تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ صدای احضارکردن نیرو یا سرباز وظیفه در همه ساختمان و حیاط کلانتری میپیچد. اگر با نامیدن اول، پاسخ «بله قربان» نیاید، صدای دوم چیزی شبیه فریاد است: «قاسمی؟» نه فقط اعزام به مأموریتشان بلکه سفارش چیدن سفره افطار کمی رسمی است. نارضایتی هم البته در میان نیست. مافوق است و نیروی درجه پایین و یک ساختمان کلانتری. چند خودرو را بر اساس گزارش ۱۱۰ اعزام میکنند و پراکنده میشوند، اما کارها تمامی ندارد.
خودروهای گشت هم باید اعزام شوند برای کنترل وضعیت خیابانهای شهر نزدیک افطار. پشت در بسته ورودیِ کلانتری ۱۶ احمدآباد و اتاقک کوچک نگهبانی اش هر لحظه همراه با استرس میگذرد. رئیس کلانتری و تعدادی نیرو از پلهها پایین و بالا میروند و کلماتی میگویند یا دستوراتی میدهند که برای ما چندان واضح نیست، اما شنونده را میفرستند سراغ کاری. فکرکردن به سفره افطار آن هم در فضای کلانتری کمی عجیب است، شبیه به وضعیت همیشه در مأموریتشان.
فضای کلانتری را نمیشود دور زد و چیز دندان گیری برای شرح پیدا کرد. یک ساختمان اداری است با همان میز و صندلیها و یک اتاق رئیس که البته جابه جا سبز است و فضای کلی ساختمانهای نیروی انتظامی را تداعی میکند. تفاوتش، اما با دیگر ساختمانهای اداری، امنیتی بودن آن است. نمیشود هر چیزی را شرح داد یا از هر مکانی تصویر گرفت. سرهنگ باباپور به نمایندگی از باشگاه خبرنگاران ناجا همراهمان شده تا برخی جزئیات را برایمان بگوید. رئیس و نیروهای کادر در حیاط مانده اند و او ما را به انتظار در اتاق رئیس کلانتری هدایت میکند.
هنوز یک ساعتی به افطار مانده و به جز سرگرد علی عسگری، رئیس کلانتری، و تعدادی نیروی کادر که برای اجرای دستورات همراهی اش میکنند، عدهای دیگر در طبقه دوم مشغول اند. سفره افطارشان را روی پشت بام پهن میکنند. سالن نمازخانه راهی به پشت بام کوچک، اما خوش و آب وهوای کلانتری دارد که جان میدهد برای نوشیدن چای و نان و پنیر افطار. سربازها و نیروهای پشتیبانی در حال بردن خوراکیهای مختلف هستند. باید یکی یکی پیدایشان کرد و لحظهای برای گفتگو نگهشان داشت.
اولین نیرویی که لحظهای یک جا بند میشود و ایستاده با او گفتگو میکنیم سروان محمد رحیمی است. دوازده سال از ۲۷ سال خدمتش در نیروی انتظامی را در منطقه عملیاتی گذرانده است؛ برای همین وقتی از حفظ امنیت و به جان خریدن سختیها سخن میگوید، به دل مینشیند؛ «روزه داری که تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست. معلوم است که روزه گرفتن همراه با مأموریت هایمان سخت است، اما روزه داری با نخوردن فرق دارد و خداوند به آنکه اراده کرده است، کمک میکند. شاید تصورش برای دیگران سخت باشد، اما همکارانم باایمان و اعتقاد قوی مشکلی با هم زمانی شغل و روزه داری شان ندارند.»
رحیمی هم از خو گرفتن جسم و جان با سختیها در ماه رمضان میگوید و فعالیتهای خودشان را شرح میدهد که «ما تنها سازمان و ارگانی هستیم که به خاطر نوع کار، ممکن است در لحظه افطار و سحر در مکانهای مختلفی باشیم، اما همکارانم به همین وضعیت خو گرفته اند. بخشی از همکارانمان همین لحظه درحال خدمت در مرزها هستند و خودشان را با شرایط کاری هماهنگ کرده اند؛ شرایطی که خیلی از افراد ممکن است، توان تحمل آن را نداشته باشند.»
سربازی رفتن برای خیلیها تابو است، به حدی که حاضرند تا پایان عمر فراری بمانند یا هر پولی هزینه کنند تا خرج خریدن ماههای سخت سربازی شود، اما بخشی از جوانانی که لباس سربازی را برتن میکنند نیروهای کلانتریها و در مجموع نیروهای انتظامی خواهند شد. این را که در این روزها با ساعتهای خدمت طولانی چه میکنند از سجاد طراح، یکی از نیروهای وظیفه، میپرسم. به گفته خودش حدود یازده ماه است که در کلانتری ۱۶ احمدآباد خدمت کرده است، یعنی از همان ابتدای تقسیم حوزه. خودش میگوید: شیفت هایمان دوازده ساعته است. از ۷ صبح در حال خدمتیم تا ۷ شب. اما در کنار سختیهای روز، افطارها را دوست دارم در کلانتری بمانم. اینجا برایم حال و هوای دیگری دارد. حتی ممکن است سحرها هم بمانم.
