جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدی

  • کد خبر: ۱۰۱۰۷۰
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۷
روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدی
پیکر سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر، نویسنده و هنرمند پیشکسوت مشهدی که چهارشنبه ۱۱ اسفند در پی عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت، دیروز ۱۳ اسفند پس از تشییع در بارگاه منور حضرت امام رضا (ع) در بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شد. در ادامه گفتار‌ها و نوشتار‌های برخی از اهالی فرهنگ و هنر شهر در نکوداشت و رثای از دست دادن سید محسن مصطفی‌زاده پیش‌روی شماست.

شهرآرانیوز - پیکر سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر، نویسنده و هنرمند پیشکسوت مشهدی که چهارشنبه ۱۱ اسفند در پی عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت، دیروز ۱۳ اسفند پس از تشییع در بارگاه منور حضرت امام رضا (ع) در بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شد. تاکنون از او آثار گوناگونی در زمینه شعر، ادبیات و نقد کتاب منتشر شده است. آثاری مانند «الفبای حسن»، «حدیث ولایت مالک»، مجموعه اشعار و نمایشنامه‌های «محاکات» و «ابدال».

در ادامه گفتار‌ها و نوشتار‌های برخی از اهالی فرهنگ و هنر شهر در نکوداشت و رثای از دست دادن سید محسن مصطفی‌زاده پیش‌روی شماست.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیدر ستایش گمنامی

امید حسینی نژاد
روزنامه نگار

 

در راه حق هر آنکه ز نام و نشان گذشت
شرط فضیلت است وجوب ستودنش

«زنده یاد سید محسن مصطفی زاده»

واپسین روز‌های اسفند سال ۱۴۰۰ در حال سپری شدن است. در این سال در سوگ انسان‌های بسیاری نشستیم و اشک ریختیم. انسان‌های بزرگی در این سال از میان ما رفتند که سخن گفتن از آن‌ها سخت و جان کاه است.

گمان نمی‌کردم در این روز‌ها قلم را برای نوشتن در سوگ استادی بزرگ و شاعری توانا روی کاغذ حرکت دهم. ساعت‌های پایانی روز چهارشنبه ۱۰ اسفند بود که خبر درگذشت استاد سید محسن مصطفی زاده را شنیدم. زمان زیادی از آشنایی ام با این پژوهشگر صاحب اندیشه نمی‌گذشت، اما جذابیت هم نشینی با او و شنیدن سخنان زیبایش، من را به سوی خود می‌کشید. هر قدر از آشنایی ام با او می‌گذشت، بیشتر با زوایای پنهان شخصیت این بزرگ مرد آشنا می‌شدم.

استاد، گمنام بودن را برای خود اختیار کرده بود و از شهرت طلبی گریزان بود. گمنامی اکسیری ناب است که در عصر ما باید چراغی در دست گرفت و به دنبال آن گشت. در دورانی که برخی با هر وسیله‌ای به دنبال شناخته شدن هستند و فضای مجازی را بهترین حربه برای رسیدن به مقصود خود می‌دانند، فردی، چون او، از شهرت طلبی گریزان بود. استاد به حق مصداق این مصرع زیبا بود که «جهانی است بنشسته در گوشه ای».
سید مصطفی انقلابی بود و هیچ گاه این تفکر از ذهنش پاک نشد. او عاشق امام خمینی (ره) بود و قلبش برای او می‌تپید. این عشق و علاقه زاید الوصف را می‌توان در شعری که در وصف آن رهبر بزرگ سروده بود، دید.

او این غزل را در سال ۵۷ سروده بود.‌ای از دهان گرمت پیغام حق شنیدن/ در تو نظاره کردن روح خدای دیدن‌ای آیت الهی فریاد دادخواهی/خود یک تنه سپاهی در کفر بردریدن‌ای آنکه جان فدایت سهل است از برایت/ با منطق رسایت چشم فتن خلیدن‌ای تو نشانه حق،‌ای آیت محقق/ «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن».

سید ما سال‌ها در محضر چراغ عقل خراسان، سید جلال الدین آشتیانی، زانوی ادب زده و از حکمت این فیلسوف بزرگ بهره برده بود. او سال‌ها به شوق دیدن استاد مشتاقانه در محضر او حاضر می‌شد.

خودش در وصف این اشتیاق چنین می‌نویسد: «در آن سال‌ها که دانشجو بودیم و استاد، همچنان استاد، فقط شوق دیدارشان مرا به کلاس می‌کشاند که لحظه دیدار آغاز اوج علاقه و محبت بود و دل در سینه یارای فعالیت اندیشه در سر را سد می‌کرد و من به دیدار قانع بودم و حال آنکه دیگران می‌آموختند و باده حکمت و معرفت و فلسفه در کام هم کلاسیان قطره قطره پله‌های تحصیلاتشان را به تعالی می‌کشاند و من چشم در چشم ساقی و حیران و بی پروای از ادامه تحصیل؛ هر چند آنچه از استاد آموخته ام بیش از آنچه دیگران آموخته اند بود که اساس آموخته هایم درسی نبود و در سینه ماند.»

