صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

میهمانی عزیز از «غزه» در «خراسانِ» ۱۰۰۰ سال پیش

  • کد خبر: ۲۷۳۲۵
  • ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۵
جویا جهانبخش - عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی
نام غزه برای ما ایرانیان امروز پیوسته تداعی‌گر خون، جنگ، رنج و پیکار با صهیونیان است، ولی این همه غزه نیست. آورده‌اند که قبر «هاشم»، نیای رسول خدا (ص)، در همین غزه است؛ به همین سبب آن را «غزة هاشم» نیز گفته‌اند و به همین نام در سروده‌های ابونواس اهوازی و جز او مذکور است. فقیه برجسته و یکی از پیشوایان چهارگانه فقه اهل تسنن، ابوعبدا... محمد بن ادریس شافعی، نیز در غزه زاده شده است. این غزه، علی الخصوص، شاعر و ادیبی سترگ و نام‌آور دارد که ۱۰۰۰ سالی پیش از این به ایران آمده، در میان نیاکان ما زیسته است، در ایران‌زمین نیز درگذشته و به خاک رفته است. همچنین نام، یاد، سرگذشت و میراث ادبی‌اش با تاریخ و فرهنگ میهن سرفراز و فرهنگ‌پرورمان گره خورده است؛ اأبواسحاق ابراهیم بن یحی غزی، که دریغ است درباره او بیشتر ندانیم.
ابراهیم بن یحیی غزی، از آوازه‌مندترین شاعران زبان‌عرب روزگار خویش بود. اهمیت وی در این مقام تا بدان پایه بود که بعض پسینیان وی را شاعر زمانه و پرچم‌دار سرایشگری به روزگار خویش لقب داده‌اند.
وی به سال ۴۴۱ هـ. ق. در غزه زاده شد و گویا در همانجا بالید. پسان‌تر راهی سفری دراز شد. در دمشق، به سال ۴۸۱ هـ.. ق. از فقیه نصر بن ابراهیم نابلسی مقْدسی (۳۷۷ ـ ۴۹۰ هـ. ق.) -که شیخ شافعیان شام بود (و از قضا، خود زمانی در غزه به طلب علم پرداخته بود) - به سماع حدیث پرداخت. بعد‌ها به عراق رفت و چنان که گفته‌اند سال‌های بسیاری را در مدرسه نظامیه گذرانید و در مدح یا رثای شماری از مدرسان نظامیه شعر سرود. باز به سرزمین‌های شرقی‌تر رهسپار شد و آهنگ خراسان بزرگ کرد. درباره شماری از فرمانروایان، بزرگان و خاندان‌های این بلاد، خاصه کرمان، جبال و خراسان، به ستایش و گاه نکوهش، شعر‌ها گفت و شعرش در خراسان آن زمان اشتهار و انتشار یافت.
وفات ابراهیم بن یحیی غزی به سال ۵۲۴ هـ. ق. رخ داد. در همان خراسان، از مرو راهی بلخ بود که در راه درگذشت. او را در بلخ به خاک سپردند. آیا امروز، در آن بلاد، نشانی از گور این میهمان خراسان برجاست؟ نمی‌دانم، لیک دور می‌نماید.
گفته‌اند که، چون هنگام وفاتش رسید، گفت: امید می‌دارم که خدای از بهر ۳ چیز مرا بیامرزد: یکی آنکه همشهری امام شافعی هستم، دوم آن که پیری سال‌خورده‌ام و سوم آنکه در این سرزمین غریبم!
اشارت اخیر وی، ناظر به آن است که در بعض آموزه‌های مأثور، مرگ غریب را هم‌تراز شهادت قلم داده‌اند: «موْت الغریب شهاده»، یا «منْ مات غریبًا مات شهیدًا».
نسبت ابراهیم بن یحیی غزی به خراسان، چنان شد که پسان‌تر بعض تراجم‌نگاران برجسته عربی‌نویس، چون ذهبی، رسما او را «شاعر خراسان» خواندند. چه در زمان حیاتش و چه پس از وی، شعر و سخنش در خراسان بزرگ آبادان و فرهنگ‌پرور و دانش‌گستر آن روزگار بسیار مورد توجه بوده است.
از سروده‌های اندرزی ساده و زاهدانه اوست:
انّـمـا هـذه الْـحـیـاة مـتــاع/ و السّفیه الغویّ من یصْطفیها/ ما مضى فات و المؤمّل غیب/ و لک السّاعة الّتی أنْت فی‌ها (معنی: این زندگانی، جز بهره و برخورداری ناچیز و اندک نیست. نابخرد گمراه کسی است که آن را خوش، هموار، دلخواه، مصفّا و بی‌شائبه کدورت‌ها بخواهد. آنچه گذشت، از دست رفته است و آنچه به آن امید بسته‌ای نهان است و ناپیدا. تو را جز همین یک‌دم که در آن هستی نیست.)
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.