فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ سخت است، اما میشود. آنهایی که برای ترویج فرزندآوری پا به میدان گذاشته اند، این طور فکر میکنند. سخت است از این منظر که تا همین چند سال پیش، همه بلندگوهای تبلیغاتی کشور، در اختیار یک شعار و طرف دارانش بود؛ «فرزند کمتر، زندگی بهتر». آن قدر آن را تکرار کردند که داشتن چند فرزند، نشانه بی کلاسی شد و باور کردیم خوشبختی و رفاه، فقط با رعایت این شعار به دست میآید. شیب نمودارهای جمعیتی زودتر از پیش بینیها سقوط کرد و اکنون در لبه پرتگاه جمعیتی قرار گرفته ایم.
در شرایطی که هنوز عدهای در حال انکار واقعیتهای جمعیتی هستند و چراغ خاموش بر طبل سیاستهای گذشته میکوبند، عدهای دیگر دغدغه مندانه و بی انتظار حمایت این وآن، برای جبران مافات دست به کار شده اند. حجت الاسلام دکتر امیرحسین حق خواه، یکی از چهرههای شناخته شده در این عرصه است که مدیریت شبکه کشوری «فرزند بیشتر» را بر عهده دارد. موضوع صحبت ما، پاسخ به برخی شبههها و سؤالات درباره افزایش جمعیت است که به دلیل کمبود فضا، تنها به تعداد معدودی از آنها میپردازیم.
در اینکه باید مشکلات اقتصادی هر چه زودتر حل بشود، تردیدی وجود ندارد و یکی از وظایف اصلی حکومت رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم است. اما آیا واقعا هرقدر که مردم وضعیت مالی شان بهتر بشود تمایلشان به فرزندآوری هم بیشتر میشود؟
نظر اهل فن و افرادی که در جمعیت شناسی تخصص دارند این است که بین توان اقتصادی هر کشور و تعداد فرزندان در خانوادههای آن کشور، نه فقط ارتباط مستقیمی وجود ندارد، بلکه بر عکس هم هست. مثالها زیادند. از مقایسه وضعیت آفریقا و اروپا که بگذریم، در همین منطقه خودمان کشور افغانستان را شاهد مثال میآوریم که نرخ باروری چیزی حدود شش فرزند به ازای هر زنِ در سن باروری است. همین آمار در کشور ترکیه، حدود دو است. در کشور خودمان هم بیشترین ثبت ولادتها مربوط به استانهایی مثل سیستان وبلوچستان است که میانگین درآمد سالانه شان بالا نیست.
این شواهد را هم که کنار بگذاریم، درخواست بنده از مخاطبان این است که نگاهی به اطرافیانشان بیندازند و پاسخ بدهند که آیا کسانی که به یک یا دو فرزند اکتفا کرده اند، فقط به دلیل مسائل مالی بوده است؟ آیا تعداد بالاتر فرزندان در خانوادههای دهه شصت، به این دلیل بود که سطح رفاه بالاتری نسبت به خانوادههای دهه نود داشتند؟ بنده معتقدم در کنار عامل گرانیها و تورم، سبک زندگی ما عوض شده است. توقعاتمان بالا رفته و مفهوم قناعت برایمان کم رنگ شده است.
کسی مخالف رفاه نیست، اما این را هم مدنظر داشته باشیم که اگر نگاهمان به زندگی مصرف گرایانه باشد و برای رفاه، اصالت قائل باشیم هرقدر هم که از نظر اقتصادی قوی باشیم، مصرف گراتر میشویم و انگیزه فرزندآوری مان الزاما بیشتر نمیشود. ضمن اینکه دیدگاه مطرح شده در سؤال، از منظر دینی هم پاسخ متقن دارد. در کتاب اصول کافی در حدیثی این طور آمده است که شخصی به نام بکر بن صالح به حضرت کاظم (ع) نامه نوشت و گفت پنج سال است از فرزندآوری جلوگیری میکند، چون همسرش به دلیل فقر از فرزندآوری کراهت دارد. حضرت در جواب فرمودند به دنبال فرزند باش که خداوند روزی آنها را میدهد.
