رضا سلیماننوری| دو روز پیش وقتی یکی از دوستان، خبر پرواز همیشگی بانوی مجتهد «بتول نوقانی» را داد، دریافتم که یکی دیگر از گنجینههای هویتساز مشهد به دیدار معبود رفته و امکان شاگردی و آموختن درس یکی دیگر از بزرگان شهر وجود ندارد. باتوجهبه جایگاه آن بانوی بافضیلت در حوزه علمیه، چه از منظر تعداد شاگردان و چه از جنبه زمان طولانی تدریس و صدالبته از منظر جایگاه خانوادگی، امیدوار بودم بسیاری از بزرگان و اهل علم شهر نهتنها در تشییع پیکر وی حاضر شوند که دست به قلم ببرند و در وصف وی متنی یا یادداشتی بنویسند تا بدینگونه ادای دینی کوچک به وی و خانواده معظم نوقانی کرده باشند، اما دریغ از این جامعه مردسالارانه! بر این اساس، بر خود لازم دیدم به اندازه دانش ناچیز خویش، درباره خدمات این بانوی بزرگ متنی بنویسم تا ادای دینی هرچند کوچک به بزرگزنی باشد که تکتک جلسات دیدارم با او، کلاس درسی بزرگ بود؛ کلاس درسی که در آن، هم اخلاق آموختم و هم با نهجالبلاغه بیشتر آشنا شدم و درکنار آن کمی بیشتر از سیره علمای گذشته ایران و بهویژه مشهد دانستم و صدالبته بر دانستههای ادبیاتیام افزوده شد؛ زیرا آن بانوی اصیل در تمام این حوزهها مدرسی کامل بود.درست به خاطر دارم در یکی از این نشستها، وقتی سخن از دلیل تأکیدش بر «نوقانی» بهجای «نوغانی» بود، وی با تسلطی که تنها از یک استاد ادبیات -و کسی که بارها در ریشه لغات تأمل کرده است- برمیآید، به بررسی ریشه و گذشته هر دو کلمه پرداخت و به دلایلی چند که این یادداشت کوتاه محل بازگو کردنش نیست، ثابت کرد که نام اصلی شهر قدیمی مجاور مشهد کنونی و راسته کوچه قرارگرفته پشت دروازه آن در مشهد امروز، «نوقان» است و «نوغان»، لغتی است که در سالهای اخیر بهاشتباه متداول شده است و جایگاهی در گذشته لهجه مشهدی که گویشی از فارسی دری است، نداشته است.
آن بانو همچنین تسلط ویژهای بر سیره علمای گذشته مشهد و ایران داشت؛ امری که بهجز هوش سرشار او ناشی از همسفره بودن با پدر و برادر گرامیاش، مرحومان آیتا... میرزاعلیاکبر و میرزامهدی نوقانی بود؛ پدر و پسری که بیتشان، منزلگاه علمای بدون مکان مشهد، هنگام سفر به این شهر بود و درنتیجه محلی بود برای بررسی مسائل علمی و دینی، و بانوی نوقانی که مشتاق آموختن بود، بهگفته خودش با نشستن در راهروی مجاور اتاق علما و همنشینی با همسران آنان، بر علم خود میافزود، تاجاییکه در برخی مواقع، محل رجوع علما نیز بود. از همه این مطالب که بگذریم، زندهیاد بتول نوقانی برخلاف دو خواهر دیگر خود، هیچگاه جامه تجرد از تن درنیاورد و به معنای واقعی کلمه مفسر کامل نهجالبلاغه بود.
اما شایسته نیست که از خانم نوقانی سخن بگویم و به تسلط منحصربهفرد او بر علم کلام اشاره نکنم؛ تسلطی که بهگفته بسیاری، شانه به شانه بزرگانی چون آیتا...حسنزادهآملی میزد و حتی جزوه درس کلام وی برای طلاب بانوی مکتب نرجس که خود از پایهگذارانش بود، بسیار قابل درکوفهمتر بود؛ زیرا او باتوجهبه شرایط طلاب، آنهم طلاب بانو در مشهد، این متن را نوشته بود.
بیشک با درگذشت بانوی مجتهد، بتول نوقانی، بیش از هرکه و هرچیز اهل علم مشهد خاصه بانوان متضرر شدند؛ زیرا گنجینهای گرانبها از علم و معرفت را از دست دادند؛ گنجینهای که خود را بهطورکامل وقف علم و دین کرده بود و باوجود کهنسالی تا هنگامی که شرایط جسمیاش اجازه میداد، هر ساعتی از شبانهروز که طلاب بانو از او مدد میخواستند، در راهنمایی آنان درنگ نمیکرد و در منزل وی در همهحال بر خانمهای جویای معرفت و دین باز بود. سرانجام امیدوارم درگذشت این بانوی مکرم و تشییع غریبانه وی، تلنگری باشد برای اهل فرهنگ که تا هنگام زنده بودن گنجینههایی چون او قدردانشان باشند و از حضور در محضر آنان و آموختن گفتههایی که بعد از آنجهانی شدن این بزرگان برای همیشه ناگفته خواهد ماند، دریغ نکنند.