شریف شیرزاد| محمدرضا شفیعیکدکنی در مقاله «تلقی قدما از وطن» مینویسد: «اندیشه قومیت ایرانی ... بهشکل خاص امروزیِ آن که خود متأثر از طرز برداشت ملل اروپایی از مسئله ملیت است، یک مسئله جدید بهشمار میرود که با مقدمات انقلاب مشروطیت ازنظر زمانی همراه است.» درواقع، مراد گذشتگان دور ما از «وطن»، صرفا محل زادوبود شخص بوده است نه یک جغرافیای سیاسی با یک «ملت» و «دولت» مشخص و معی از آنگونه که ما امروز متصوریم؛ همانطور که شفیعیکدکنی نوشته است، تلقی امروزین ما از این مفهوم مربوط به سالهای انقلاب مشروطیت و حداکثر کمی پیش از آن است؛ یعنی حدود ۱۱۰ تا ۱۵۰ سال پیش که عدهای نخستینبار شعار سر دادند: «زنده باد ملت ایران». پس از اینکه مظفرالدینشاه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را امضا کرد، تشکیل قوه مقننه در دستورکار قرار گرفت و دقیقا دو ماه بعد، یعنی در ۱۴ مهر ۱۲۸۵، «مجلس شورای ملی» در عمارت «بهارستان» آغاز به کار کرد؛ مکانی در نزدیکی یک میدان که امروز آن را به همین نام میخوانند و خوشبختانه کماکان پابرجاست (البته، بهدلیل اینکه باغ «نگارستان» نیز در نزدیکی همین میدان قرار دارد، تا اواخر حکومت رضاخان آن را «نگارستان» میخواندند). بدینمناسبت میتوان «بهارستان» را نخستین خانه ملت ایران دانست؛ بماند که بهقول محمد مصدق «هرجا ملت است، آنجا مجلس است» (البته «مجلس سنا» که یکی از دو مجلس ایران در دوران پهلوی بود و نیز «مجلس شورای اسلامی» تا سال ۱۳۸۰ در «کاخ سنا»، واقع در خیابان «سپه» یا «امامخمینی»، برگزار میشد، ولی مجلس فعلی در ساختمان نوسازی در همین میدان «بهارستان» برپا میشود). اما وجود عمارت «بهارستان» و نیز چند بنای مهم دیگر نظیر عمارت «مسعودیه» و مسجد «سپهسالار» در این میدان تنها دلیل اهمیت آن نیست؛ میدان «بهارستان» همچنین شاهد وقایع تلخ و شیرین بسیاری بوده است که جملگی در تاریخ ایران اهمیت بسیار دارند؛ از آن جمله است راهپیماییهای موافقان و مخالفان مصدق در دوران کوتاه نخستوزیری او. مجموع همین امور است که بابک بهداد، مستندساز باسابقه، را به ساختن «بهارستان، خانه ملت» واداشته است؛ مستندی تاریخی با محور قرار دادن یک مکان مهم که اکران عمومی آن ۱۴ مرداد امسال، در سالگرد صدور فرمان مشروطیت، آغاز شد. نام این مستند ممکن است مخاطب را به این گمان بیندازد که قرار است فیلمی درباره یک مکان و مختصات و ویژگیهای آن ببیند، حالآنکه اینجا مکان صرفا عنصری است که فیلمساز آن را برای ایجاد وحدت در اثر خود و انسجام بخشیدن به آن به خدمت گرفته است. تأکید بهداد بر وقایع سیاسی رخداده در میدان «بهارستان»، ما را به این حکم رهنمون میشود که اثر او اصلا یک مستند سیاسی است. این را، جز عنوان فیلم، سخنان خود کارگردان نیز تأیید میکند: «قصد من این بود که فیلمی بسازم درباره تلاش ملتی برای رسیدن به آزادی.» خوشبختانه، اکران مستند «بهارستان، خانه ملت» که تاکنون برنده جوایز مهمی، ازجمله «سیمرغ بلورین بهترین فیلم سینمایی مستند» در سیوهفتمین دوره «جشنواره فیلم فجر» شده است، همچنان ادامه دارد. شنبه گذشته نیز بابک بهداد با حضور در «پردیس سینمایی هویزه»، ضمن تماشای فیلم خود درکنار تماشاییان مشهدی که بهعلت ضعف در اطلاعرسانی تعدادشان چشمگیر نبود، به سؤالات و اشکالات ایشان پاسخ گفت.