سید محسن در وصف استادش قصیده‌ای سروده بود و قصد داشت آن را برای استادش بخواند. اما کلمه‌ای از زبان استاد مانع خواندن این قصیده شد. او دراین باره می‌نویسد: «شبی از آن شب‌های سال‌های دهه شصت بود؛ در فرصتی که میان مدرسه و ماشین پیاده با استاد در بازار فرش قدم می‌زدیم و بعضی از هم درسان هنوز رهایمان نکرده بودند، فرصتی یافتم برای گفتن و خود را قبلا آماده کرده بودم که چگونه بگویم و چه بگویم و سرانجام چنین گفتم: آقا من قصیده‌ای در وصف شما سروده ام. کلامم تقریبا به همین مضمون بود، هر انتظاری را داشتم و... بلافاصله استاد فرمود: بیخود! نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؛ و راه را بر تمامی پیش بینی‌های من بستند و طومار این قصیده در جیبم همچنان پیچیده ماند و راه را نمی‌دیدم و رهگذران را به اندازه‌ای که لازمه عبور بود، می‌توانستم بفهمم و در عین حال می‌خواستم عادی بنمایم و متعادل و خوشحال از این بودم که جز گوش‌های من کسی شنونده این کلام نبود.»

۱۵ سال بعد، این قصیده را در رثای استادش در مجله دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، همان جا که سال‌ها در کلاس‌های استادش شرکت می‌کرد، به چاپ رساند. برخی از ابیات آن سروده چنین است:

حدیث عشق اگر گنجد به دفتر / گل از شوره برون آرد اگر سر
زبان شعر و توصیف معلم / بسان وصف مهر از چشم اعور
مرا مقصود و قصد از این قصیده / تو بودی و بگویم نامت ایدر
جلال الدین جلال حکمت و عشق/ حکیم و عارف و رند و قلندر
حکیمان الهی را تو سید/ چنان مه در شب و در جمع اختر.

سید ما در همان سال‌هایی که در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی تحصیل می‌کرد، در نخستین مسابقه قصه و نمایش نامه نویسی دانشجویان کشور در سال ۶۶ رتبه نخست را با نمایش نامه «ابدال» کسب کرد.

پس از گذشت سال‌ها روی به عرصه شاگرد پروری آورد و در دبیرستان‌های مشهد شروع به تدریس کرد. هم او که در وصف استادش قصیده‌ای با نام «معلم» سرود، شاگردان زیادی را تربیت کرد که تا آخرین روز‌های عمر بابرکتش دور شمع وجودش حلقه می‌زدند.

یکی از این شاگردان که زمانی در کلاس درسش زانو زده، حامد بهداد، بازیگر سینما و تلویزیون، است. او در سال ۷۱ با استاد مصطفی زاده درس تعزیه خوانی را با نمره خوب گذرانده است.

داریوش ارجمند، چهره نام آشنای سینما و تئاتر، خاطره‌ای شنیدنی درباره رفاقتش با استاد نقل کرده است. او می‌گوید: «زمانی که آقای میرباقری بازی در نقش مالک اشتر را به من پیشنهاد کرد، ترس عجیبی داشتم؛ چون بازی در این نقش کار راحتی نبود. به یکی از دوستانم که استاد فلسفه، محقق و شاعر بزرگی است، سید محسن مصطفی زاده، گفتم که هر قدر مطلب درباره مالک اشتر در منابع هست برایم جمع کن و بفرست. بعد‌ها این مطالب در قالب کتابی با عنوان «حدیث ولایت مالک» منتشر شد.

بعد به مشهد رفتم و در حرم امام رضا (ع) از سید محسن خواستم برایم استخاره کند. بلند شد، وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و قرآن را باز کرد. رو به من کرد و گفت: داریوش نمی‌دانم نیت استخاره ات چیست، اما نمی‌توانی قبول نکنی. گفتم: چرا؟ چه آیه‌ای آمده؟ گفت: آیه فرمان ساخت کعبه به حضرت ابراهیم آمده است. وقتی متوجه شد که پیشنهاد بازی در این نقش به من داده شده، گفت: برو و حرفی نزن و نقش را قبول کن.»

شایسته است این یادداشت کوتاه را با نقل روایتی زیبا از پیامبر اکرم (ص) به پایان برسانیم که فرمودند: «خوشا به حال بنده گمنامى که خدا او را شناسد و مردم او را نشناسند؛ این‌ها چراغ هاى هدایت و چشمه هاى دانش اند. هر فتنه تاریک و سختى از برکت آن‌ها برطرف شود، آن‌ها نه فاش کننده و پخش کننده اسرارند و نه خشن و ریاکار.»

