سرخط خبرها

قصه قهرمانی برادران صارم

  • کد خبر: ۹۹۷۶
  • ۰۵ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۴
قصه قهرمانی برادران صارم
برش‌هایی از زندگی دوقلو‌های فوتبالیست مشهدی که شهادتشان هم در یک روز بود
مرتضی اخوان - دهه ۶۰ دوره‌ای طلایی در تاریخ فوتبال خراسان است، دوره‌ای که نسلی از بهترین جوانان این شهر ظهور کردند و جملگی در میدان ورزش و اخلاق قهرمان بودند، جوانانی که وقتی پا‌به‌توپ می‌شدند جادوگری کردند و وقتی پای دفاع از وطن به میان آمد جانبازی. آن‌ها تبلور کلمه «تعصب» بودند، چه در میدان ورزش چه در میان جنگ. برادران صارم نمونه‌ای بی‌بدیل از این نسل ویژه‌اند. علی‌اکبر و علی اصغر دوقلو‌های بیست‌متری طلاب با چهره‌هایی غرق عرق تابستانی به پناهگاه می‌شتافتند و در دل آینده‌ای را ترسیم می‌کردند که برای دفاع از هم‌محلی‌هایشان پا به میدان خطر می‌گذارند. ستاره‌های نوجوان کوچه علیمردانی با مهارت ورزشی‌شان در میدان فوتبال چشم‌های آینده را به خود خیره کرده بودند، اما حالا فرصت ستاره شدن در میدانی بزرگ‌تر بود، میدان شهادت.

تولد دوقلو‌ها در کوچه شماره ۲۴
آفتاب سوزان نخستین روز‌های تابستان سال ۴۷ بر فرق سر کوچه می‌تابید. کوچه شماره ۲۴ واقع در بیست‌متری طلاب مشهد، صحنه یک اتفاق بود، تولد دوقلو‌های همسانی که با هم مو نمی‌زدند. صدای گریه نوزاد تازه‌متولدشده منزل آقای صارم بیش از آن بود که تولد یک فرزند را به اهالی محل اعلام کند. یکی نیم ساعت قبل از دیگری به دنیا آمد تا پدرش او را علی‌اکبر بنامد و برادر کوچک‌تر را علی‌اصغر. علی‌اکبر و علی‌اصغر خانواده ده‌نفره صارم‌ها خیلی زودتر از آنچه تصور کنند پایشان در کنار برادر بزرگ‌ترشان، علی، به فوتبال در کوچه و زمین‌های خاکی ساعت‌سازان و آزادی راه‌آهن باز شد. طالع برادران صارم را با توپ و تور بسته بودند، فوتبالیست‌هایی که در کودکی‌شان مثل کودکی تمام فوتبالیست‌های دیگر شهر از کله سحر توی کوچه بودند و تا غروب آفتاب به توپ گرد پلاستیکی لگد می‌زدند برای ستاره شدن، برای بردن جام‌های اعتبار فوتبال به کوچه شماره ۲۴ که بعد‌ها شد کوچه شهیدان صارم.

نوجوانی، کار، فوتبال و دیگر هیچ
دوران نوجوانی دوقلو‌های صارم متفاوت از هم‌نسلانشان نبود. آن‌ها بعد از فوت پدرشان در دوازده‌سیزده‌سالگی به همراه ۲ برادر دیگر خود، علی و علیرضا، در کارگاه نجاری مشغول به کار شدند. زندگی‌شان فوتبال بود و کار. علی، برادر بزرگ‌تر، که سرپرست خانواده هم محسوب می‌شد در تیم‌هایی، چون آزادی، تاکسی‌رانی و فتح بازی کرد و دوقلو‌ها در همان نوجوانی بازی در تیم‌های مشهد را تجربه کردند، دوقلو‌های بااستعدادی که می‌توانستند در آینده پا جای پای برادر بزرگشان بگذارند و مسیری حرفه‌ای را در فوتبال پیش بگیرند.

