سرخط خبرها

گفتگو‌ی منتشرنشده با تیمور قهرمان، کارگردان و نویسنده فقید مشهدی

  • کد خبر: ۱۰۳۷۳۲
  • ۱۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۸
گفتگو‌ی منتشرنشده با تیمور قهرمان، کارگردان و نویسنده فقید مشهدی
تیمور قهرمان هنرمند فقید مشهدی دهم فروردین ۱۴۰۱ دیده از جهان فروبست. او که سال‌ها در عرصه هنر نمایش خاک صحنه خورد، در بازیگری و نمایشنامه نویسی استادی بلا منازع به شمار می‌آمد.

شهرآرانیوز - تیمور قهرمان هنرمند فقید مشهدی دهم فروردین ۱۴۰۱ دیده از جهان فروبست. او که سال‌ها در عرصه هنر نمایش خاک صحنه خورد، در بازیگری و نمایشنامه نویسی استادی بلا منازع به شمار می‌آمد. او متولد ۱۳۱۸ در روستای جنت آباد مه ولات از توابع تربت حیدریه بود. دغدغه‌های بسیاری در حوزه تئاتر پایه یا همان تئاتر کودک و نوجوان داشت و براین باور بود رشد و بالندگی هنر‌های نمایشی جز با تربیت صحیح و اصولی نسل نو ممکن نیست. قهرمان از جوانی به نویسندگی، بازیگری و کارگردانی ذوق و علاقه وافر داشت و به فعالیت در این امور می‌پرداخت.

او از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۸ به عنوان کارشناس شعر و ادب در تلویزیون و همچنین از سال ۱۳۵۳ در زمینه کارگردانی و نویسندگی تئاتر تلویزیونی فعالیت کرد. قهرمان در دوران فعالیت‌های فرهنگی خود با روزنامه‌های خراسان، آفتاب شرق، هیرمند، مشهد و کیهان همکاری کرد و در صحنه تئاتر در نمایش هایی، چون «مهر بی فرجام»،

«شبی که صبح نشد»، «مستاجر» و «شب دیوانگان» به ایفای نقش پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از گفت و گوی سیدجواد اشکذری روزنامه نگار و کارگردان تئاتر با مرحوم قهرمان است که ۱۵ سال پیش انجام شده است.

نویسنده تئاتر کودک و نوجوان

تیمور قهرمان تا سال ۴۹، نمایش‌هایی مانند «دیروز، امروز، فردا»، «پسر ماندانا»، «شب دیوانگان»، «تاخیر» را در تربت حیدریه کارگردانی کرده که اغلب آن‌ها با نگاه آموزشی - تربیتی برای مدارس و در سطح شهر اجرا می‌شد: «اولین نمایشی که کار کردم در سال تحصیلی ۳۹-۳۸ بود. در همان مدرسه‌ای که معلم بودم. یادم می‌آید که در یکی از اتاق‌های بزرگ‌تر مدرسه سکو زدیم نمایش را برای اولیای بچه‌ها اجرا کردیم. بعد از آن هم در طبقه بالای اداره آموزش و پرورش، که ظرفیت ۱۰۰ تا ۱۵۰ صندلی را داشت، برای مردم سطح شهر تئاتر اجرا کردیم.» او نوشتن برای کودکان را به طور جدی از اوایل دهه ۵۰ و در مشهد آغاز کرد:

«اولین متن حرفه‌ای که در این حوزه نوشتم «روباه مکار، گرگ طمع کار» بوده است. بعد از مدتی که چند متن نوشتم، خیلی‌ها به سراغ متون من آمدند و برخی از آن‌ها را به روی صحنه بردند. مانند علی اکبر حلیمی و یا محمد برومند که بار‌ها نمایشنامه هایم را کارگردانی کردند. حتی برخی از نوشته هایم در بسیاری ازشهر‌ها و استان‌هایی مانند تهران، آذربایجان و مازندران اجرا شدند.
در آن زمان، خودم هم بیکار نبودم و با گروهی که از بعضی از هنرمندان تئاتر مشهد مانند علی آزادنیا، محسن کریمی، علی رضا سوزنچی، احمد ریحانه ومحمد الهی تشکیل دادم، برخی ازنمایشنامه هایم را به روی صحنه می‌بردم.»