باور نمیکنم گذراندن دوران سخت سربازی در کنار ماه رمضان لذت بخش باشد، این را به سجاد هم میگویم و او پاسخ میدهد: نمیگویم سخت نیست و با روزهای عادی تفاوتی ندارد، اما باور کنید همه روزهایش خاطره میشود. مثلا همین امروز که شما آمدید برای گزارش برایم خاطرهای خواهد شد که تا سالیان سال در ذهنم میماند. بقیه ماجراها هم همین طور.
صدای بردن وسایل سفره از این اتاق به آن اتاق میآید. نان تازه سنگک هم آورده اند، همه را از آشپزخانه مرکزی. یکی از نیروهای کادر انگار مسئول سروسامان دادن به کارهاست. گاهی صدای فریادش بین گفت وگوهایمان میآید و صدای گاه وبیگاه یک زنگ که انگار برای خبرکردن است. روحانی جوان کلانتری هم میان رفت وآمدهای پرسنل مشغول است. ظاهرا برنامه کلانتری این است که پس از پخش اذان مغرب ابتدا نماز جماعت میخوانند و سپس افطار میکنند.
حجت الاسلام ایمان مهدوی بصیر بیش از یک سال است که به عنوان نیروی پایور همکار پرسنل این کلانتری شده است. تا فرصت هست چند کلمهای از او میشنویم. ناگفته پیداست که باروحیه جوانش توانسته است ارتباط خوبی با پرسنل به ویژه نیروهای وظیفه برقرار کند. میگوید: دو طرح آموزشی «چهره به چهره» و «حی علی الصلاه» در بخش عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی از دو سال پیش به ترتیب برای نیروهای وظیفه و کادر اجرا میشود تا آموزشهای دینی را بدون تشریفات به نیروها انتقال دهیم که علاوه بر وظایف قانونی به وظایف شرعی خود نیز عمل کنند. ازآنجاکه در هر ارگانی نیروهایی با اعتقادات متفاوت خدمت میکنند، برقراری ارتباط دوستانه کمک زیادی به بالابردن کیفیت آموزشها میکند.
او معتقد است که این طرح نتایج خوبی داشته است و تأکید میکند: در جامعهای که جوانان آن برای انجام ندادن فرائض دینی بهانههای مختلف دارند، در اینجا همه نیروها سختیها را به جان خریده اند و به مأموریتهای خود ادامه میدهند.
سفره افطار تقریبا حاضر است، اما نیروها هنوز آرام و قرار ندارند. هدایت نیروهای گشتی که برای کنترل رفته اند و خبرهایی که با بی سیم از پرسنل دیگر میرسد نیاز به پیگیری دارد. در حین همین ماجراها میهمان ویژه شان از راه میرسد. سرهنگ پاسدار حسین دهقان پور، فرمانده انتظامی مشهد که برای بازدید از کلانتری آمده است، فرصت خوبی برای گفتگو به دستمان میدهد. او همان ابتدا خیالمان را بابت گفتن از برخی آمارهای حوزه کاری خود آسوده میکند و بنا را میگذارد بر گفتن از سختی کار پلیس و شیرینی رمضان؛ «رسالت پلیس تأمین نظم و امنیت اجتماع است. نیروهای ما در همه ایام و همه ساعتهای هفته با تمام توانی که در اختیار دارند در راستای تأمین نظم و انضباط اجتماعی تلاش میکنند. در ایام ماه مبارک هم ما سختی نمیبینیم و اتفاقا کار ما شیرینتر است.»
فرمانده انتظامی مشهد واژه «شیرین تر» را طوری ادا میکند که تعجب میکنم، برای همین ادامه میدهد: وقتی وظیفه خود را به درستی انجام میدهیم این سختی برای ما به شیرینی تبدیل خواهد شد. هنگامی که در خیابان میمانیم و شهروندان با خاطری آسوده به عبادت در وقت افطار و سحر میپردازند این بخش شیرین خدمت ما با دهان روزه است. طوری که این شیرینی را در چهره و کلام همکارانم به خوبی میتوانید ببینید.
دهقان پور درباره وضعیت کاری نیروهای انتظامی میگوید: فعالیت و مأموریت همکارانم نه تنها در این ایام کم نشده، بلکه متناسب با نیاز و بازههای زمانی بیشتر هم شده است. ما همه آماده به خدمت و در خیابانها در حال گشت زنی هستیم، درحالی که مردم در منزل خود یا میهمانی پای سفره افطار نشسته اند. زیرا پلیس حافظ جان، مال، ناموس و آبروی مردم است.
او البته این انتظار را هم از مردم دارد که با رعایت جوانب و نکتههای امنیتی تعداد مشکلات را کمتر کنند و بزه دیده نباشند.