فرصت هم‌بازی شدن با بزرگان
شمار ستاره‌هایی که از دل محلات پایین شهر مشهد به فوتبال ایران معرفی شدند آن‌قدر زیاد است که تاریخ در گواهی دادن به آینده برادران صارم تردید به خود راه نمی‌دهد، آینده‌ای که می‌توانست چهره‌های درخشانی را به فوتبال معرفی کند، اما دیو جنگ مانع این اتفاق شد. علی‌اکبر و علی‌اصغر هم‌بازی و هم‌دوره نسل طلایی دهه ۶۰ بودند و با بسیاری از آن‌ها که امروز نامی در تاریخ فوتبال این شهر دست و پا کرده‌اند لذت بازی در زمین‌های خاکی را تجربه کرده‌اند. علی‌اکبر مهاجم و گل‌زن بود و علی‌اصغر مدافعی که هر مهاجمی از او می‌ترسید. با این همه، گاهی شباهت علی اکبر و علی‌اصغر در فوتبال دردسرساز می‌شد. حمید حداد، هم‌بازی دوقلو‌های فوتبالیست، تعریف می‌کند یک بار در یک مسابقه، داور خطای علی‌اکبر را گرفت و دست‌به‌جیب شد. وقتی پرسید نام این بازیکن چیست، بازیکنان گفتند علی‌اصغر تا علی‌اکبر با کارت دوم از بازی اخراج نشود! شباهت دوقلو‌ها سوژه بازی هم‌محلی‌ها بود، به شکلی که تشخیص اینکه کدام علی‌اکبر است و کدام علی‌اصغر سرگرمی بچه‌های کوچه شماره ۲۴ بود.

فصل اعزام به خطر
دوقلو‌ها به خدمت سربازی می‌روند، خدمتی در بحبوحه جنگ و آتش توپ‌خانه‌های دشمن. سال ۶۶ علی اکبر و علی‌اصغر به جبهه‌های جنگ اعزام می‌شوند. برادر بزرگ‌تر می‌گوید: «علی‌اکبر که به خدمت رفت، ۴۵ روز بعد، علی اصغر هم عازم شد. هردو در منطقه مهران حضور پیدا کردند و هنوز ۳ روز از رفتن علی‌اصغر نگذشته بود که برادرانم به دستور فرمانده برای خالی کردن زاغه مهمات به خط اعزام شدند، رفتنی که برگشتی نداشت و هردو پایشان روی مین رفت. در یک روز و یک ساعت به شهادت رسیدند.» قله‌های قلاویزان به خون برادران صارم رنگین شد و بیست و هشتمین روز از خرداد سال ۶۶ به عنوان تاریخ شهادت دوقلو‌های فوتبالی مشهد ثبت شد.

روایت برادر بزرگ‌تر دوقلو‌ها
علی صارم، برادر بزرگ‌تر علی‌اکبر و علی‌اصغر، روایتگر داستان دوقلو‌هایی است که از عشق به فوتبال تا جام شهادت فقط ۱۸ سال برایشان زمان باقی بود. صارم روایتش از برادرانش را این‌طور به زبان می‌آورد: «اگر علی‌اصغر زنده بود، امروز فوتبالیست بزرگی بود. آن موقع، همه عشق بچه‌های محل فوتبال بود. در این محله (طلاب) فوتبالیست زیاد بود و هر کسی فرصت پیدا می‌کرد در زمین‌های خاکی می‌درخشید و اگر ستاره اقبالش بلند بود، ستاره‌ای در میدان فوتبال می‌شد.» وی می‌افزاید: «آن‌ها در یک روز به دنیا آمدند و در یک روز شهید شدند. وقتی شهید شدند، اول خبر شهادت علی اکبر را آوردند و بعد از چند روز، گفتند علی‌اصغر هم رفته است. یادم نمی‌رود آن روز‌ها فوتبالی‌ها هرروز دم در کارگاه می‌آمدند و دور و برمان بودند تا دردمان را تسکین بخشند.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->