هنر باید در ذات آدم باشد

این هنرمند فقید بر این باور بود کار هنری به طور کلی چیزی نیست که جوهره اش در انسان به وجود بیاید. چون باید در ذات آدم باشد. بخش مهمی از دغدغه‌های او در حوزه تئاتر مربوط به تئاتر کودک بود و باور داشت: بعد از انقلاب اسلامی تئاتر کودک جان گرفت: «من تئاتر دانش آموزی را به عنوان تئاتر کودک، تئاتر کاملی ندیدم. چون در هر مدرسه یک مربی پرورشی بود که تئاتری نبود و بیشتر فعالیت‌های تربیتی، داشت.

من دوازده سال کار کودک کردم. نمی‌خواهم به کسی اهانتی بکنم، اما در این زمینه گله مندم که نویسندگان و کارگردانان توانایی در تئاتر کودک داریم، اما نمی‌دانم چرا کار به دست نابلدان قرار گرفته است. من، رضا صابری و مرحوم انوشیروان ارجمند در یک جشنواره شهرستانی تئاتر مدرسه‌ای داور بودیم. فردی در پنج جا مکث را با صاد نوشته بود. بعد همین فرد دو سال بعد در مشهد برای کودکان نمایشنامه‌ای نوشت و اجرا کرد. یعنی کسی این کار را می‌کرد که یک نامه درخواست اداری هم نمی‌توانست بنویسد.

یکی از دلایلی که این معضل را به وجود آورده، نظارت نداشتن متولیان کار است. آن‌ها به جای اینکه نظارت داشته باشند، می‌خواهند کودک را سرگرم کنند.» به باور قهرمان یکی از مشکلات برخی از هنرمندان ناآگاهی است که هر کس از هر جا می‌رسد شروع به کار می‌کند. شاید هم کمبود متون خوب و کارشناسی شده باشد. هر کس دوبار روی صحنه رفته، می‌نویسد و کارگردانی می‌کند. مذاکره می‌کند و با انجمن تئاتر صحبت می‌کند. آمار درست می‌کند که چند شب تئاتر داشته اند. اما چه تئاتری بوده و کدام نقد و بررسی صورت گرفته است؟ به همین دلیل است که می‌بینید باید سال‌ها بگذرد تا کسی بیضایی یا بیژن مفید شود.

بازیگر شاعر

قهرمان فقط دل در گرو صحنه نمایش نداشت و هنرش با شعر گره خورده بود: «علاقه من به تئاتر و شعر آن قدر شدید بود که من نتوانستم این دو را از هم جدا کنم. شعر این ویژگی را دارد که راحت حفظ می‌شود و در عین حال به جذابیت اثر بیفزاید. من در دهه ۵۰ صفحه‌ای در روزنامه خراسان داشتم به نام «خراسان جوان»، که شعر و مطلب می‌نوشتم. با کیهان، آفتاب شرق و نشریات دیگری هم همکاری داشته ام. هم زمان در این دوران هم عاشقانه کار تئاتر می‌کردم. این دوهنر هیچ گاه از من جدا نبودند.»

آه‌ای عزیز! به سوی من بازگرد

امید قهرمان: استاد دانشگاه | «شعرت را برای دلت سرودی، دلت را به عشق هنر روی صحنه بردی، هنرت را به فن تعلیم و تربیت در کلاس‌های درس پیوند زدی، عمری معلمی کردی تا بازیگر بمانی، همیشه بازیگر ماندی تا معلم باشی، شوخ طبع بودی تا رنجت را بپوشانی، رنجت را نادیده گرفتی تا دست بر زانوی غرور از جای برخیزی، جام خاطراتت را برایم پر کردی تا آفتاب تجاربت همیشه از افق خاطره بدمد، تجربه هایت را به هزار زبان برایم تصویرگری کردی تا من هم سهمی از قهرمانی تو داشته باشم... تو که در بسیاری از مضامین آشکار و نهان زندگی بینش داشتی، پیش از هر چیز چنگ ناموزون روزگار را در دست گرفتی و بر سر سوگندت ماندی تا آن را موزون کنی.

با شک‌ها و سرگشتگی‌ها همواره جنگیدی و نیرو گرفتی، اشباح تزویر و ریا را کنار انداختی، تا ایمانت را نیرومند کنی. شکرشکن در گفتار و پاک در کردار، آهنگ پایانی را، اما سرانجام اندوهگنانه نواختی. به قول تنیسون، شاعر انگلیسی، "آه [ای عزیز]به سوی من بازگرد! هر دگرگونی که گذشت سال‌ها پدید آورده باشد، حتی یک اندیشه هم نمی‌یابم که علیه آرزویم برای دیدنت فریاد زند. عموی عزیز، تیمور میرزا قهرمان، روحت شاد و یادت همیشه گرامی.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->