به گزارش شهرآرانیوز؛ فلسطین، سرزمین مقدس؛ محل حکومت سلیمان (ع) و معبد بزرگش، محل تولد عیسی (ع) و کلیسای مقبره مقدس، قبله اول مسلمانان و مسجدالاقصی. سرزمینی که برای هر سه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت قداست دارد. سالهای زیادی کشمکش بر سر تسلط بر این سرزمین در جریان بوده است؛ درگیریهایی که تا امروز نیز ادامه داشته است. اما آیا همه این چالشها ریشه در ادیان دارد یا این که اربابان زر و زور و تزویر، از پوشش تاریخ ادیان برای سلطهجویی نظام «صهیونیسم بینالملل» بهره میجویند؟
سرزمینهای فلسطین در دوران باستان محل سکونت اقوام محلی ازجمله مردم فلسطینی بوده است. شهر غزه در این زمان یکی از شهرهای مهم فلسطین بود. این سرزمین بهدلیل همسایگی با تمدن مصر، کشمکشهای فراوانی با مصریان داشته است. نگاه فرعونهای مصر برای گسترش سرزمینشان همواره به سمت آسیا و ساحل شرقی مدیترانه بوده و فلسطین دروازه ورود به آسیا از آفریقاست. در دوران اوج حکومت فراعنه، فلسطین زیر سلطه آنها بود، اما پس از ضعیفشدن مصریان در مواجهه با قدرتهای جدید در بینالنهرین و آناتولی، به مرور از فلسطین خارج شدند.
در این زمان بعد از خروج حضرت موسی (ع) و همراهانش از مصر و ورود به سرزمین فلسطین، دورهای جدید از تاریخ فلسطین آغاز شد. مهاجران تازهوارد به این سرزمین با اقوام محلی درگیر بودند، تا اینکه در زمان حضرت داوود (ع) توانستند بر دشمنانشان غلبه کنند. دوران اوج این حکومت در زمان سلیمان نبی رقم خورد و گستره فراوانی فراتر از فلسطین را شامل میشد.
حکومت سلیمان (ع) پس از او اقتدارش را از دست داد و چندی بعد به دو پادشاهی جدا از هم یهودا و پادشاهی شمالی تقسیم شد. پادشاهی شمالی مدتی بعد به دست قدرت مطلق آن زمان، یعنی حکومت آشور، سقوط کرد. حکومت جنوبی، اما روابط خوبی با آشور داشت و از سرنوشت شوم سرزمین شمالی در امان ماند. اما این امنیت چندان دوام نیاورد، تا اینکه حکومت بابل که با همکاری مادهای ایرانی آشور را نابود کرده بود، به فلسطین حمله کرد و حکومت یهودیان را نابود ساخت.
از این زمان به بعد فلسطین بخشی از امپراتوریهای بزرگ زمان بود. ابتدا بابلیان، سپس در زمان کوروش ایرانیها بر این منطقه تسلط داشتند. یونانیها در سالهای بعد و پس از آن، مدتی طولانی رومیها بر این کشور تسلط داشتند. در همین دوران بود که حضرت عیسی (ع) در فلسطین به دنیا آمد. رومیها حاکم فلسطین بودند، تا اینکه مسلمانان در زمان پیامبر اسلام (ص) شروع به گسترش اسلام کردند.
اولین حرکت مسلمانان در زمان پیامبر اسلام (ص) در غزوه تبوک رخ داد، هرچند که به جنگی نینجامید. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، مسلمانان حملاتشان را گسترش دادند و توانستند فلسطین، مصر و شام را تصرف کنند. از این زمان به بعد دوران اسلامی فلسطین آغاز شد. اورشلیم، شهر باستانیان که حالا بیتالمقدس نام گرفته بود، قبله اول مسلمانان بود. در زمان حکومت امویان و عباسیان فلسطین بخشی از حکومت شام بود. از مهمترین اتفاقات دوران اسلامی فلسطین، جنگهای صلیبی بود که کشورهای اروپایی به فرمان پاپ دست به حملات گستردهای به فلسطین زدند.
