت طولانیای است که گلی در آن دیده نمیشود به نظرم چنین المانی نباید دائمی باشد و با پایان فروردین باید جمعآوری شود. چون مردم آن گلدانهای بیگل را که میبینند حس میکنند المان به حالا خود رها شده و شهرداری فراموش کرده است آن را جمع کند..