سؤالی که میپرسید نزدیک است به دیدگاه دانشمندی به نام مالتوس که نخستین بار موضوع کمبود منابع طبیعی را مطرح کرد و گفت جمعیت باید کنترل بشود، چون منابع کشاورزی محدود است و رشد جمعیت با این منابع محدود جور در نمیآید. گذشت دههها از این صحبت و کشف منابع جدید نشان داد که این نگرانی بجا نبوده است و ضمن اینکه این دیدگاه غربی و مادی گرایانه ناشی از نگاه آنها به هستی و خداوند است. ما به رزاق بودن خدا اعتقاد داریم و واقعا اگر بنا بود از عهده روزی دادن به بنده هایش برنیاید، رد پای توصیه به محدودیت در فرزندآوری باید در آیات و روایات دیده میشد. نه تنها دیده نمیشود بلکه به روزی رسان بودن خداوند بارها تأکید شده است. نکته دیگر وضعیت اسراف منابع در ایران است.
آمارها از هدررفت منابعی مثل آب در کشور حکایت دارد. ما در حالی حدود دوبرابر میانگین جهانی، آب مصرف میکنیم که در کشوری خشک و نیمه خشک قرار داریم. میزان هدردادن آب در کشورمان نیز بین دو تا سه برابر میانگین دنیا بیان میشود. مصرف برق، بنزین و سرانه تولید زباله در کشور، همچنین میزان هدررفت نان نیز تفاوت معناداری با میانگین جهانی دارد. این آمارهای موجود و در دسترس گوشهای از وضعیت مصرف منابع در ایران است. با این حساب باید به فکر جاانداختن فرهنگ صحیح مصرف بین مردم بود و جلوگیری از افزایش جمعیت به بهانه کمبود منابع، حکم پاک کردن صورت مسئله را دارد.
سبک زندگی امروز آن قدر به سمت مصرف گرایی سوق پیدا کرده که تأمین نیازهای غیر ضروری، کاذب و تجملاتی، از نیازهای ضروری زندگی جلو زده و برای همین است که دغدغههای اقتصادی رشد کرده است. نیازهایی که اگر داشتن آنها فرهنگ نشده بود با حذفشان از زندگی، آب از آب تکان نمیخورد.
یک نمود بارز دیگر برای تغییر سبک زندگی والدین، افراط در استفاده از وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون و تلفن همراه است. چطور است که والدین برای بیدار ماندن تا بعد از نیمه شب و کار با تلفن همراه یا تماشای فلان سریال، فرصت دارند، اما نوبت وقت گذاشتن برای فرزند که میشود وقت کم میآورند؟ بیایید به گذشته برگردیم. مگر مادران ما در دهههای پیش با کمبود امکانات رفاهی و کارهای ریز و درشت خانه، روزهایی چهل و هشت ساعته داشتند که به فرزندداری میرسیدند، آن هم بچههای بیشتر از الان و فاصلههای سنی کمتر؟
چطور میشود که مادر امروز با رشد فناوری و آسانتر شدن شرایط فرزندداری و خانه داری، وقت کم میآورد؟ صحبت بنده، انکار زحمات والدین و به ویژه مادران امروزی نیست بلکه منظور این است که سبک زندگی امروز، وقت افراد را به مسلخ برده است. به بیان دیگر آسان شدن بسیاری از کارهای امروزی فرصتهایی را برای والدین ایجاد کرده است که نسلهای پیش از آن بی بهره بودند.
نکته بعدی اینکه فرزندان بیشتر میتوانند کمک حال والدین در انجام وظایف باشند و برای زندگی آینده، زودتر آماده شوند. نه مثل بسیاری از نسل امروز که با وجود گذشت دو دهه از عمرشان، آمادگی ورود به زندگی مشترک را ندارند. نیاز به هم بازی در کودکان، ثمره دیگری است که با افزایش تعداد فرزندان به طور خودکار تأمین میشود. بماند که برخی ترجیح میدهند این نیاز را به طور مصنوعی، با سپردن کودک به مهد و جایگزین کردن مربی با مادر تأمین کنند.
واقعیت این است که ما در هر چیزی پیشرفت داشته ایم، در تغییر سبک زندگی پسرفت کرده ایم. از نشانه هایش کاهش حس آرامش در افراد و نیز ثبات در خانواده هاست. نمیشود این پیامدهای منفی را صرفا ناشی از شرایط اقتصادی دانست، چون تجربه وضعیت اقتصادی در دهه شصت را داریم و اینکه برای کمترینها صف بسته میشد، از نفت تا شیر و حتی پارچه. وضعیت رفاه در شرایط امروز به مراتب بیشتر از گذشته است. باید برای اصلاح زندگی تلاش کرد و این تلاش برخلاف آنچه عدهای وانمود میکنند بازگشت به عقب و مترادف با پسرفت نیست.