صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

سهم اندک ادبیات معاصر در دانشگاه

  • کد خبر: ۲۲۵۶۲۲
  • ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۳
نگاهی اجمالی به واحد‌های درسی رشته ادبیات نشان می‌دهد، گرچه به درستی به ادبیات کهن توجه شده است، اما ادبیات معاصر چندان ضریب باید و شاید را ندارد.

در مجموعه علوم انسانی، دانش ادبی بیش از دیگر گرایش‌ها و رشته‌ها اقبال عمومی دارد؛ به گونه‌ای که در بیرون از محیط دانشگاهی نیز بسیارند کسانی که از دانش خوب ادبی برخوردارند. حال با توجه به این موضوع دانشکده‌های ادبیات باید با قوت بیشتر و عالمانه‌تر به حوزه ادبیات اعتنا کنند. ازاین رو، انتظار این است که دانشجوی ادبیات به خوبی در این رشته صاحب مهارت ادبی و تاریخی باشد و این مهم به دست نمی‌آید، اولاً با چیدمان درست و اصولی واحد‌های ادبی و دوم کوشش جدی و همه جانبه شخص دانشجو که می‌طلبد پژوهانه‌تر و تحلیلی‌تر به موضوع بنگرد.

خوب می‌دانیم که ادبیات فارسی پیشینه‌ای شکوهمند و پرباری دارد. بخش مهمی از تاریخ و فرهنگ ایران به پشتوانه گرانسنگ همین آثار ادبی تکیه داده است و نشان روشنی از تمدن ایرانی است و باید پذیرفت که زیرساخت‌های شخصیتی، فکری، نظری و بنیان‌های ادبیات معاصر هم در همین ادبیات کهن نهفته است.

نگاهی اجمالی به واحد‌های درسی رشته ادبیات نشان می‌دهد، گرچه به درستی به ادبیات کهن توجه شده است، اما ادبیات معاصر چندان ضریب باید و شاید را ندارد. به خاطر دارم در دهه ۶۰ ادبیات معاصر و البته ادبیات انقلاب، باری به هر جهتی گذرانده می‌شد. ناگفته نماند که در آن سال‌ها و حتی تا سال‌ها پس از آن، به دلیل غلبه تفکر سنتی ادبی در دانشکده‌های ادبیات، از طرف استادان هم چندان رغبتی به تدریس ادبیات معاصر دیده نمی‌شد. 

به تعبیر دیگر حتی کمتر استادی را می‌شد یافت که به ادبیات معاصر تسلط داشته باشد. به هر روی این واحد‌ها هم از طرف دانشجویان و هم از طرف استادان چندان جدی گرفته نمی‌شد و کمترین داده‌های علمی در حد یک کتاب دبیرستانی دستگیر دانشجوی ادبیات می‌شد! یادآوری این نکته مهم است که با اضافه شدن استادان جوان‌تر که بعد‌ها به هیئت‌های علمی دانشکده‌های ادبیات که یا خود شاعر و داستان نویس بودند یا علاقه آن‌ها بیشتر ادبیات معاصر بود، این معادله تاحدودی تغییر کرد.

البته نکته‌ای از همان زمان احساس می‌شد و ظاهراً همچنان ادامه دارد، گزینش محتوای ادبیات معاصر و کمبود منابع در مقایسه با ادبیات کهن است.

باید باور داشت که دانشجوی ادبیات باید به سنت ادبی کشور خود اشراف کامل داشته باشد، اما شنیدن صدای شعر امروز برای یک دانش آموخته ادبیات فارسی و آنچه در بیرون از دانشگاه می‌گذرد لازم و ضروری است. او باید به ادبیات روزگار خودش هم شناخت کافی داشته باشد. گاهی گمان می‌رود صدای ادبیاتی که از بیرون دانشگاه شنیده می‌شود، بسیار قوی‌تر و بلندتر از درون دانشگاه است و این ضعف بزرگی برای دانشگاه به شمار می‌رود. واقعیت این است که بین آنچه در محافل ادبی شاخص پسند اجتماع می‌گذرد، با آنچه در دانشکده‌های ادبیات به عنوان معیار رسمی تدریس می‌شود، شکاف عمیقی وجود دارد.

پس از تغییر واحد‌های رشته ادبیات در سال ۱۳۹۱ وضعیت توجه به ادبیات معاصر نسبتاً بهتر شده است. در این برنامه به جز درس‌های اصلی، بخش درس‌های اجباری و اختیاری نیز به ادبیات معاصر نگاهی ویژه دارد. اما برخی هنوز از این وضعیت رضایت کامل ندارند و معتقدند در برنامه ریزی به عقل و تجربیات جمعی توجه نشده است.

بااین حال، به نظر می‌رسد که بیش از «جریان شناسی شعر معاصر» و «جریان شناسی نثر معاصر» در دانشکده‌های ادبیات نیازمند توجه به ادبیات معاصر هستیم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.