به راستی استاد یکی از مصداق‌های این روایت زیبا بود. او بنده‌ای از بندگان گمنام حق تعالی بود که با وجود دارابودن ویژگی‌های برجسته علمی و عرفانی در گوشه‌ای می‌نشست و قلم می‌زد. او فاش کننده اسرار نبود. استاد در یکی از شعرهایش چنین سروده بود:

پوشیده همچو راز ز نامحرمان خوش است/ اسرار سفره نیست که بتوان گشودنش
در راه حق هر آنکه ز نام و نشان گذشت / شرط فضیلت است وجوب ستودنش
سرباز با وفای امام زمان شدن/ گمنام خوش ترست حدیث سرودنش.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیپرواز بود زیبا

سید جواد اشکذری
نویسنده، منتقد و کارگردان تئاتر

 

یکم. تئاتر مشهد، چشم بینای خود را روز گذشته به خاک سپرد. سیدمحسن مصطفی‌زاده یک نام نبود و نخواهد بود، بلکه یک اندیشه جریان‌ساز در حوزه‌های فرهنگ و هنر به شمار می‌آید که در گذر زمان، بودنش، درک و نبودنش احساس خواهد شد. من بار‌ها به‌همراه زنده‌یاد سعید تشکری، پای کرسی قدیمی استاد در کتابخانه‌اش در شهرک ابوذر نشستیم و چای خوردیم و از تئاتر به‌خصوص تعزیه حرف زدیم. حالا آن دو نفر کمتر از ۲۰‌روز است به هم پیوسته و در آخرین روز‌های قرن چهاردم، زمین را به مقصد آسمان ترک کرده‌اند و به‌طورحتم بیشتر از گذشته احساس تنهایی خواهم کرد. امروز آخرین شعر استاد را که به‌مناسبت درگذشت رفیق مشترکمان، سعید تشکری، در بیستم بهمن امسال سرود، خواندم: «دیدی دلا سعید چه زود از میانه رفت/ با بال خسته بود که از آشیانه رفت.»

دوم. استاد مصطفی‌زاده در بسیاری از زمینه‌های هنری و ادبی صاحب‌نظر با درجه استادی بود. از این نظر، سخت است که درباره او صحبت کنیم تا بتوانیم ادای دین کاملی داشته باشیم، اما او از بزرگان تئاتر و شعر مشهد و کشور به شمار می‌آید و تاریخ درباره‌اش حرف‌ها خواهد زد. او را به‌جرئت می‌توان از بزرگ‌ترین نویسندگان و پژوهشگران تئاتر خراسان دانست. از او تاکنون نمایش‌نامه‌های «محاکات» و «ابدال» و مجموعه اشعار منتشر شده است. از کتاب‌های منتشر‌شده‌اش می‌توان به «الفبای حسن» و «حدیث ولایت مالک» نام برد و از آثار منتشر‌نشده‌اش آثار بسیاری که در قفسه‌های کتابخانه‌اش، به قول خودش «در خاک خفته‌اند» که امیدواریم مدیران فرهنگی استان همتی داشته باشند و آثار او را به‌زودی منتشر کنند. از او مقالات بسیاری در زمینه‌های ادبی و نیز تعزیه در نشریات تخصصی هنر و ادب مشهد و کشور به چاپ رسیده که گواه آگاهی فکری استاد از این مباحث است.

سوم. این استاد فقید فرهنگ و هنر شهرمان، مرد شماره یک هنر تعزیه خراسان است. او از معدود پژوهشگران نمایش تعزیه به شمار می‌رفت که از تمام زوایای این هنر سنتی آگاهی داشت. مصطفی‌زاده بعد‌از زنده‌یاد صادق همایونی و زنده‌یاد جابر عناصری، تنها پژوهشگر بازمانده تعزیه ایران بود. او درباره نماد‌ها و نشانه‌های تعزیه مقالات بسیاری به یادگار گذاشته است و بار‌ها در گفت‌وگوهایش با نشریات و رسانه‌های مختلف به تبیین دقیق تاریخ تعزیه مشهد و ایران پرداخته است که هر یک از آن‌هامی‌تواند راهگشای نسل جدید برای آگاهی‌بخشی از نسل منقرض‌شده و یا معدود تعزیه شهرمان باشد. او با‌توجه‌به تسلطش به شعر و ادب و نیز هنر تئاتر، اشعار زیادی را در قالب تعزیه سروده و تحلیل‌های بسیاری هم درباره نسخ قدیمی داشته است.

چهارم. یکی از خصوصیات بارز استاد فقید مصطفی‌زاده، حضور مؤثرش در شورای نظارت بر نمایش مشهد بود. او از اولین هنرمندانی بود که بعد‌از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت این شورا درآمد و توانست جهت‌دهی بسیار مناسبی به جریانات بی‌سامان و به‌هم‌ریخته آن زمان تئاتر مشهد بدهد و اجرا‌های تئاتر را روی صحنه به‌صورت مستمر در مشهد حفظ کند. او از همان زمان تاکنون در هر سمتی و هر هیئتی قرار می‌گرفت، تلاش بر جذب داشت؛ جذب نیرو‌های توانمند و جوان به بدنه تئاتر و سرعت‌بخشی به فعالیت‌های گروه‌های تئاتری.