هوای پشت بام تقریبا تاریک شده است و صدای اذان که میآید همه پرسنل خودشان را به نمازخانه میرسانند. نماز که تمام میشود همگی از همان درِ رو به نمازخانه خارج و دور سفره جمع میشوند. طبیعی است که اینجا هم درجه و جایگاه پرسنلی افراد حاکم است، برای همین برخی طوری راه میروند که جلوتر از مافوق خود نباشند و حتی با اجازه آنها مینشینند. فرمانده انتظامی مشهد نیروهای وظیفه را کنار خود مینشاند. دیگران هم دور سفره را پر میکنند. یک سفره افطار کاملا نظامی که شباهتی با سفرههای افطاری که تابه حال دیده ام، ندارد. نظم و ترتیب حرف اول را میزند حتی برداشتن خرما و نوشیدن چای.
سرهنگ دهقان پور درباره دعای افطار یک پلیس میگوید: اول ازهمه از خدا میخواهیم خدمتی را که به خلق میکنیم از ما قبول کند. بهترین خدمت نصیب من و همکارانم شده است که در تلاش برای حفظ امنیت زائران و مجاوران امام رضا (ع) هستیم. اکنون که ما بر سر سفره افطار هستیم دو تیم از همکاران همین کلانتری در حال گشت زنی و مأموریت هستند که ظاهرا یکی از آنها در حال بررسی یک مرگ مشکوک است. امیدواریم مردم هم در سفرههای افطار و سحر برای موفقیت نیروهای خدوم خود دعا کنند.
دعای دیگرش هم درخواست شهادت است: «باب شهادت در مجموعه پلیس باز بوده است و هست و امیدواریم خداوند مرگ ما را در شهادت قرار بدهد.»
برای آنها که ساعتها با دهان روزه مأموریت داشته و در حال رفت وآمد بوده اند، خوردن افطاری با گپ و گفت آغاز میشود و پاسخ به پرسشهایی که سرهنگ از سربازها و نیروهای کادری میپرسد.
به نظر میرسد نیروهای کادر باید شرایط بهتری داشته باشند، چون در ساعات اداری خدمت میکنند، اما دو نفر از آنها این موضوع را رد میکنند و یکی از آنها میگوید: زمان حضور ما در کلانتری شیفت بندی دارد؛ برای همین میتوانیم برخی افطارها را کنار اعضای خانواده باشیم، اما اگر مأموریت یا احضاری در میان باشد، یا به افطار نمیرسیم یا ساعتی بعد افطار میکنیم.
دیگری هم سخنش را تکمیل میکند که موارد زیادی پیش آمده است که در لحظه افطار و سحر در مأموریت باشیم و حتی فرصت خوردن یک چای یا یک لیوان آب هم پیدا نکنیم.
سرهنگ دهقان پور که صدای گفت وگوی ما را میشنود در تکمیل صحبت نیروهایش میگوید: نیروهای پلیس (هم خودشان، هم خانواده هایشان) آمادگی چنین شرایطی را دارند. اگر همکاری خانوادهها نباشد، این مأموریتهای ناگهانی میتواند در زندگی چالش ایجاد کند. گاه زمانهایی که در خانه هستند هم مدام در حال هماهنگی تلفنی یا شنیدن پیام بی سیم میشوند. ما دوست داریم کارمان را رها کنیم و برویم دنبال کار مردم.
دیگران افطار خود را آغاز کرد ه اند، اما سرگرد، رئیس کلانتری، هنوز میرود و میآید. تنها چند لحظه از او فرصت میگیریم که به خاطر ما در افطارش باز هم تأخیر بیندازد. او هم زمانی آغاز سال جدید را با شروع ماه رمضان پیوند میزند، این یعنی پلیس بیش از هرسال برای حفظ امنیت درگیر بوده است، اما درعین حال میگوید که «تلاشها به طور مداوم انجام میشود و هیچ خللی هم در این هم زمانی به وجود نیامده است.» او میگوید: مأموریتها تا ساعاتی بعد از افطار ادامه دارد، به خصوص برای همکارانی که در حوزه استحفاظی در حال گشت زنی هستند و گاهی فرصت سحری خوردن هم پیدا نمیکنند.
سؤال ما را درباره اینکه وجود کلانتری در منطقه مرفه نشین احمدآباد بر کیفیت جرائم تأثیر دارد این گونه توضیح میدهد: البته شکل مأموریتها در مناطق مختلف شهر متفاوت است، اما شیوه خدمت بین ما و کلانتریها دیگر تفاوتی ندارد و از نگاه ما همه شهروندان یکسان هستند. ما هم مانند دیگر هم خدمتی هایمان در کلانتریهای دیگر هر روز صبح که از منزل خارج میشویم دعا میکنیم روز کم حادثهای داشته باشیم.
کلانتری و میهمانشان را سر سفره افطار تنها میگذاریم. هنگام خروج از در نگهبانی یکی از سربازها به نام آرین احترامی در حال مراقبت است. او اهل صالح آباد تربت جام است و هفت ماهی میشود که در این کلانتری خدمت میکند. افطار و سحرهایش را اگر شیفت باشد در همین باجه کوچک میگذراند. اما در پاسخ به چگونگی حال و هوای ماه رمضان از دریچه نگهبانی با خندهای سرشار از حس سادگی میگوید: «ناراضی نیستیم. خدا را شکر.»