ساخت بزرگترین استودیوی تولید مجازی آسیا در ایران سید محمدرضا طاهری، شاگرد استاد شهریار، درگذشت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) + علت بازگشت «سیدبشیر حسینی» به تلویزیون با «داستان شد» جایزه ۱۰ یورویی گنکور در دستان «گائل فایه»، نویسنده الجزایری-فرانسوی تصاویر نعیمه نظام‌دوست در سریال «لالایی» در باب اهمیت شناسنامه هویتی خراسان رضوی صحبت‌های مدیر شبکه نسیم درباره بازدید میلیونی «بگو بخند» پخش فصل جدید «پانتولیگ» با اجرای محمدرضا گلزار اعلام زمان خاک‌سپاری «محمدحسین عطارچیان»، خوش‌نویس پیشکسوت بازیگران «گلادیاتور ۲» در ژاپن پژمان بازغی با «ترانه‌ای عاشقانه برایم بخوان» در موزه سینما دلیل خداحافظی جشنواره برلین از رسانه اجتماعی ایکس چیست؟ سرپرست معاونت فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نفوذ فرهنگ بیگانه با ارتقای آگاهی‌های عمومی و ترویج اخلاق ایرانی‌اسلامی تدبیر می‌شود نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است بیش از ۲۹۰۰ اثر مستند متقاضی حضور در «سینماحقیقت» گرد پیری بر چهره «لگولاس» بازیگر ارباب حلقه‌ها + عکس
سرخط خبرها

سجاده عشق برای عابران

  • کد خبر: ۱۱۴۸۴۱
  • ۰۹ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۶
  • ۱
سجاده عشق برای عابران
روایتی از شیدایی یک کارگر شهرداری برای اقامه نماز اول‌وقت در شهر امام رضا (ع) و سجاده‌هایی که در گرما و سرما پهن می‌شوند.

تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ گرمای هوا عادی نیست، می‌سوزاند و کلافه می‌کند، جوری که لحظه‌ای ایستادن در یک نقطه ممکن نیست. این سوی خیابان و زیر همین هُرم گرما، اما یک نفر دل خوش به رسیدن نیمه روز است. وقتی که خورشید تیغه آسمان را می‌شکافد، رادیوی پرایدش را که همچون خودش سن و سالی دارد، روشن می‌کند.

صدای قرآنِ پیش از اذان بلند شده است. صندوق عقب خودرو را بالا می‌زند و فرش و سجاده‌ها را روی زمین می‌چیند. موکت را کنار جدول و سجاده‌ها را مثل دانه‌های تسبیح کنار هم ردیف می‌کند. وضو که می‌گیرد، روی اولین سجاده می‌نشیند که البته کهنه‌تر از دیگر سجاده هاست و روی زمین پهن شده است. نگاه برخی از عابران عجیب است، حتی بعد از اینکه می‌گذرند همچنان به او و سجاده هایش چشم دوخته اند. دو نفر وضو می‌گیرند و با او قامت می‌بندند.

می‌گوید «مردم حق دارند. هوا خیلی گرم است. من تعداد نمازگزار‌ها را نمی‌شمارم، چه یک نفر، چه صد نفر. سجاده‌های من همیشه برای مردم پهن است.» کلمات پیش روی شما در این گزارش روایتی است از ایستگاه نمازی که هیچ متولی سازمانی و هیچ مصوبه‌ای ندارد جز عشق و ارادت قلبی یک کارگر شهرداری به اقامه شدن نماز اول وقت در شهر امام رضا (ع). او را با چند واسطه از طریق شهرداری منطقه ۲ و روابط عمومی مرکز رسیدگی به امور مساجد پیدا کرده ایم. تمایلی به آوردن نام و چاپ تصویرش ندارد، مبادا که به نیتش خدشه‌ای وارد شود. ما هم با همین قول روبه روی او نشسته ایم.

یک مسجد سیار

کارگاه قاب سازی و هفت هشت کارگر داشته است، اما سرنوشت طوری تغییر می‌کند که از چنین جایی سر دربیاورد. او از چند سال پیش شده است کارگر شهرداری و نگهبان سرویس بهداشتی سر یکی از چهارراه‌های مشهد. حالا آمپلی فایری فراهم کرده است و هنگام اذان از آن استفاده می‌کند تا مردم از وقت نماز باخبر شوند. روی ماشین هم پارچه نوشته‌ای پهن کرده است تا به عابران خبر پهن بودن سجاده‌ها را بدهد و از آن‌ها دعوت کند برای برگزاری نماز جماعت پا بگذارند روی فرش مسجد سیار او. خودش می‌گوید: پنج سال و نیم است اینجایم. تقاطع ابوطالب و کلاهدوز راست گرد نداشت که من اینجا فرش و سجاده انداختم و مردم را برای خواندن نماز اول وقت تشویق کردم.