او در چهار دهه اخیر همواره به‌عنوان دوست و رفیق در شورای نظارت فعالیت کرده و نگاه عمیق خود از محتوای تئاتر را به‌صورت صمیمانه و دوستانه با هنرمندان مطرح می‌کرد و در این سال‌ها فاصله‌ای میان او و نسل‌های مختلف به وجود نیامد.

پنجم. محمدعلی لطفی‌مقدم در سال‌۸۹ برای زنده‌یاد سید‌محسن مصطفی‌زاده دو‌بیتی سرود: فرهیخته شاعری که آزاده بود/ فرزند رسول (ص) و مصطفی زاده بود/ هر جا که شراب شعر و بزم هنر است/ سیدمحسن ساقی آن باده بود.

زنده‌یاد مصطفی‌زاده در فراق هنرمندان بسیاری شعر سرود و دیگر خودش در میانمان نیست. باید دید کدام شاعر، شعری را در فرق او خواهد گفت. در پایان، بخشی از سروده استاد را در فراق منصور همایونی می‌خوانید:

یار سفر خوش باد زین خانه مسکونی
بی‌تو همه افسرده، تو بی‌همگان چونی؟
عمری پی بودن‌ها، سرگرم سرود‌ن‌ها
رفتی و نمایش را، نه خانه، نه کانونی
یک‌باره خطرکردن، از صحنه سفرکردن
پرواز بود زیبا، حتی به پر خونی
خندیدن و طنازی، بازیگری و بازی
دنیای درون پر‌غم، شادی همه بیرونی
در خاک شد و خامش، چون مرده بی‌صاحب
مشتاقی و مهجوری، شیدایی و مفتونی
آن را که هنرمند است، پیمان به هنر بند است
بندی که تمام عمر، بسته‌ست، چون افسونی.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیسید مهربانی‌ها

هوشنگ جاوید
پژوهشگر هنر‌های آیینی

 

اوایل دهه ۶۰ بود که به‌واسطه نمایش «ساعتی مانده به صبح» به کارگردانی رضا صابری با مرحوم سیدمحسن مصطفی‌زاده آشنا شدم. من آهنگ‌سازی آن نمایش را به عهده داشتم و او به عنوان دستیار کار می‌کرد. گرچه آن نمایش نیمه‌کاره ماند و به روی صحنه نیامد، اما دوستی ما شکل گرفت. سال ۶۵ نیز با یکدیگر نمایشی اجرا کردیم که به اولین جشنواره تئاتر دانشجویی راه پیدا کرد و از آنجا دوستی ما با یکدیگر جدی‌تر شد. با آنکه سال ۶۵ از مشهد به تهران منتقل شدم، ارتباطمان با یکدیگر قطع نشد و این ارتباط تا چند شب پیش نیز ماندگار بود. روز‌های بسیاری را با هم بوده‌ایم و خاطرات خوبی با یکدیگر داریم.

سال ۹۷ در همایش مناقب‌خوانی که توسط سازمان فرهنگی و هنری شهرداری منطقه ۱۱ تهران برگزار شد، از سید بزرگوار برای فعالیتش در زمینه مناقب و سرایش شعر مناقب تجلیل شد. آخرین همکاری ما نیز به مهر امسال برمی‌گردد که در چهاردهمین همایش تعزیه مازندران در آمل دعوت شدیم و گفتگو‌های خوبی در آن سه‌روز با یکدیگر داشتیم. زنده‌یاد فعالیت‌های مختلفی انجام داد و راهی را که رفته بود، قبول داشت و همان مسیر را ادامه داد. در‌دوره‌ای، او ناظر دادستانی استان برای نمایش‌ها بود، سپس وارد شورای ارزشیابی آثار شد؛ حتی چند‌دوره داوری سرود را به‌عهده داشت.

او فلسفه را نزد استادانی بزرگ تلمذ کرده بود؛ ضمن اینکه از درایت بالایی برخوردار بود و همواره بر مهربانی تأکید بسیار داشت. بیش از هرچیزی به مناقب به‌ویژه مناقب علوی روی آورده بود. مجموعه اشعاری نیز در وصف حضرت‌علی (ع) به چاپ رساند که بسیار ارزشمند است و در دسترس همگان قرار دارد. همچنین تحقیقات خوبی درباره تعزیه در خراسان به‌ویژه مشهد انجام داده بود که آرزوی چاپ آن‌ها را داشت. صفات اخلاقی برجسته‌ای در او متجلی بود و من هیچ‌گاه ندیدم که به فردی بدی کند و کسی از او ناراحت باشد.

