حسینینژاد | شهرآرانیوز - احسان شریعتی در سال ۱۳۵۶ وقتی هجده سال بیشتر نداشت و همزمان با دریافت دیپلم فلسفه از آمریکا، پدرش را از دست داد. او فرزندِ بزرگِ مردی بود که هنگام مرگش چهل سال بیشتر نداشت، اما تحولی بزرگ در جامعه ایران یجاد کرده بود. احسان شریعتی در این سالها تأملات زیادی درباره اندیشههای فکری پدرش داشته است. در این گفتگو برآنیم تا با شمهای از رویکردهای اندیشهای دکتر علی شریعتی آشنا شویم.
اهمیت حیات فکری دکتر شریعتی در این است که او توانست در جامعه تحرک فکری گستردهای ایجاد کند. این تحرک فکری با بازتعریف برخی مفاهیم آغاز میشود. اگر امروز هنوز راجع به شریعتی بحث میشود، بهدلیل این است که بهقول هایدگر اهمیت و بزرگی یک اندیشه بهدلیل نیندیشیدههای آن اندیشه است؛ یعنی امکاناتی ایجاد میکند مثل دیوان حافظ که هربار میخوانیم یک معنا و برداشت از آن داریم. این حالت را شریعتی هم دارد و در هر تزی که میآورد، با ارجاع به «ژرژ گورویچ» میگوید این تز قبلی من بوده است و باید آن را بازبینی کنیم. این سیر فکری امروزه لحاظ نمیشود؛ معمولا نقلقولی از شریعتی میشود که ممکن است متعلق به دوران دانشجویی یا ابتدای کار او بوده باشد که در مجموعه آثارش آمده، ولی آخرین حرفهای شریعتی درباره آن موضوع نبوده است.
معمولا هر موضوع مطرح در آثار شریعتی با تحول بعدی همراه بوده است، ازجمله تز «امت و امامت» که جایگاهی تاریخی دارد؛ چون در سال ۱۳۴۸ مطرح شده و بعد از آن تزهای دیگری در نقد همان نظر آورده شده است. این حالت دوگانه را در هر موضوعی در تفکر شریعتی میتوانیم ببینیم. مثلا علیه فروید و بهنفع فروید، علیه فردوسی و بهنفع فردوسی، علیه مذهب و بهنفع مذهب، علیه انقلاب و بهنفع انقلاب، علیه مردم و بهنفع مردم. همه این مفاهیم باید بازتعریف و مشخص شود که شریعتی درنهایت چه چیز میگفته است. اتفاقا نقطه قوت شریعتی در همین نکته نهفته است.
شریعتی نه فقط بهدلیل داشتن تعلق به خانوادهای دینی، بلکه از سر انتخاب و در عمق، انسانی مذهبی و معنوی بهمعنای عرفانی کلمه است. از دوران جوانی این دغدغه اگزیستانسیالِ در جستوجوی معنا را داشته است، با صبغهای عرفانی و مطالعه مستمر متون عرفانی ما بهویژه مولوی. پدر او، استاد محمدتقی شریعتی، از اصلاحگران دینی خراسان است، مانند آیتا... طالقانی در تهران، که میان دو قطب جامعه سنتی مذهبی و تجدد یا چپ مارکسیستی راه سومی را راهاندازی و «کانون نشر عقاید اسلامی» را بنیانگذاری کرده بود.
علی شریعتی همواره در معرض دو اتهام توأمان بوده است؛ بددینی و دینداری اکثری! میگویند شریعتی، چون خیلی مذهبی بوده، میخواسته جامعه را نیز به هر بهانهای مذهبی کند. این تصور غلط است. شریعتی روشنفکری است که دردش اصلاح اجتماعی جامعه، توسعه، پیشرفت و رشد همهجانبه انسان است. یکی از مسائلی که میتواند مانع باشد، مسئله فرهنگی است. در کشور ما یکی از موانع رشد و توسعه، فرهنگ است؛ به این معنی که تمدن و فرهنگ ما در چند قرن از فرهنگ غرب عقب مانده و راکد شده است. از میان عناصر مختلف سازنده فرهنگ، «دین» در تحلیل دکتر شریعتی نقشی مرکزی دارد.
شخصیت فردی شریعتی در «کویریات» نشان داده میشود، یعنی وقتی که «برای خود مینویسد»، نوشتههایی صمیمی و شخصیتر. او میگوید کویریات را برای خودم مینویسم، اجتماعیات را برای خلق و اسلامیات را برای خدا! بنابراین خود شریعتی را در کویریات میشناسیم. در کویریات، او ممکن است حتی ناقد آن شخصیت اجتماعی باشد که ما بیشتر میشناسیم. این نکته ممکن است متناقض بهنظر بیاید که گویی دوشخصیتی بوده است، اما همانطور که گفتیم، بحث دریافت و ادراک عمومی از شریعتی بهعنوان شخصیتی اجتماعی نسبی و متغیر است. در کویریات اما، از من اصیل یا خودین سخن میگوید. درحالیکه در اجتماع، روشنفکر مسئول گفتگو با جامعه در چارچوب ظرفیت ادراک اجتماعی است.
