محمد جواد ابوعطا | شهرآرانیوز؛ در قهوهای را مادر خانواده باز میکند. از همان گوشه حیاط کوچکشان که لاشه یخچال سوخته افتاده، مشخص است حادثهای بزرگ در این خانه رخ داده است. وضع خانه از آن چیزی که در قاب دوربین ثبت شده بود، اسفناکتر است. آتش تمام زندگی نداشته شان را سوزانده بود. با وجود گذشت چندین روز از حادثه آتش سوزی، هنوز هیچ کمکی به دستشان نرسیده، علتش هم گم شدن یا سوختن تنها گوشی تلفن همراه دکمهای شان در روز حادثه بوده است، تا جایی که ما نیز مجبور شدیم برای ارتباط گرفتن با این خانواده راهی محل زندگی شان شویم، جایی که اعضای یک خانواده در این روزهای ماه رمضان مجبور به زندگی در خانهای نیمه سوخته و بدون یخچال هستند.
وقتی هدفم از حضور در خانه شان را شنیدند، آن قدر حجب و حیا داشتند که هیچ حرفی از کمبودها نزنند. بیشتر صحبتها درباره بیماری محدثه پنج ساله میچرخید. دخترکی که از حدود دو سال قبل مشخص شده دارای بیماری خونی است و جزو بیماران خاص دسته بندی شده است.
این خانواده تحت پوشش یکی از مؤسسات حمایتی دولتی هستند. مادر خانواده درگوشی به طوری که همسرش نشوند، از مبلغ ماهیانه اندکی میگوید که به این خانواده پرداخت میشود (چیزی در حد خرید نان ماهانه) و برای امرار معاش، مادر با از خودگذشتگی اقدام به خواندن نماز قضا و گرفتن روزه استیجاری میکند.
شاید بشود با همین مبلغ هم چرخ زندگی شان بچرخد، اگر بیماری محدثه نبود.
درمان سنگین محدثه با داروهایی که خانواده توان پرداخت قیمت آن را نداشته، آنها را به سمت همان سازمان حمایتی میبرد و با دوندگی زیاد، بالأخره اسم آنها در فهرست بیماران تحت پوشش قرار میگیرد و آنها ماهانه داروها را به صورت رایگان دریافت میکنند. اما مشکل اینجاست که داروهای یخچالی محدثه در آتش سوخته است و باید برای ادامه درمان به زودی این داروها تهیه شود، البته مهمتر از آن داشتن یخچالی برای نگه داشتن داروهاست.
وقتی صحبت در راستای بیماری محدثه طولانی میشود و دخترک هم درون ننوی پارچهای دست سازِ آویزان از ستون وسط خانه تا چارچوب در، همه حرفها را میشنود، مادر با جملهای مهربانانه خطاب به دخترک به همه مان تلنگر میزند: «البته محدثه خیلی زود خوب خوب میشود.»
به سراغ روز حادثه میرویم، پدر خانواده که روشن دل است و بدون سمعک نیز نمیتواند به راحتی بشنود، درباره حادثه میگوید: داشتم نماز میخواندم که صدای آتش آتش بچهها را شنیدم. اول فکر کردم بچهها توی آتش گرفتار شده اند، صدایشان که زدم خودشان را به من رساندند. محدثه میگفت که آتش اطراف یخچال فواره میزند. وقتی شنیدم یخچال آتش گرفته، خودم را به آشپزخانه رساندم و سریع روفرشی را جمع کردم و یخچال که داغ شده بود را روی زمین به جهت مخالف کابینتها خواباندم تا آتش به کابینتها نرسد، میترسیدم سمعکم بیفتد، چون خیلی گران است و دیگر نمیتوانیم بخریمش، برای همین با بچهها به سمت حیاط دویدیم. بعد هم آتش نشانان آمدند و حالا هم که بهتر از من وضع زندگی مان را میبینید.
انتشار اولیه گزارش سوختن خانه این خانواده با عنوان «آتش خانه مرد نابینای مشهدی را سوزاند» موجی از خیرخواهی شهروندان را به همراه داشت.
موسسه شهرآرا آمادگی دارد تا کمکهای شهروندان را به صورت مستقیم به دست این خانواده برساند. شهروندان میتوانند در تماس با روزنامه شهرآرا به شماره ۳۷۲۴۳۱۱۰ در این امر خداپسندانه به مقدار وسعشان سهیم شوند.