او سید مهربانی‌ها بود و با آثارش زنده و جاوید است. برای من نیز از دنیا نرفته است و خاطرات بسیاری از او در خاطر دارم و تا زمانی‌که یاد او در ذهن من است، زنده است. سعید تشکری، غلام‌رضا بایزان‌منش و سید‌محسن مصطفی‌زاده، سه هنرمند خوبی بودند که آن‌ها را به‌تازگی از دست دادیم.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیانسانی متواضع

امیرمهدی حکیمی
مدیرعامل مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی

 

مرحوم سید‌محسن مصطفی‌زاده، شاعر، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و هنرشناس برجسته مشهدی بود که با مفاهیم اسلامی آشنایی کامل داشت. قلم او زاییده تفکر علمی و اندیشه شخصیت بزرگوارش بود. باآنکه چهره شاخص و منحصر‌به‌فردی داشت، انسانی بسیار افتاده و متواضع در‌زمینه ادبیات و هنر بود و به همین دلیل در گمنامی به سر می‌برد. شهرت رسانه‌ای نداشت، چون از شهرت فراری بود. تسلط او به مضامین اسلامی و اجتماعی و همچنین اندیشه‌ورزی و تسلط به زبان‌های هنر و ادبیات در آثارش مشهود بود. مرحوم، مضامین عمیق‌اسلامی، انقلابی و عرفانی را بسیار ماهرانه در قالب زبان ادبیات بیان می‌کرد.

زنده‌یاد خدمات بسیاری به هنر و ادبیات مشهد کرده است. یکی از ویژگی‌های بارز او، تربیت دلسوزانه است که مشتاقانه در‌کنار جوان‌تر‌ها و حتی بزرگ‌تر‌ها حضور داشت و آن‌ها را همراهی می‌کرد. او سال‌ها با خلوص نیت به خلق اثر پرداخت و یک مربی بدون ادعا و یک پرورش‌دهنده خوب در حوزه ادبیات و هنر بود. هنر و ادبیات مشهد مدیون اوست و فقدان و رحلتش ضایعه دردناکی در‌زمینه شعر و نمایش و هنر انقلاب و ادبیات دینی است.

امثال مرحوم مصطفی‌زاده کاری را که باید انجام دهند، انجام دادند. اما آنچه اهمیت دارد، این است که جامعه هنری و مسئولان مربوط باید توجه ویژه‌ای به پیشکسوتان و اساتید داشته باشند؛ به‌سراغ آن‌ها بروند و زمینه را برای استفاده جامعه از تجربیاتشان فراهم کنند. رسانه‌ها نیز می‌توانند نقش مهمی در معرفی این استادان ایفا کنند تا جامعه این بزرگان را بشناسد. به‌طور‌قطع زمانی‌که جامعه از این افراد شناخت داشته باشد، از وجود آن‌ها و اندیشه‌هایشان نیز بیشتر استفاده خواهد کرد و در‌نتیجه حرکتی روبه‌رشد خواهد داشت.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیخلوصی از جنس آیینه

عباس ساعی
شاعر

آشنایی من با مرحوم مصطفی‌زاده به حوالی سال ۶۹-۶۸ برمی‌گردد که من در سازمان تبلیغات اسلامی کار می‌کردم و او در‌زمینه نمایش آیینی با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری می‌کرد و دست توانایی نیز در شعر و نویسندگی داشت. دوستی من با او از جلسات ادبیات شروع شد و تا چند روز قبل از درگذشتش ادامه داشت. او ویژ‌گی‌های خوب بسیاری داشت. از هر زاویه‌ای که به او بنگریم با شخصیت برجسته و کم‌نظیری روبه‌رو می‌شویم. انسان در مقام خلیفه خدا برای او ارزشمند بوده و نسبت‌به خانواده نیز مهربان بود.

برای دوستانش نیز با مهربانی و صمیمتی که در درونش وجود داشت، هر کاری که در توانش بود، انجام می‌داد. زنده‌یاد بسیار زحمتکش بود و برای کارش تلاش می‌کرد. مهم‌ترین ویژگی او خلوصش بود. به‌گونه‌ای‌که در جمع دوستان، او را به یک آیینه تشبیه می‌کردیم. مرحوم مصطفی‌زاده خودش بود و این ویژگی در آثارش چه ادبی و چه هنری تجلی پیدا کرده بود. براین باورم که او نه‌تن‌ها از میان ما نرفته است، بلکه به‌راحتی می‌توان او را ازمیان آثارش پیدا کرد.