در اصل، اندیشه شریعتی سه بُعد دارد؛ عرفان، برابری و آزادی. عرفان هم در اساس مقولهای فردی یا شخصی است. هنگامیکه این اندیشه یا آرمان در سطح اجتماع مطرح میشود، نام آن همبستگی معنوی یا اخلاقی اجتماعی میشود. یعنی برای دو ساحت آزادی و برابری و برای جامعه یک اصل یا پرنسیپ معنوی مهم و لازم است. دین و عرفان بهمعنای حقیقی در حوزه خصوصی رویارویی من با امر قدسی است. در تفکر شریعتی، مسئولیت اجتماعی دین این است که پشتوانه اخلاقی تغییر و تحولخواهی اجتماعی باشد.
در میان روحانیان نزدیک به آیتا... العظمی خمینی (ره) که تأثیر بسزایی در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند، میتوان به امثال آیتا... مطهری، آیتا... بهشتی، حجتالاسلام هاشمی و آیتا... خامنهای اشاره کرد. حتی این گروه هم نسبت به دکتر شریعتی مواضع متفاوتی داشتند. آیتا... مطهری که خودش از دکتر شریعتی دعوت کرده بود، بعدها منتقد شده بود که این ماجرا خودش پروندهای مفصل است. اما آیت ا... خامنهای نه مثل آقای مطهری آن موضع انتقادی و سلبی را داشتند و نه مانند علمایی که طرفدار شریعتی بودند.
در حسینیه ارشاد هم برخی روحانیان ماندند و بعضیها رفتند. چون همانطور که میدانید، در دورهای حسینیه ارشاد را بایکوت کردند و حتی روحانیان سیاسی مثل آقای مطهری از آنجا رفتند. اما عدهای مانند مرحوم صدربلاغی و... ماندند. اگر موضع آنزمان ایشان را در نظر بگیریم، ایشان بین این دو گروه بودند. یعنی هم با دکتر شریعتی رابطه خوبی داشتند و هم با آن طرف.
اما در آن زمان، چون همه در یک جبهه مشترک علیه دیکتاتوری بودند، سعی میکردند از لحاظ سیاسی روی اختلافات متمرکز نشوند. با این همه، اختلافات فکری بروز میکرد. ایشان از روحانیانی بودند که در آن زمان به تفکر دکتر شریعتی نزدیکتر بودند؛ یکی به این دلیل که ایشان از قدیم به پدر دکتر یعنی استاد محمدتقی شریعتی ارادت داشتند. استاد محمدتقی پس از شهریور۱۳۲۰ یکی از قطبهای فکری مطرح خراسان و مشهد بود و مشابه کاری را که آقای طالقانی در تهران انجام میداد، ایشان در مشهد انجام داد و «کانون نشر حقایق اسلامی» را بنیاد گذاشت. برخی روحانیان هم به ایشان نزدیکتر بودند.
مرجع تقلید آن وقت آقای میلانی در مشهد مانند آقای طالقانی در تهران ابتدا مدافع نهضت ملی بوداما بعدها فاصله گرفت. این فاصلهگرفتن ایشان از ملیون و انقلابیون موجب تضعیف پایگاه مذهبیون در خراسان شد؛ چنانکه برخی چهرههای مبارزاتی در آن مقطع به مارکسیسم گرویدند. خانه رهبر معظم انقلاب نزدیک بود و گاهی لطف میکردند برای خودشان که نان میخریدند، برای استاد هم یکی میآوردند. منظور اینکه با نام ایشان از همان زمان کودکی آشنایی داشتیم.
خاطره دیگر اینکه یادم هست زمانی که ایشان از زندان آزاد شده و به مشهد برگشته بودند، دکتر شریعتی هم به خانه استاد محمدتقی شریعتی آمده بود و انبوه دانشجویان هم در آستانه درِ خانه استاد ازدحام کرده بودند. دکتر گفت: «من امروز صبح دیدم آقای خامنهای را که از زندان آزاد شده بودند و با خانواده ایشان کنار خیابان ایستاده بودند و منتظر تاکسی بودند و این حالت مظلومیت شیعه را به ذهن من آورد.» و پدرداشت این احوالات را توضیح میداد.
دکتر احسان شریعتی و دکتر چمران
در ادامه بخوانید:
گفتگو با دکتر محمدعلی مهدوی راد درباره سالهای آشناییاش با دکتر شریعتی
روایتی از گفتگوی رهبر معظم انقلاب در خرداد ۱۳۶۰ درباره بررسی اندیشههای دکتر شریعتی