سحر نیکوعقیده | شهرآرانیوز؛ مصلی تاریخی واقع در محله کارمندان اول با آن طاق سر به فلک کشیده بلند و فیروزهایاش به مأمنی برای مجاوران همیشگیاش تبدیل شده است. مأمنی برای هنرمندان که در سکوت دست به معجزه و خلق آثار جدید میزنند. یکی از این هنرمندان پیشکسوت گوهرتراش در این مجموعه تاریخی، رضا غلامیان متولد سال ١٣٤٨ است که از نوجوانی وارد حرفه گوهرتراشی شده است. مسیر زندگی، حالا او را به مصلی تاریخی کشانده است. جایی که میتواند در فضایی آرام و دلنشین تمام تجربیات چندین و چند سالهاش را به نوجوانها و جوانها منتقل کند.
هشت سال بیشتر نداشته است که سنگ کوچک عقیق را در دستهایش میگیرد و این هنر را میشناسد. پدرش او و برادر بزرگترش را به کارگاه گوهرتراشی نزدیک خانه میفرستد تا در روزهای تابستان و ایام فراغت، هنری بیاموزند و کمکخرج خانواده هم باشند. علاقه او به شکلدادن به سنگها در همان روزها شکل میگیرد. با دقت به دستهای گوهرتراش سالخورده محله نگاه میکرده تا تمام جزئیات این هنر را در ذهنش ثبت و ضبط کند. میچسبد به کار و هر روز یکی دو ساعت دیرتر کارش را تمام میکند.
با ۳۵۰ تک تومانی که حاصل ساعتها کارکردنش بوده برای خودش یک دستگاه میخرد. اولین دستگاه گوهرتراشی زندگیاش که هنوز هم آن را دارد. آن دستگاه را در زیرزمین صد متری کوچک خانه میگذارد و کارش را به طور مستقل شروع میکند.
پسر دوم خانواده پرجمعیتشان بوده و کاری میکند که شش برادر دیگرش هم به این هنر علاقهمند شوند. به قول خودش با همان دستگاه قدیمی ششبرادرش را استاد میکند و از همه گوهرتراش میسازد. کمکم کارش هم حسابی میگیرد و در آنزمان به درآمد خوبی میرسد. هجدهسالگی او در سالهای جنگ تحمیلی بوده است. دو سال خدمتش را در جبهه حضور داشته و بعد، زندگی او به روال سابق برمیگردد.
بهمحض برگشتن از جنگ و جبهه بدون اینکه به شغل دیگری فکر کند باز هم بهسراغ گوهرتراشی میرود. یک کارگاه کوچک در نزدیکی خانه خودشان اجاره و کار را با برادرهایش شروع میکند. کم کم تعداد کارگران کارگاه به ٥٠نفر هم میرسند و یکی یکی دستگاههای بیشتری به کارگاه اضافه میکند.
بعدتر با گسترش کارش یک مغازه هم در بازار رضا (ع) میخرد تا کارهایش را بفروشند. این مغازه حالا توسط پسرهایش اداره میشود: برادرها، خواهرها، پسرها و حتی همسرم را به این کار آوردم. همه ایل و طایفه ما حالا گوهرتراش شدهاند.
رضا غلامیان در کنار روحیه آرام و ساکتش روح ماجراجویی هم دارد. این را وقتی میفهمم که از سفرهایش میگوید. همه چیز از زمانی شروع میشود که کارش گسترش پیدا میکند و به آن سوی مرزها هم میرسد: کارم که گرفت مشتریها هم بیشتر شدند. از اصفهان، شیراز، قم و هر جایی که فکرش را بکنید برای خرید میآمدند. کم کم سر و کله مشتریهای خارجی هم پیدا شد. فروشندهها از پاکستان، هندوستان و کشورهای مسلماننشین دیگر به کارگاه و مغازهام میآمدند و گوهر میخریدند و میبردند. بین گفتگوهایی که با آنها داشتم سؤالهایی هم درباره سبک و سیاق گوهرتراشی در این کشورها میپرسیدم. دلم میخواست خودم به این کشورها سفر کنم و از نزدیک هنرشان را ببینم.
داستان سفرهای او همین جا شروع میشود. چند سال پیش بخش زیادی از سرمایهاش را خرج سفر به هندوستان میکند. یک هفتهای را در کارگاههای گوهرتراشی جیپور هند میگذراند. بعد هم با هزینه خودش در نمایشگاه بینالمللی در چند کشور عربی شرکت میکند. میگوید: هزینه زیادی را صرف این سفرها کردم، اما پشیمان نیستم و تجربهام چند برابر شد.
از او دلیل این همه علاقهاش را به گوهرتراشی میپرسم. او همه چیز را به لذت تراشیدن سنگهای بیشکل و بیجان ربط میدهد. تراشیدن، شکلدادن، صیقلدادن و تبدیل سنگ بیشکل به گوهر درخشان! همه اینها باعث میشود که برای او هیچ چیز در دنیا لذتبخشتر از گوهرتراشی نباشد.
یکی از لذتبخشترین تجربیات او برمیگردد به آموزش این هنر. او شاگردهایش را به همان سنگهایی توصیف میکند که شکل میدهد. جوانانی که ابتدا بدون هیچ تجربهای وارد کارگاه میشوند و بعد هر کدام به گوهرتراشی زبده تبدیل میشوند. او پنج روز در هفته به مصلی تاریخی میآید و حالا ٥٠هنرجوی نوجوان زیر نظر او آموزش میبینند. به نظرش تمام سختیهای کارش میارزد به لذت آموزش: بهترین خاطرات کاری من در این سالها برمیگردد به هنرجوهایم. بارها پیش آمده است که سالها بعد شاگردهای قدیمیام به من سر بزنند، از کار و بارشان بگویند. اینکه حالا کارگاه زدهاند و از قبل همین شغل صاحب خانه و خانواده شدهاند. وقتی اینها را از زبانشان میشنوم تمام سختی کمتوجهیها و نامهربانیها با هنرمندان از تنم بیرون میرود.
گوهرتراشی هنر تراشیدن سنگهای قیمتی یا نیمهقیمتی است. سنگهایی که قرار است روی طلا، نقره و... سوار شوند. سنگ بیشکل پروسهای طولانی را طی میکند تا بینقص و زیبا شود. ابتدا سنگ را برش میزنند و قسمتهای بدون رگه و خالص آن را جدا میکنند. بعد با دستگاه مهک به آن شکل میدهند. هنگام تراشیدن آب روی سنگ جاری میشود تا سنگ گرم نشود و گرد و خاک بلند نشود. بعد سنگ شکل گرفته را با صمغ به سر یک چوب مخصوص میچسبانند و دوباره با صفحهای که تراشههای الماس دارد، تراش میخورد تا جلا پیدا کند. بعد هم سمباده میخورد. آخرین مرحله هم پولیش سنگ است و گوهر میتواند روی گردنبند، انگشتر و... سوار شود. اینها مراحل کلی گوهرتراشی اصیل ایرانی بودند که رضا غلامیان توضیح میدهد.