آنچه در ابتدا میدانیم درست نیست، که اگر دانستههای ما میتوانست درست باشد، تنها نخبگان مجوز ورود به سیاست را نداشتند. سیاست هزارمتغیره، پیشبینینشدنی و عرصهای است که باید سادگی و خوشخیالی را در آن کنار نهاد. اگر ساده فکر کنید، همانند مردم عادی هستید و توانایی نخبگی را ندارید؛ چراکه آنکس میتواند خیر و مصلحت عموم را تشخیص دهد که متفاوت باشد. عدهای گمان میکنند چون راستگو و سادهاندیش هستند، بهترین سیاستمدار خواهند شد؛ درحالیکه سیاست همچون شطرنج است؛ به پیشبینی، خردورزی پیچیده و ذهنی پویا نیاز دارد. فردوسی اعتقاد دارد برون سیاستمدار باید ساده و جذبکننده اما درون او پرآشوب، بدبین و زیرک باشد. زیرکی و دوراندیشی به همراه احتیاط، گوهر سیاستمدار است. پس از داشتن گوهر، نیاز به آموختن و کسب کردن است. بسیاری گمان میکنند شم سیاسی دارند و با خواندن چند روزنامه و خبر یا نقد نظام سیاسی و اعتقاد به آرمانشهرهای خاص، سیاستمدارانی حرفهای شدهاند. سیاست به سخنوری، نوشتار محکم، ادب و تشریفات و فنون حکومتداری ارتباط دارد. در کشورهای پیشرفته علوم سیاسی مجموعهای از گرایشهای تخصصی اندیشه، سیاستگذاری، جامعهشناسی سیاسی، مطالعات تطبیقی سیاست، دیپلماسی، روابط بینالملل و... است که افراد علاقهمند به سمت گرفتن مدرک سیاست سوق پیدا میکنند. گوهر خانوادگی و داشتن اصل و نسب نخبگی، سیاستمدار را در زندگی روزمره آموزش میدهد و از سوی دیگر آموزش رسمی و نهادی در فضاهای آکادمیک او را به خرد سیاسی مجهز میگرداند. خرد سیاسی از مطالعه، پژوهش و مقایسه سیاستها برمیآید که بیشتر در گرایشها و سرفصلهای علم سیاست وجود دارد. پسازاین نوبت به تجربه واکنش سیاسی است که همان عمل و اقدامات اجرایی، از تشکیل صنف و حزب تا فعالیت در نهادهای رسمی و غیررسمی قدرت است. کسانی که سیاست را دوست دارند، پس از گوهر و خرد، نیاز به آموختن از نوع هنر دارند؛ یعنی صنعت سیاست که با تکنیک و فنون دستیابی به اهداف با نیروی انسانی و بودجه و امکانات سازمانی فراهم میگردد. این مورد ماهیت عملی و مبتنی بر اخلاق جایگاهی دارد. شروع کردن از سطوح پایین اداری و سازمانی و تجربه کردن بر اساس آزمون و خطا، سیاستمداران را به هنرمندانی خردورز تبدیل میکند. جوانی در ابتدای راه بدون گوهر و هنر و با داشتن سن کم و بدون تجربه و علم، اگر قدم در راه سیاست گذارد، جز رنجاندن زیردستیها و آسیب زدن به سازمان و نهاد کاری از پیش نخواهد برد. به علت روزمره و جذاب بودن سیاست، گاهی پیر و جوان بدون گوهر، خرد و هنر به سیاست نزدیک میگردند. شانس داشتن بازنمایی شبکههای اجتماعی و رسانهها، اقبال عمومی یا درگیری جریانهای سیاسی فردی را بدون دانش، بدون ادب و حتی بدون تجربه بر مسند سیاست مینهد و طبیعی است در چنین شرایطی رنجه مردم و ناکارآمدی آن نظام را به همراه خواهد داشت. هیچ رخدادی همچون سیاستمداران بیصبر، بازیگران بیادب، کارگزاران سادهاندیش و کارفرمایان سیاسی بی گوهر، توانایی رنجاندن و آسیب زدن به شهروندان و حیفومیل کردن بودجه کشور را ندارد. دولت کشور به سبب کارگزاران با گوهر و خردمندان هنرمند برپاست و به توسعه میرسد و اگر شانس با مردم همراه نباشد، گاهی جوانی بیتجربه، میانسالی بیخرد و پیری بیادب در جایگاه سیاسی اعصاب ملت را شبانهروز به هم میریزد. کارگزاران بهمثابه سر در بدن جایگاه نخبگی دارند و پندار، گفتار و کردار آنها الگوی شهروندان و جهتدهنده دولت کشور است.