مترجم: هدی جاودانی - اگر کسی لقب شوالیهای را که دربار بریتانیا، بهخاطر یک عمر دستاوردهای هنری به او اهدا کرده بود، به رسمیت نمیشناخت، دلخور میشد و متنفر بود از اینکه نامههایش با «آقای پارکر عزیز» شروع بشوند. سر آلن ویلیام پارکر (1944-2020)، مشهور به آلن پارکر، نویسنده و کارگردان خوشسابقه بریتانیایی، خالق «قطار سریعالسیر نیمهشب» (1978) و «میسیسیپی میسوزد» (1988) روز جمعه درگذشت. گستره متنوع آثار پارکر- «باگزی مالون» (1976)، اویتا (1996)، خاکسترهای آنجلا (1999)- به او ماهیتی پیشبینیناپذیر و منحصربهفرد در سینما بخشیده بود. همچنین، علاقهاش به موسیقی، به درونمایه بسیاری از آثارش- «دیوار پینک فلوید» (1982)، «شهرت» (1980)- آمیخته و از او چهرهای محبوب ساخته بود.
آلن پارکر بیش از آنکه دل منتقدانش را بهدست بیاورد، به رضایت مردم و کشاندن آنها به سالنهای سینما اهمیت میداد، اگرچه بسیاری از منتقدانش نیز، او را از انگشتشمار چهرههای معتبر هالیوود میدانستند. فیلمهای پارکر، رویهمرفته بیش از 50بار نامزد و برنده جوایزی چون «اسکار» و «بفتا» شده است، اما جایزهگرفتن چندان امر خوشایندی برایش بهنظر نمیآمد. او در مصاحبهاش با بی.اف.آی، در سال 2003 میگوید که «جایزهها بوی تعفن میدهند، مخصوصا زمانیکه دیگران آن را میبرند و تو نمیبری. چیزی که من را خیلی اذیت میکند، این است که جوایزی مثل اسکار و بفتا درنهایت از 10فیلم تقدیر میکنند و خیلی هم به این کارشان افتخار میکنند و میلیونها نفر نیز، سراسر دنیا فکر میکنند که سینمای آمریکا همین است، که خب واقعیت چیز دیگری است. این فیلمها، احتمالا یک درصد از همه فیلمهایی است که در آمریکا تولید میشوند. استودیوهای فیلمسازی هر سال سعی میکنند حداقل یک فیلم با استانداردهای آکادمی بسازند و به نظر من این ماجرا خیلی غمانگیز است؛ این واقعیت که کمپانیهای فیلمسازی تا این حد دغدغه این جوایز را دارند.»
پارکر با تکنولوژی چندان ارتباط برقرار نمیکرد و عقیده داشت که با ورود فیلمسازی به عصر دیجیتال، استقلال کارگردان زیرسؤال رفته و فناوریهای جدید به دخالت مستقیم در کار کارگردان منجر شده است. او در مصاحبهاش با گاردین، در سال 2017، مطرح میکند که از دوران تهیهکننده و کارگردان گذر کردهایم و حالا در عصر استودیوها قرار گرفتهایم: «فیلمهای شاهکار همگی روی فیلمهای سلولوئید ساخته میشدند، زمانیکه هنوز استودیوها نمیتوانستند در فرایند فیلمسازی دخالت کنند، با صراحت میگویم، نمیتوانستند که دخالت کنند؛ چون روند ساخت فیلم سنگین و طاقتفرسا بود. حالا سهولت تدوینهای دیجیتال اجازه میدهد که استودیوها و تهیهکنندهها اهداف کارگردان را نادیده بگیرند.»
اما او شکست احتمالی برخی فیلمهایش را خود به گردن میگرفت و بر این باور بود که فیلمهایش آنطورکه خودش میخواهد به پایان میرسند: «من استودیوهای فیلمسازی یا هیچکس دیگری را سرزنش نمیکنم. چون مسئولیت کارم، تماموکمال برعهده خودم بوده است. حتی اگر در فضای دشواری مثل هالیوود فیلمهایم را ساخته باشم. هیچکس در روند ساخت آثارم دخالت نکرده است، بنابراین اگر فیلمهایم مورد پسند واقع نشدند، فقط تقصیر خود من است.»
پارکر باور داشت که با فیلمهایش میتواند بر ذهن مردم تأثیر بگذارد و از فرصتی که سینما دراختیارش قرار میداد، نهایت استفاده را میبرد: «من فقط 2ساعت فرصت دارم تا با مخاطبی که به تماشای فیلمم نشسته است، درباره زاویهدید مدنظرم حرف بزنم. بنابراین، تمام کاری که از دستم برمیآید، این است که ذهن مخاطبم را درگیر کنم. و خوشبختانه مردم پس از تماشای فیلمهایم، درباره آنها حرف میزنند و این همه چیزی است که من میخواهم.»