معلولیت همیشه در کمین است. در راه پذیرش معلولیت یا افزودن به مشکلات، ۲ عنصر بسیار مهم وجود دارد؛ فرد معلول و خانواده. حال بیایید خانواده را نیز به ۲ بخش خانواده معلول و غیرمعلول تقسیم کنیم. نتیجهای که حاصل میشود، متفاوت از برداشتهای ماست. هر فرد معلول در طول زندگی خود نیازها، باورها، سختیها، کامیابیها و بسیاری موارد دیگر را تجربه میکند. در این مسیر، خانواده همراه او است. در نظر گرفتن استعدادهای فرد معلول در خانواده ضامن آینده او است. اگر خانوادهها به این موضوع درست توجه کنند، نه فرد معلول از وضعیت خود ناامید میشود و نه خانوادهها مجبور به انکار او در اجتماع میشوند. والدین فرد معلول در تقویت اراده وی نقش مهمی دارند. کودکان دارای معلولیت در جامعه ما بسیار آسیبپذیرند. بارها شاهد بودهایم که کودکان با لکنت، عینک بزرگ و کوتاهقامت و... از سوی همکلاسانشان آزار زبانی میشوند و تعداد انگشتشماری هستند که این مسئله برایشان مهم نیست؛ علت آن هم در آموزش صحیح والدین آنان است. گاهی نیز پیش میآید خود والدین با کلام آزاردهنده، فرزندشان را منزوی میکنند. اهمیت دادن به مستقل زیستن معلولان، بهویژه بعد از سن بلوغ یا رفتن به دانشگاه، اتفاق بسیار مهمی است که خانوادههای دارای فرزند معلول طیف متوسط به آن توجه دارند. البته نگرانیهای عاطفی مادران درباره گسترش نیافتن این نگرش که فرزند معلولشان میتواند روی پای خود بایستد هم بیتأثیر نیست. آنچه باید نهادینه شود، درک درست خواستههای فرد است. زیادهروی در بها دادن به فرزند، بهطوریکه از کنترل خارج شود و بیش از حد توانایی فیزیکیاش تصور توانایی کند، یک ضربه مهلک بر پیکره حیات اجتماعی او است. در خانوادههای غیرمعلول که فرزند معلول دارند، تدارک وسایل خاص برای فرزندشان در حد بضاعت، بسیار رایج است؛ زیرا تصوراتی همچون مقصر دانستن خود، کم نیاوردن فرزند در بین همسالان و... باعث میشود هرطور که شده وسایل خاصی برای او تهیه کنند. این وضعیت در مقایسه با مشکلات خانوادهای تمام معلول که گاهی در تهیه وسایل کمکتوانبخشی خود عاجز میماند، درخور توجه است. پیشرفت معلولان در خانوادههای کمبضاعت در مقایسه با خانوادههای برخوردار بسیار کمتر است. همین نمونه در ایجاد ذهنیت مثبت برای ترسیم آینده خوب هم مصداق دارد؛ استفاده از جملاتی همانند: به وجودت افتخار میکنیم، تو چیزی از دیگران کم نداری، در آینده انسان موفقی خواهی شد و نظایر آن، کلید واژگان نقشه راه فرد دارای معلولیت است. از آن طرف، تو به هیچ دردی نمیخوری، ما چه کردهایم که تو قسمت ما شدی؟ خدا از این بدترت کند و... تیرهای تخریب هستند و او را به سراشیب سقوط میبرند. پذیرش ناتوانی برای معلول، فارغ از نوع معلولیت، نهتنها نشان ضعف او نیست، بلکه بیانگر دوراندیشی و پختگی نیز هست؛ زیرا اگر چنین انقلابی درون فرد رخ ندهد، آسیب بیشتری متوجه او میشود. خانوادهها باید توجه داشته باشند که ضمن مراعات وضعیت فرزندشان و تشویق او به انجام کارهایی که میتواند انجام دهد، منطق و درک صحیح را در وجود او پرورش دهند و از بهکار بردن شعارهایی همانند: چه کسی گفته تو معلولیت داری؟ تو هیچ فرقی با دیگران نداری و باید تمام کارهایت را خودت انجام دهی، بپرهیزند. این مهم با تشویق و تنبیه هدفمند حاصل میشود؛ یعنی آنجا که فرزند میتواند بدون کمک کاری را پیش ببرد، اهتمام در ادامه آن کار در دستور زندگی خانواده واقع شود و آنجا که او نمیتواند کاری را انجام دهد، اما اصرار به انجام آن دارد، با یک تنبیه انضباطی، اورا از ادامه مسیر منصرف کنند. در راستای زیستپذیر کردن جامعه برای معلولان، گام اساسی باید در نهاد خانواده برداشته شود؛ در ادامه نظام آموزشی و فرهنگی و نهایتا دستگاههای اجرایی.