هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ قند پهلو و دیشلمه، رفیق ساعت خستگی است، خاصه وقتی با عطر گیاهی کوهی درآمیزد. آن وقت دیگر یک نوشیدنی ساده نیست، بلکه معجزهای به نام چای است که جان و دِماغ را تازه میکند و روح را مینوازد. این بی غل و غش و سادهترین اسباب پذیرایی و مهمان نوازی ما ایرانیان تاریخی بلند دارد.
اسناد میگویند ایرانیان دوره صفوی قهوه مینوشیدند و چای در این دوران کالایی وارداتی بوده که بیشتر مصرف دارویی داشته، اما گویا از سال ۱۲۸۰ خورشیدی (۱۳۱۹ قمری) به بعد است که کشت آن در خاک سرزمینمان متداول میشود و رواج پیدا میکند. سطرهای بعدی، گذری است بر تاریخ ورود چای به مشهد به مناسبت سالروز درگذشت کاشف السلطنه، پدر چای ایران، در ۳۱ فروردین ۱۳۰۸ خورشیدی.
ابوریحان بیرونی در کتاب «صیدنه» مینویسد: «چای از نوع نباتات است و معدن آن در بلاد چین است. آن را در بلاد چین قرصها (به صورت قرص) کنند و به اطراف برند.» بیرونی در ادامه وقتی میخواهد از کشف چای بگوید، به داستان مرد بیمار و معلولی اشاره میکند که از نزدیکان پادشاه چین بوده است و پادشاه وقتی وضع او را میبیند، دستور میدهد او را به کوه ببرند، رها کنند تا بمیرد، اما پس از چند ماه هنگامی که به سراغش میروند او را سرحال و سالم مییابند و مرد به آنها میگوید در تمام این مدت، قوت او گیاهی سبز رنگ بوده است.
این گیاه که بعدها چای نام میگیرد، برای نخستین بار در دوره ناصری و با همت حاج محمد اصفهانی وارد ایران شده و در شمال کشور کشت میشود، اما ادامه پیدا نمیکند تا اینکه در دوره مظفرالدین شاه، مردی از بلاد خراسان، آن را دوباره به ایران میآورد و رواج میدهد؛ حاج محمد قوانلو ملقب به کاشف السلطنه (بعدها به چای کار معروف میشود) را که اصالتا تربتی داشته و در دستگاه ناصرالدین شاه قاجار ابتدا مترجم بوده است و سپس به حکومت تربت حیدریه منصوب میشود، باید پدر چای ایران نامید.
روایت است او وقتی حاکم تربت حیدریه بوده، با استبداد و دخالت انگلیسیها در امور کشور به مخالفت میپردازد و همین موضوع سبب غضب شاه بر او میشود. کاشف السلطنه برای نجات جانش از طریق خاک عثمانی به سوی هندوستان فرار میکند و در این کشور با چای آشنا شده، پس از ترور شاه توسط میرزا رضای کرمانی با انبانی از تخم این گیاه وارد کشور میشود و تلاش میکند با کشت این محصول در شمال ایران، چای را به کالای صادراتی ایران تبدیل کند که این آرزو به سرانجام میرسد.
اما درباره ورود و رواج چای به مشهد در کتاب «تفریحات ایرانیان» نوشته رودی مته آمده است: «در دهه ۱۸۷۰ مقادیر بسیار اندکی چای از طریق تفلیس به ایران میرسید، در حالی که مقادیر مشابهی با عبور از استرآباد به مشهد و هرات حمل میشد.» او همچنین مینویسد: «در خراسان ازبکها و سایر کوچ نشینان چای آجری خود را داشتند که آن را با نان و کره به اضافه کمی نمک مخلوط کرده و مصرف میکردند. چای سبز چینی که با مقدار زیادی قند و شکر نوشیده میشد در مراکز شهری مثل مشهد برای مهمانان آورده میشد، اما همان طورکه فریزر سیاح اشاره کرده مردم فقیر چای نمیخورده اند.»
کم کم چای به یکی از تفریحات و جزو جدایی ناپذیر زندگی ایرانی هاست تبدیل میشود، آن چنان که روزنامه کاغذ اخبار در محرم ۱۲۹۹ قمری وقتی به توصیف منطقه کلات میپردازد، مینویسد: «اهالی این قلعه به جز برای خرید قند و چای، برای سالها محتاج به خروج از قلعه کلات نیستند.»
گویا تهیه و توزیع چای در این دوران توسط تجارتخانه انگلستان در مشهد انجام میگرفته است و آن گونه که روزنامه «دولتعلیه ایران» در جمادی الاول ۱۳۰۷ قمری سیاهه کرده، هر ساله ۲۰۰ هزار فرانک، هزینه گمرک ورود چای به خراسان بوده است: «در مشهد، تجارت امتعه انگلستان نیز خیلی اهمیت دارد، از جمله پانصد هزار فرانک حاصل گمرک امتعه انگلستان و هندوستان است که از راه بندرعباس و بندر بوشهر به آنجا میرسد.
سالیانه تنها رسم گمرک چایی که از هندوستان به مشهد وارد میشود، قریب ۲۰۰ هزار فرانک است. البته از ایالت خراسان نیز همه ساله خیلی پنبه و پشم و خشکبار به ممالک روس حمل و نقل میشود.»
اما جست وجوهای ما در مطبوعات خراسان نشان میدهد که در ابتدا مغازهای ویژه فروش چای در مشهد نبوده و این کالا توسط عطارها و در عطاریها فروخته میشده است. روزنامه «اختر» در رجب ۱۳۱۰ قمری مینویسد: «در عشر ثانی جمادی الثانیه یک دو سه باب دکان عطاری را دزد زده، قدری چای و قند سرقت کرده اند. چون دزد این خرده دزدیها غالبا معلوم است که چه اشخاص هستند، به قرینه سارقان را کشف نموده، دو نفر را دستگیر کرده، اما یک نفرشان به آستانه مقدسه پناه برده، خادمان او را در کشیک خانه محبوس داشتند.»
پیش از این، اما در مشهد در کنار قهوه خانه ها، مکانهایی به نام «چای پزی» وجود داشته که در آن به جای قهوه، چای سرو میشده است. روزنامه «ناصری» در خبری که سال ۱۳۰۴ قمری درج کرده است، چنین سیاهه میکند: «به اهتمام شجاع الدوله کمال امنیت و انتظام حاصل است. چند روز قبل به حکم حکومت در شهر جار کشیدند که قهوه خانهها به کلی موقوف باشد و یک دکان چای پزی که باز بوده را خراب کرده، به جای آن قنادی ساختند.»
بعدها چای نه تنها به وسیله نخست پذیرایی ایرانی در همه مجالس مذهبی و غیرمذهبی تبدیل میشود، که در برخی برههها جنبه سیاسی نیز به خود میگیرد.
برای نمونه در خبرهایی که روزنامه «نوبهار» مشهد در محرم و صفر ۱۳۲۹ قمری به چاپ رسانده است، میتوان فهمید که گویا مردم در این سال به دلیل ظلم روسها و تجاوز به عنف سربازان انگلیسی به یک زن در خیابانهای مشهد، دست به اعتراض میزنند و خوردن چای را در خانهها و مجالس عزا ممنوع میکنند: «هوا به شدت سرد است. به واسطه تلگراف آقایان علما، انجمن ایالتی مشهد، در مجالس روضه، چایی را موقوف نموده، قهوه تلخ میخورند. در بعضی منازل هم نفت و شمع را موقوف داشته، روغن کرچک میسوزانند.»