یکی از برکاتی که هنرمندان راستگو، صادق و صمیمی دارند نیز همین است که با مرگشان هرگز در یاد مردم نمی‌میرند. کسانی مانند مصطفی‌زاده در آثارشان نفس می‌کشند و تا زمانی‌که آثارشان مطالعه شود، آن‌ها هم زنده‌اند. او به امام‌خمینی (ره) عشق می‌ورزید و انقلاب اسلامی را با تمام سلول‌هایش قبول داشت. ضمن اینکه به رهبر معظم انقلاب ارادت ویژه‌ای داشت و جانانه از انقلاب اسلامی دفاع می‌کرد. از طرف دیگر، او به چهارده‌معصوم (ع) نیز ارادت ویژه‌ای داشت.

در‌واقع او یک مسلمان بی‌ادعا بود که سعی می‌کرد از جنبه‌های متظاهرانه فاصله بگیرد. در سفری که چند سال پیش با یکدیگر به ترکیه رفته بودیم، شخصیت برجسته و مهربان او را بهتر شناختم. نصف شب‌ها که از خواب بیدار می‌شدم، او را در‌حال وضوگرفتن و آماده‌شدن برای نماز شب می‌دیدم. او به‌معنای واقعی کلمه به دیانت پایبند بود. مرحوم مصطفی‌زاده در زمینه هنری و ادبی نیز ممتاز بود و بیش از هر چیزی با کتاب انس داشت و کتاب‌های بسیاری مطالعه کرده بود.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیخالق آثاری هنری از دل منابع دینی

مجید عسکری
مدیر حوزه هنری خراسان‌ رضوی

 

مرحوم سیدمحسن مصطفی‌زاده توانسته بود در فضای هنر ذیل فضای فکری و مبانی دینی به حرف‌های جدی برسد. او در چندسال اخیر درحال تدوین و نگارش تجربیات گذشته اش در عرصه‌های مختلف و تبیین نوع نگاه خود به فضای هنر و مبانی دینی هنر بود. در جلسات و صحبت‌هایی که با این نویسنده داشتم، معمولا درباره تولیداتش، چه در حوزه داستانی و چه فکری، که از دل منابع دینی بیرون آمده بودصحبت می‌کرد و به‌دنبال این بود که بتواند آن‌ها را به مخاطب عرضه کند.

محسن مصطفی‌زاده خیلی خوب در منابع دینی تفقه کرده و توانسته بود از دل آن آثار هنری و ادبیاتی را ارائه دهد. به لحاظ اخلاقی هم او جزو کسانی محسوب می‌شد که می‌توانست فراتر از ارتباطاتی که در فضای رسمی داشت، ارتباطی دلی با مخاطبان خودش برقرار و حرف اصلی‌اش را به آن‌ها ارائه کند. اتفاقی که به نظر من برگرفته از خصلت درونی‌اش، دوست‌داشتن آدم‌ها و انسان‌ها، بود. سید‌محسن مصطفی‌زاده شخصیتی خودساخته داشت که می‌توانست آنچه را در دلش بود، بدون هیچ گونه غل‌و‌غشی و با اخلاص تمام با مخاطب و اطرافیانش در‌میان بگذارد.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیپژواک اندیشه

محمد‌جواد استادی
پژوهشگر مطالعات فرهنگی

بی‌شک خراسان همواره در پرورش نسلی از اندیشمندان و هنرمندان در تاریخ این مرزوبوم، یگانه و بی‌نظیر بوده است. سپهر این سرزمین به برکت وجود بارگاه ملکوتی حضرت‌رضا (ع) و با برخورداری از پیشینه تمدنی اسلامی ایرانی بی‌نظیر خود، در جریان‌سازی فرهنگی بی‌رقیب بوده است. شکل‌گیری مکاتب برجسته فکری در هر زمانه تاریخی، نمودی جدی از این ویژگی است. آمیختگی دین و ادب و هنر و آیین در خراسان بزرگ، این خطه را به محور شکل‌گیری هنر دینی بدل کرده است.

سید‌محسن مصطفی‌زاده که امروز در سوگ او می‌نویسم، یکی از فرزانگان گمنامی است که همه زندگی خویش را به سیر و سلوک در پهنه آسمان اندیشه گذراند. مصطفی‌زاده که در سال‌۱۳۳۵ هجری خورشیدی متولد شد، دغدغه دین و الهیات داشت. او باوجود فضای سنتی روزگار خویش، هم تحصیل در حوزه علمیه و بهره‌بردن از سنت بی‌نظیر آموزشی آن را انتخاب کرد و هم به آموزش آکادمیک در رشته الهیات و معارف اسلامی در دانشگاه فردوسی مشهد اهتمام ورزید.

از برجسته‌ترین نکته‌ها درباره مرحوم مصطفی زاده نسبت‌به دیگر هم‌نسلانش این بود که بنیاد‌های اعتقادی و دانشی‌اش تحت‌تأثیر این فضای آموزشی، نه دچار تحجر شد و نه به ورطه روشنفکری منهای دین افتاد. میانه‌روی رفتاری او در برخورد با هنرمندان و صنوف گوناگون، دستاورد همین رویکرد بود. خراسان به‌ویژه در آن روزگار، مهد ادبیات بود و مهم‌ترین شعرا نیز در این شهر زیست می‌کردند، افزون‌بر آنکه رویکرد‌های دینی و سنتی نیز با شعر همخوانی بیشتر داشت.