در جنگ صلیبی اول مسیحیان توانستند بیتالمقدس را اشغال کنند و چندین حکومت کوچک در سرزمین فلسطین تشکیل دهند. دوران تسلط مسیحیان که با قتلعام مسلمانان در بیتالمقدس آغاز شده بود، با بازپسگیری شهر توسط صلاحالدین ایوبی، سردار بزرگ اسلام، پایان یافت. دیگر حکومتهای مسیحیان نیز در شهرهای دیگر مانند طرابلس و انتاکیه نیز در سالهای بعد از بین رفت. پس از این بیتالمقدس و فلسطین همواره در دست مسلمانان بود تا اینکه در دوران جنگجهانی اول انگلیس این منطقه را که در کنترل عثمانیها بود، اشغال کرد.
انگلیسیها، اما نقشهای دیگر برای این منطقه داشتند و نطفه شومی برای منطقه به یادگار گذاشتند. افسر و دیپلمات انگلیسی مارک سایس و دیپلمات فرانسوی ژرژ پیکو خطکش را برداشتند و منطقهای را که از عثمانیها گرفته بودند، بین خود تقسیم کردند. سوریه و لبنان به فرانسه رسید و عراق به انگلیس. اما برای فلسطین طرحی دیگر ریخته شد.
فلسطین در آن زمان شامل فلسطین و اردن امروزی میشد. انگلیسیها اردن را جدا کردند و پسر حاکم حجاز را که به او قول حکومت بر تمام اعراب را داده بودند، اما در انتها زیرش زده بودند، حاکم آن ناحیه کردند. قسمت باقیمانده فلسطین را هم به یهودیان دادند. صهیونیستها چندین سال بود که بین دیپلماتهای انگلیسی نفوذ کرده بودند و از آنها وعده سرزمین فلسطین را گرفته بودند. آنها پس از جنگجهانی شروع به مهاجرت از همه نقاط جهان به فلسطین کردند.
در این سالها صهیونیستها جمعیتشان را در فلسطین افزایش دادند. فلسطین همچنان در قیمومیت انگلیس بود، اما پس از جنگجهانی دوم صهیونیستها با رفتن انگلیسیها از فلسطین در سال۱۹۴۸ کشور جعلی اسرائیل را تشکیل دادند. یک روز پس از این روز که «نکبت» نام گرفت، کشورهای عربی منطقه به اسرائیل حمله کردند، اما شکست خوردند. در این جنگ صهیونیستها فلسطینیها را از سرزمینهایشان بیرون کردند و فلسطینیان به کشورهای همسایه ازجمله لبنان و اردن مهاجرت کردند.
اعراب یکبار دیگر بختشان را برای بازپسگیری فلسطین به رهبری جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، امتحان کردند، اما اینبار در شش روز شکست خوردند و حتی صحرای سینا، بلندیهای جولان و از همه مهمتر کنترل کامل بیتالمقدس را به صهیونیستها هدیه دادند. پس از این جنگ صهیونیستها اعتمادبهنفس زیادی پیدا کردند و اعراب نیز ناامید شدند و یا دست از خصومت برداشتند یا صلح کردند. مانند مصر که در سال۱۹۷۸ در پیمان کمپدیوید با رژیم صهیونسیتی به صلح رسید.
در این زمان صهیونیستها گمان میکردند که دیگر شکستناپذیرند و اعراب نیز امیدی به شکست آنها نداشتند. معادلات، اما در سالهای بعد عوض شد. زمانی که صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند و رقیبی در برابر خود نمیدیدند، یک گروه کوچک لبنانی به نام حزبا... بود که طعم شکست را به آنها چشاند. پس از آن افسانه شکستناپذیری صهیونیستها شکسته شد و طی چند جنگ بعدی مانند جنگ سیوسهروزه باز هم شکست خوردند.