گروه فرهنگ | شهرآرانیوز - کسی که رؤیای نوجوانی خودش دیدار با استاد ذوالفقار عسگریان بوده، حالا میخواهد رؤیای نوجوانی دیگر را محقق کند؛ آنهم نه از تربت جام و درگز و قوچان، از سرخس که شاید به اندازه شهرهای دیگر خراسان در موسقی شناختهشده نیست. اجرای شب گذشته سرکوهیها در «عصر جدید» شاید برای استاد سعید احمد چندان چیز جدیدی نباشد، ولی قطعا برای یوسف نوجوان ابتدای مسیری است که میتواند او را به ترقی برساند و به هماناندازه به بیراهه بکشاند. همانطور که خیلیها میدانند خراسان از این یوسفها در چاههایش زیاد دارد، ولی اینکه چطور یکنفر از آنها انتخاب میکند از راه تلویزیون به آسمان شهرت برود، شاید برای برخی از ما کمی عجیب باشد؛ چرا پیش از این برنامهها، آنها را کمتر دیدهایم.
اجرای یوسف سرکوهی هنرمند نوجوان خراسانی در مسابقه عصرجدید + فیلم
سعید احمد سرکوهی شمارهاش را در پیج اینستاگرام گروهش، «ساریکا»، که محسن عسگریان، پسر مرحوم ذوالفقار عسگریان، هم در آن نوازندگی میکند گذاشته است. همه پستهایش ویدئوها یا تصاویر اجراهایشان است و آخری همان اجرای یوسف در «عصر جدید». با شمارهاش که تماس میگیرم آهنگ پیشوازش پخش میشود: به صحرا بنگرم صحرا تو بینم.» بعد از احوالپرسی درباره آهنگ پیشوازش میپرسم که میگوید: «آهنگ بوی بهار را تقریبا یکیدوسال پیش در استودیو شخصی ضبط کردم. بعد فرستادیم شورای موسیقی تهران و مجوز گرفتیم. اجرا از گروه «ساریکا»ست که بچههای محله ساختمان مشهد هستند و آقای عسگریان. خوانندهاش هم خودم هستم. یک آهنگ پیشواز دیگر هم داریم به اسم مقام مادر.»
با اینکه میگوید من را شاید در همین کوچهپسکوچههای قلعهساختمان مشهد کسی نشناسد، ولی در تهران و جاهای دیگر خیلی خاطرمان را میخواهند، ولی درباره حضور در «عصر جدید» و اجرا در چنین مسابقه استعدایابیای میگوید: «عصر جدید را من چندسالی هست که میبینم و دنبال میکنم. در دوره جدید هم ما هم چند تا اجرا فرستادیم. بعد از مدتی با من تماس گرفتند و گفتند "کارتان پذیرفته شده است. برای راستیآزمایی بیایید." اول آقای ترکاشوند از بین ۱۰۰ شرکتکننده ۱۱ تا را انتخاب کرد. بعد دوساعت در مرحله دوم، آقای علیخانی آمد و دو دقیقه برایش اجرا کردیم و گفت "خوبه، کارتان درست است." گویا خودشان قبلا تحقیقاتی میکنند درباره شرکتکنندهها. در مدت همین یکی دوماه هم شب و روز با یوسف کار کردیم. بعد از پخش اجرا خیلیها «بهبه» و «آفرین» گفتند ولی رساندن یک نوجوان آماتور به اینجا کار سادهای نیست.»او سال ۸۳ گروه را تشکیل داده است با حضور محسن عسگریان، پسر مرحوم ذوالفقار عسگریان، برادران سلیمانی، جوانشیر و برادر و برادرزادهاش. خوانندگان و نوازندگانی از سرخس و مشهد و تربتجام هستند. آنها در تلویزیون زیاد اجرا داشتهاند و حتی به جشنوارهای در هندوستان هم رفتهاند. با این همه تلاش شک دارم آن چهار چراغ سفیدی که شب گذشته گرفتند. پاداش خوبی برای زحماتشان در موسیقی مقامی خراسان باشد. خودش هم که این را میشنود میگوید: «والا این چهار چراغ در مقایسه با شش گروه دیگری که آمدهاند در عصر جدید و دوستانی که در خانه دیدهاند حتما خوب است. ولی در شأن موسیقی مقامی ما نیست. ما هم برای دیدهشدن این جوان رفتیم اما یوسف باید در منطقه خودمان حمایت شود. قبلا هم گفتهام تنها پاداش ما در این راه رنج ماست. گوشی ما که زنگ میخورد با خودمان میگوییم آیا الان کسی میخواهد حال ما را بپرسد یا درد دلمان را بشنود.»