«بهارستان، خانه ملت» یک مستند ۷۵ دقیقهای است که خالق آن با محور قرار دادن میدان «بهارستان» کوشیده است روایتی از سرگذشت این مکان در طول نزدیک به یک قرن عرضه کند، طوریکه تاحدممکن هیچ واقعه مهمی هم ازقلم نیفتد، حتی کسی که این مستند را ندیده است، هم میتواند دشواری این کار را درک کند. خلق یک مستند تاریخی، نیازمند اسناد و مدارک بسیاری است که هم مواد اولیه آن هستند هم مایهورش میسازند، اما آنچه خالق «بهارستان، خانه ملت» دراختیار داشته، بسیار کمتر از آن بوده است که میبایست بوده باشد. این مسئله بیش از هرچیز معلول نبود آرشیوهای بسامان و قابلاستفاده در کشور ماست، اما این امر باعث ناامیدی و پس نشستن بهداد یا ارائه کاری ضعیف نشده است؛ کارگردان با بهرهگیری از آرشیوهای کشورهای خارجی که البته رسیدن به آنها ساده هم نبوده است، تاحدزیادی این نقیصه را برطرف ساخته و حتی موفق شده است اسنادی را بهدست آورد که جز در فیلم او در جای دیگری نمیتوان آنها را دید؛ ازآنجمله است ویدئویی صدادار از سیدابوالقاسم کاشانی که بسیار جالب و جذاب است، بااینهمه بازهم وقایعی در تاریخ معاصر ایران هست که ما اکنون هیچ صوت یا تصویری از آنها دراختیار نداریم. بهداد برای حل این مشکل ابتکارات جالبی انجام داده است؛ او با استوریبرد بهخوبی خلأهای تصویری فیلمنامه خود را پر کرده و ضمنا از برخی مستندسازان بزرگ و بنام خواسته است در مواقعی بهجای برخی اشخاص سخن بگویند و بدینترتیب فیلم خود را از یکنواختیِ محتمل نیز دور داشته است. بهداد همچنین با رنگآمیزی عکسهای سیاهوسفید بهشیوه دوران آغاز عکاسی در ایران و متمایز کردن برخی اشخاص در آنها، صورت و محتوای کار خویش را بهتر ساخته است. بااینتفاصیل، نادرست نخواهد بود که برجستگیهای فیلم او را بیش از هرچیز محصول تدوین بدانیم؛ البته همین تدوین گاهی هم به اثر بهداد آسیب زده است: درحالیکه روایت فیلم تا وقایع سال ۱۳۵۷ و حتی اندکی پس از آن ادامه مییابد، کارگردان دوسوم آن را به دوران قاجار اختصاص داده و بهسرعت از دوران پهلوی گذشته است. فشردگی زمانی فیلم نیز بهداد را مجبور کرده است بیشازحد دست به گزینش بزند؛ درنتیجه، او برخی وقایع را گسسته از وقایع پیش و پسِ آنها نشان داده است که این امر، درک عوامل و نتایج این وقایع را دشوار و بلکه ناممکن ساخته است؛ مثلا مخاطب چیزی از وقایعی که در سالهای بین پایان نخستوزیری عبدالحسین هژیر و آغاز نخستوزیری مصدق رخ داده است، نمیبیند و نمیفهمد چطور ترور اولی به قدرت گرفتن دومی انجامیده است. درعینحال، بهداد در روایت خود گاهی به حاشیه رفته و از اصل مطلب دور افتاده است؛ مثلا با نشان دادن افتتاح راهآهن. در زبان روایت و قرائت برخی متون نیز اشکالاتی هست؛ مثلا راوی فیلم «نُوّاب» را «نَوّاب» تلفظ میکند. اما، باوجود همه این کاستیها و دیگر کاستیهای احتمالیِ این مستند و نیز مشکل «حجاب معاصرت» (یعنی این امر که واقعیت بسیاری از وقایع روزگار ما بر ما پوشیده است و بنابراین ما نمیتوانیم درباره آنها بهدرستی داوری کنیم) که تمام آثار مرتبط با تاریخ معاصر لاجرم به آن گرفتارند، درنهایت بایست گفت که «بهارستان، خانه ملت» روایتی منصفانه عرضه میکند که دستکم برای مخاطب غیرمتخصص، دیدنی و شنیدنی است.