وقتی گفتم زمان ثبتنام تمام شده، به زمین میافتاد اگر دیوار تکیهگاهش نمیشد. این را بنده خدایی روایت میکرد که خود او هم ثبتنام نکرده بود. چیز فوقالعادهای نبود این مورد ثبتِ نامی. مجهول گذاشتنش شاید به صوابتر باشد. آخر چطور میشود گفت که برای یک وام 30میلیون تومانی مردم باید گرفتار تنشی چنین شوند که اگر مهربانی دیوار نبود، به آغوش سرد و سخت زمین میافتادند. میگفت بانوی سرپرست خانوار بود. وقتی شنید فعلا خبری نیست، انگار خبرهایی که در جانش بودند همه با هم به صدا در آمدند تا در بیصداترین حالت، اشکهایش راوی سر درونش باشند. نمیخواهم کلمات، تلخ شود در ذائقه مخاطب محترم، اما انگار برای یادآوری حرمت همه مردم بهویژه بازنشستگان، تلخی کلام را باید بر کام و جان هموار کرد. کسی و کسانی که برای وامی به این مبلغ دچار طوفان درون میشوند، روزگارشان بهسامان نیست. بیشتر مستمریبگیران تأمین اجتماعی هم از این گروهاند؛ مظلومِ مظلوم. مظلوم واقع شدنشان گاه به خاطر بیاطلاعیشان از ضوابط از یکسو و حقوق شغلیشان از سوی دیگر است. نمیدانند که اشتغالشان باید با بیمه همراه باشد، ازاین رو کلی سال کار میکنند اما فرصت بیمه را از دست میدهند. گاه میدانند اما دستشان به جایی نمیرسد. کارفرما تعلل میکند و باز زمان به ضرر کارگر از دست میرود. گاهی هم «تردستیِ» برخیها زندگیشان را با چالش روبهرو میکند. مثل برخی رانندگان که در سالهای پیش حق بیمه از صورتحسابشان کسر میشد اما به تأمین اجتماعی نمیرسید. بندگان خدا، کار میکردند. خوشحال بودند که بیمهاند اما... کلی از زمانی که تصور میکردند ردیف واریزیشان یا صفر بود یا ناقص. همین میشد که بازنشسته اگر میشدند سالهای بیمهپردازیشان کم بود و به همان نسبت هم کمتر مستمری میگرفتند. از این قبیل زیاد داریم. سفرهشان کوچک است خیلی کوچکتر از حداقلبگیرها. کاش میشد دولت محترم، دستشان را میگرفت.
کاش بشود با در نظر گرفتن بودجه، زخمهای عمیق زندگیشان مرهم مییافت. به هر حال مردم عیالِ حکومتاند.
حکمرانی بر مدار عدالت احقاق حق اینان را هم اقتضا میکند. این درست که تأمین اجتماعی، سازمانی متکی بر بیمهپردازی است و بیمهشدگانشان در فهرست دولت نیستند اما به عنوان شهروند که باید حمایت شوند. با این نگاه ببینید مستمریبگیران حداقلبگیر را. حال اینان اگر اندکی بهتر شود حال جامعه هم بهتر خواهد شد. دولت باید نقش دیوار نگهدارنده را ایفا کند تا اگر به حُکمِ قانون، جایی برای دستگیری نباشد، به حکمتِ حکمرانی عدالتمحور دریچهای در زندگیشان باز شود.