خود سعید احمد سرکوهی در گفتگویی با مشهدچهره گفته برای «فریادخوان، صحنه مثل میدان جنگ است.» و با اجراهای زیادی که داشته هنوز گاهی در برخی اجراها دچار استرس میشود، اما حتما تسلط یوسف در صحنهای که برای اولینبار در آن اجرا کرده از تجربیات داییاش بوده است: «من زیاد در صدا و سیما و حتی خارج از کشور اجرا داشتهام، ولی یوسف نه. در این یکی دو ماه هم اجازه نداشته جایی اجرا کند، چون در قراردادی که با برنامه بستیم آمده بود که یوسف جای دیگری اجرا نکند و در فضای مجازی هم چیزی از او پخش نکنید.»
ما یوسفهای زیادی در خراسان داریم، ولی آنها پشت و پناه ندارند. من هم خودم خوانندهام و در یک سال گذشته خودم را کنار زدم تا یوسف بیاید بالا. غیر از تلویزیون باید خودش زحمت بکشد. خانوادهاش کمکش کنند. حالا فضای مجازی پرتگاهی است که هم بالا میبرد و هم زمین میزند.
از او میپرسم الان نوجوانی مثل یوسف که از حاشیه شهر مشهد به «عصر جدید» رفته برای دیدهشدن یا اینکه صدایش را به دیگران برساند غیر از تلویزیون چه راه دیگری دارد؟ خیلی صریح و البته با کمی هم افسوس میگوید: «بدون اغراق باید بگویم که کنار یوسف کسی مثل من باید باشد. ما یوسفهای زیادی در خراسان داریم، ولی آنها پشت و پناه ندارند. من هم خودم خوانندهام و در یک سال گذشته خودم را کنار زدم تا یوسف بیاید بالا. غیر از تلویزیون باید خودش زحمت بکشد. خانوادهاش کمکش کنند. حالا فضای مجازی پرتگاهی است که هم بالا میبرد و هم زمین میزند.»
حالا یوسف، که رتبه دوم بخش آواز موسیقی نواحی پانزدهمین جشنواره موسیقی ملی جوان را هم در کارنامه دارد، در همان راهی قدم برمیدارد که چندسال پیش پارسا خائف با چراغهای سفید داوران درآن قدم گذاشت. البته برای سرکوهی ۱۳ ساله نگرانی بیشتری وجود دارد، چون بعد از اجرایش در عصر جدید گفته بود درس نمیخواند و در مکانیکی کار میکند. آیا باید مثل همه نوجوانان هنرمندی که در چنین عرصهای دیده میشوند نگران غرق شدن او در سیل شهرت بود؟: «این دست خودش است. یک سرکوهی شب گذشته به ۸۵ میلیون نفر نشان داده شد. او باید قدر این را بداند. شاید راه بهتری گیرش آمد. ولی اگر با دلش گفت من دیگر یوسف شدم و جولان داد مطمئن باشید سهماه دیگر همان یوسف پارسال میشود. خیلیها از دیشب تماس گرفتهاند، ولی همه که دلسوز نیستند.»