مصطفی‌زاده که در این فضا رشد یافته بود، با تکیه بر ذوق و قریحه فوق‌العاده خویش به شعر روی آورد. او به کمک آموخته‌هایش، شعر را محملی برای گسترش معارف دینی قرار داد. مصطفی‌زاده که کم‌هیاهو و در‌خود‌فرورفته بود، از درس استادان برجسته‌ای بسان آیت‌ا... حق‌شناس که مجتهدی مبرز و مسلط به جهان معاصر به مدد دانستن زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه بود، بهره برد.

نگاه فلسفی مصطفی‌زاده یکی از ویژگی‌های باارزش این هنرمند دردمند خراسانی بود که در تک‌تک واژه‌های او نمایان بود و محال بود که از هنر و ادبیات سخن گوید و نگره فلسفی به‌معنای پرسشگری در آن نمایان نباشد. شاید این منش فلسفی را باید در سال‌ها شاگردی او نزد مرحوم سید‌جلال‌الدین آشتیانی جست‌وجو کرد. او قصیده‌ای برای آشتیانی می‌سراید و هنگامی‌که قصیده را برای او می‌خواند، مرحوم آشتیانی به‌دلیل آنکه در ستایش او سروده شده بوده، آن را «بیخود» می‌خواند. مرحوم مصطفی‌زاده خاطره سرایش این قصیده را در مقاله‌ای با نام «معلم» به رشته تحریر درآورده است.

آشنایی مصطفی‌زاده با ادبیات مدرن، او را به جهان نمایش علاقه‌مند می‌کند. تردیدی نیست که در آن سال‌ها که شاید فضای دینی روی چندان خوشی به پهنه‌هایی، چون تئاتر نشان نمی‌داد، حضور چهره‌ای، چون مصطفی‌زاده در جهان نمایش، گامی بزرگ شمرده می‌شد. او به یاری تجربه‌های پژوهشی خود، نمایش‌نامه‌هایی، چون «محاکات» و «ابدال» را می‌نگارد. در سال‌۱۳۶۶ نمایش‌نامه «ابدال» به عنوان رتبه نخست نمایش‌نامه‌نویسی دانشجویان سراسر کشور دست می‌یابد و نصرا... قادری که دانشجوی سینما بود، رتبه سوم را به دست می‌آورد.

در نخستین روز‌های پیروزی انقلاب اسلامی و بدبینی برخی به فضای تئاتر به‌دلیل شرایط پیش از انقلاب، مصطفی‌زاده به‌عنوان چهره‌ای انقلابی وارد میدان می‌شود و نخستین گام‌های تأسیس شورای نظارت بر تئاتر را با هدف زنده نگاه‌داشتن تئاتر و هدایت آن در مسیر درست برمی‌دارد. او در همه این سال‌ها باوجود نامهربانی جریان‌های روشنفکری، کار خویش را پی می‌گیرد و کوشش خویش را بر پژوهش هنر و ادبیات دینی می‌گمارد، تا بدانجا که می‌توان بی اغراق، او را یکی از کارآزمودگان گستره شبیه‌خوانی و به‌ویژه تعزیه دانست، به‌گونه‌ای که حتی در نشریه حوزوی «نگاه حوزه» مقاله «آنچه خود داشت» را درباره تعزیه می‌نویسد.

ژرفای مطالعات او به‌قدری آینده نگر بود که در سال‌۱۳۶۶ مقاله «در خم کوچه تئاتر ایرانی» را می‌نگارد. مصطفی‌زاده به‌جز تصحیح نسخ و نگارش مقالات بسیار، در آثار مکتوبی، چون «آیات بی‌نشان»، «آینه حق‌نما»، «سیری در صد‌و‌یک حدیث نبوی»، دین خویش را به مکتب فکری خویش ادا کرد. امروز سیدمحسن مصطفی‌زاده در‌میان ما نیست و من به این می‌اندیشم که چه اندازه توانسته‌ایم برای حفظ و گسترش ادبیات انقلاب، تجربه‌ها و کوشش‌های مصطفی‌زاده‌ها و تشکری‌ها را ثبت و ضبط کنیم؟

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیانسانی اندیشه‌ورز و فرهیخته

رضا حسینی
کارگردان تئاتر

عناصر فرهنگ‌ساز انسان که جهان‌بینی او بر آن شگل می‌گیرد شامل فلسفه، عرفان، دین، علم و هنر است. انسانی هم که بخواهد به جایگاه فرزانگی و رشد و تعالی برسد، باید بر این پنج‌عنصر فرهنگ‌ساز تسلط داشته باشد. خیلی از افراد در یکی از این شاخصه‌ها به تعالی می‌رسند، اما کسی که بتواند بر همه این پنج‌عنصر تسلط داشته باشد در جامعه بشری به‌ندرت پیدا می‌شود. سیدمحسن مصطفی‌زاده جزو انسان‌هایی بود که حداقل در چهارعنصر از این پنج‌مورد یعنی در فلسفه، عرفان، دین و هنر، منحصر‌به‌فرد و صاحب جایگاه و نظر بود.

