شهرداریها به واسطه فعالیتهایی که قانون گذار برای آنها در نظر گرفته و به دلیل عملکردشان در حوزه عمرانی، از بدنهای سخت، فنی و تخصصی برخوردار هستند.
این در حالی است که شهرها روحی پویا دارند و مردم شهرها نیز اجتماعی نرم، سیال، منعطف و حساس هستند. ارتباط گسترده و روزمره اجباری بین این دو ماهیت سخت و نرم، سبب ایجاد تنشهایی در فضای واسط بین این دو میشود.
از یک سو مدیریت شهری تداوم وضع موجود را نه امکان پذیر و نه آن را اجراشده میداند و از سوی دیگر شهروندان نیز این نحوه اداره شهر را که بر فرایندهای تخصص گرا مبتنی است، برمی تابند.
به عقیده مردم این شیوه در مواجهه و گاه در تضاد با منافع زیست شهری آرام شهروندان است و از بسیاری جهات نیز هزینههای اصلاح را بالا میبرد؛ ازاین رو ایجاد فضایی متخلخل بین این دو هسته سخت و نرم، به ویژه در حوزه جرائم و تخلفات شهری، بیش از هر چیزی الزامی است.
مهمترین حسن این فضای متخلخل بینابین این است که امکان انتشار فعل وانفعالات هر هسته را در هسته دیگر به حداقل میرساند. مثلا در حوزه شهری اگر برای مواجهه با فعلی، فرایندی نیز مدنظر باشد، میتوان امیدوار بود که آن فرایند بعد از انعکاس از طریق فضای متخلخل، اثرات نامطلوب کمتری را در بدن نرم و حساس جامعه به جا گذارد.
به طور مشخص در حوزه جرائم و تخلفات شهری که یکی از بارزترین وجوه مواجهه بین این دو هسته است، ضرورت ایجاد فضای بینابینی احساس میشود و چه بهتر که این فضا برگرفته از اجتماع و ماهیت اجتماع باشد.
این گونه است که فعالیت و تصمیم مدیریت شهری ابتدا از صافی این جامعه عبور میکند و سپس به جامعه شهروندان منعکس میشود. برعکس این رویه نیز صادق و ممکن است و میتوان به تبادل اطلاعات از جامعه نرم و حساس به سمت جامعه سخت و تبدیل آن به استانداردهای تخصصی امیدوار بود.
شعب صلحیهای که شهرداری مشهد پایه گذاری کرده و درحال توسعه و گسترش آن در بدنه مدیریت شهری است، به نوعی همان فضای بینابینی و متخلخل است. در این بدنه، جامعه محلی به دلیل حضور ماندگار در محلات و فضاهای شهری به کمک پیوستهای اجتماعی، فعالیتهای مدیریت شهری را به استانداردهای قابل استفاده تبدیل میکند و از طرفی اختلافاتی را که درخصوص نحوه اداره شهر و به ویژه جرائم و تخلفات شهری بین مدیریت شهری و شهروندان به وجود میآمد، منصفانه حل میکند.
نیاز امروز این است که مسیری غیر از عدالت سنتی کیفری را طی کنیم. چه بهتر که این مسیر و بستر تازه توسط افراد حقوق ناخوانده ایجاد شود که هم زمینههای اجتماعی دارند و هم فنون میانجیگری را میدانند.
حقوق خواندهها -به شکلی ناخودآگاه- نوعی جمود لغوی و جمود فرایندی دارند که همین جمود باعث میشود مسیر به خوبی طی نشود و متعاقب آن مسائل شهری حل نشود، اما حقوق ناخواندهها باتوجه به بستر اجتماعی که در آن رشدیافته اند؛ همواره سعی میکنند مبتنی بر انصاف موضوع را حل کنند. وجود بیش از ۱۵ شعبه حل اختلاف در بدنه شهرداری مشهد نه تنها مؤید همین نیاز است که تلاش دارد با رویکردی علمی، یک فضای بینابین را بر پایه انصاف ایجاد کند.