از کسی که خودش در کودکی رؤیای دیدن استاد ذوالفقار عسگریان را داشته میپرسم "یوسف در این سن باید رویایش برای آینده چه باشد؟" جوابش ساده است، اما معانی زیادی دارد: «من از روز سیزده فروردین سال گذشته شروع کردم با یوسف کار کنم. هنوز خیلی با موسیقی و دوتار آشنا نبود. یکسال کار کردیم. شاید آنزمان با خودش میگفته "آیا میشود که کنار داییام از من هم فیلم بگیرند." البته قبل از این هم میخواند، ولی خواندنش آماتور بود. استعداد صدا داشت، ولی تجربه و تکنیک نداشت. خیلی زحمت کشیده شده که کارن همایونفر بگوید "من برای صدای یوسف نمیتوانم چیزی بگویم." یوسف باید طوری رفتار کند که همین عزت و احترام را همیشه داشته باشد. چندبار هم بهش گفتیم که درست را ادامه بده. من چیزی از او دریغ نکردهام. استاد ذوالفقار عسگریان هم سواد نداشت، ولی فکر کنید اگر با آن نبوغ سواد میداشت چه میکرد. سواد در این کار خیلی مهم است.»
مقامهایی که یوسف در «عصر جدید» اجرا کرد شاید برای خراسانیها و کسانی که به این موسقی علاقه دارند آشناست، ولی از سعید احمد سرکوهی میخواهم درباره این مقامها هم توضیحی بدهد: «مقامهایی که انتخاب کردیم بیشتر قدرتی بود. یعنی هیبت و زور و چهچه طلب میکرد. مقامهایی انتخاب کردیم که هم شناختهشده باشد هم شیرین و هم معنیدار. از طرف دیگر جای آنها در همین مسابقه باشد. مقامی هم داریم که نوازنده مینشیند و چیزی میزند و میخواند، حتی عرق هم نمیکند. ولی رقابت این را نمیطلبد. من شاگردم را باید طوری تربیت کنم که در آینده حتی با خودم هم رقابت کند. مقامهایی انتخاب کردم که هم به صدایش بیاید هم از پسش بربیاید. مقامی که برایش سخت بوده باشد انتخاب نکردهایم. اول ای دلبر رعنا بود بعد فریاد مولا -که اسم سبکش هم همین است- بعد مقام امام رضا که همیشه خودم میخوانم. همه میدانند که هرجا میروم اولین مقام همین را میخوانم.»
یوسف و سعید احمد در مشهد ساکن هستند ولی اصالتا از سرخس هستند. در «عصر جدید» هم خودشان را از این شهر معرفی کردند، جایی که به اندازه دیگر شهرستانهای خراسان در موسیقی شناختهشده نیست. سرکوهی درباره شباهت و تفاوتهای موسیقی در این شهرها میگوید: «موسیقی سرخس یکتنه بالا نمیرود. سرخس هنرمند زیاد دارد، ولی برای موسیقی مقامی نمیتوان یکنفری کاری کرد. موسیقی تربت جام زحمتکش زیاد دارد. اگر سرخس یک سرکوهی دارد، تربتجام در هر خانه یکی هست. ما مقامهایی داریم که از بزرگان سرخس بوده است. ولی پوشش و گویش و رفتار و موسیقی شرق خراسان بیشتر نزدیک هم است.»
سرکوهی صحبتهایش را با همان گلایه همیشگی اساتید موسیقی مقامی در چنین موقعیتهایی تمام میکند: «جسارت نباشد و سوءتفاهم پیش نیاید، ولی چطور باز همه به فکر ما افتادهاند. ما همیشه بودهایم. اینطور نباشد که سر همچین برنامههایی به یاد ما بیفتند. اینطور نباشد که در تهران کسی بگوید ما هنرمندی را در قلعهساختمان مشهد میشناسیم و شما چطور نمیشناسید.»
یادداشت
وقتی بادها صدای یوسف سرکوهی را برمیدارند و تا دورها میبرند + فیلم