البته بیشتر او را به‌عنوان یک هنرمند عرصه تعزیه می‌شناسند، درصورتی‌که مصطفی‌زاده به باور من به‌نوعی یک علامه بود. متأسفانه ما در جامعه هنری‌مان افرادی که پژوهشگر، اندیشه‌ورز و فرهیخته باشند، کم داریم. سیدمحسن مصطفی‌زاده جزو ستارگان بی‌جانشین آسمان هنر و ادب استان و مشهد بود که فکر نمی‌کنم در چرخش روزگار باز زمانی برسد که ما چهره‌ای مانند او داشته باشیم.

روایت‌هایی درباره سیدمحسن مصطفی‌زاده، شاعر و نویسنده فقید مشهدیمأمن امن هنرمندان تئاتر

عباس جانفدا
کارگردان تئاتر

 

 

سیدمحسن مصطفی‌زاده در سال‌های اولیه بعد‌از پیروی انقلاب اسلامی یعنی از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۶۰ به‌عنوان نویسنده و کارگردان، چند‌نمایش را در سالن‌های مختلفی مثل مهران و هلال احمر روی صحنه برد و بعد از آن، دیگر کار عملی در زمینه تئاتر انجام نداد و بیشتر به‌سراغ کار‌های پژوهشی به‌ویژه درباره هنر تعزیه رفت. در‌واقع ارتباط استاد مصطفی‌زاده با جامعه تئاتر بیشتر از‌طریق حضورش در شورای نظارت بر ارزشیابی تئاتر استان، مجامع تئاتری و تحقیقات و تألیفاتش بود.

او یکی از قدیمی‌ترین اعضای شورای نظارت و ارزشیابی تئاتر استان محسوب می‌شد که از همان دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۹۰ عضو این شورا بود. من از اواخر دهه ۷۰ با استاد مصطفی‌زاده آشنا شدم و در آن زمان در خانه تئاتر دانشجویان دانشگاه فردوسی تعاملات زیادی با این هنرمند داشتم و از او مشورت می‌گرفتم.

یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های محسن مصطفی‌زاده، بخشندگی بیش از حدش بود. در خانه او همیشه روی همه اهل هنر و ادب باز بود و با گشاده‌رویی مهمان‌داری و سفره‌داری می‌کرد. در‌واقع می‌توان گفت هنرمندان تئاتر منزل او را مأمن امن خودشان می‌دانستند. من اطلاع دارم که خیلی از بچه‌های تئاتر زمانی که کم می‌آوردند و از روزگار خسته می‌شدند، به منزل استاد مصطفی‌زاده پناه می‌بردند.

او نگاه خاصی به جهان هستی داشت، اما هیچ‌وقت درباره آدم‌ها با جهان‌بینی خودش پیش‌داوری نمی‌کرد و باور داشت هر انسان اثر انگشت منحصر‌به‌فرد خودش را دارد و با انسان‌های دیگر متفاوت است، ولی آدم‌ها را باید با همه این تفاوت‌هایشان دوست داشت. این خصلت باعث می‌شد مصطفی‌زاده همه افرادی را که می‌شناخت، دوست داشته باشد و این دوست‌داشتن را هم ابراز کند.

در همین اواخر زمانی‌که برای راه‌اندازی انجمن صنفی هنرمندان تئاتر خراسان رضوی به مشکل خوردیم، یکی از کسانی که حضورش به باز‌شدن این گره و برگزاری انتخابات انجمن صنفی سرعت بخشید، استاد مصطفی‌زاده بود. اگر وجود نازنین او نبود، شاید ما نمی‌توانستیم به این سرعت انتخابات انجمن صنفی تئاتر را برگزار کنیم.

من بر این باورم که استاد مصطفی‌زاده، انسانی در حد و مرتبه جابر عناصری و حتی در برخی از موارد به لحاظ علمی بالاتر بود، ولی به‌خاطر تواضعش و اینکه آدم رسانه‌ای نبود و خلوت خودش را بیشتر دوست داشت، خیلی سر زبان‌ها نبود و دیده نمی‌شد. با‌وجوداین حضورش همه‌جا پررنگ بود و ما او را به‌عنوان یک مرجع بزرگ برای حل مشکلاتمان قبول داشتیم. من نمی‌دانم با درگذشت استاد مصطفی‌زاده این خلأ بزرگ را چه کسی برای ما در تئاتر استان پر می‌کند. فقدان او قطعا ضربه و شوک بزرگی به جامعه فرهنگی و هنری استان ماست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->