مرد داستان امروز ما همه دلخوشی اش همان فرش و سجاده و امکاناتی است که با هزینه شخصی تهیه کرده است و برای اقامه نماز اول وقت برای زائران و مجاوران پهن می‌کند. او می‌گوید: هر آدمی عشقی دارد، عشق من هم همین است. فرقی نمی‌کند که ایام شهادت بوده یا ولادت، هر مناسبتی که بوده است من در شیفت کاری خودم این سجاده‌ها را چیده ام.
بعد تعریف می‌کند که «دیروز ماشینم روشن نمی‌شد. فرش و آمپلی فایر و سجاده‌ها را روی موتوری گذاشتم که به سختی راه می‌رفت. تمام طول مسیر را که از بزرگ راه صدمتری آمدم فقط خداخدا می‌کردم که موتور خاموش نشود.»

جماعت‌های دونفره کنار ایستگاه اتوبوس

داستانش از آنجا شروع شده که ابتدای کارش در این محدوده، جایی را برای اقامه نماز اول وقت نیافته است. چون جایی برای نمازخواندن نداشته، تکه فرشی را که داخل ماشین داشته، روی زمین می‌اندازد و نماز می‌خواند. خودش این طور تعریف می‌کند: رویه یک پشتی قرمز قدیمی بود که داخل ماشینم داشتم. همان را پهن می‌کردم روی زمین. در‌های ماشینم را باز می‌گذاشتم تا صدای اذان پخش شود. آن موقع ایستگاه اتوبوس چند متر با سجاده من فاصله داشت. مردم بودند و راننده ها.

یک سجاده دیگر هم داشتم که پهن می‌کردم کنارم و گاهی راننده یا مسافری می‌آمد و کنارم نماز می‌خواند و می‌رفت. همین هم شد که به فکر گسترش این کار افتاد. جایی که برای اقامه نماز انتخاب کرده بودم هم در یک محل پررفت وآمد بود و هم کنار سرویس بهداشتی که بهانه وضوگرفتن را برطرف می‌کرد. آن‌ها که فرصت و امکان رفتن به مسجدی را نداشتند، می‌توانستند تا زمان آمدن اتوبوس به جای منتظر ماندن در ایستگاه، نماز جماعت بخوانند.

سجاده عشق برای عابران

بزرگ شدن جماعت

متولی ایستگاه نماز ادامه می‌دهد: ماشینم را طوری پارک می‌کردم که چندمتری برای مردم فضا باقی بماند. باز موکت آوردم و پهن کردم و تعداد نمازگزاران بیشتر شد.
او اضافه می‌کند: بدون یک ریال کمک از دیگران کار پیش رفت، همه چیز دست به دست هم می‌داد و امکانات فراهم می‌شد. مردم هم استقبال می‌کردند. کم کم دیدم خانم‌های نمازخوان هم کم نیستند. اتفاقا بافاصله اندکی یک فضای دیگر هم بود. جوری برای خانم‌ها فرش پهن می‌کردم که پشت سجاده شان یک پرچین بلند از شمشاد‌ها باشد و فضای امنی برایشان ایجاد کند.
وضوگرفتن و نمازخواندنشان پنج دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید، اما باحال خوب می‌رفتند پی زندگی شان. آدم‌های ثابت آن ایستگاه، رانندگان یا عابران آن مسیر به سجاده‌های من عادت کرده بودند.

تأمین چادر برای نماز خانم‌های مانتویی

ماجرای نماز‌های اول وقت به همین جا ختم نشده است. بر مبنای قانون شهرداری هر فردی که از سرویس‌های بهداشتی استفاده می‌کند باید هزینه اندکی بپردازد، اما متولی ایستگاه از آن‌ها که برای وضوگرفتن و نمازخواندن می‌آیند، هیچ پولی نمی‌گیرد. خودش درباره ادامه کارش می‌گوید: فکر کردم از نمازگزاران پذیرایی کنم. بساط چای راه انداختم با یک استکان کمرباریک و قندپهلو. خبری که از کرونا نبود، چای را می‌چیدم جلوی مردم که بعد از نماز آماده نوشیدن بود.

او البته به همین هم قناعت نمی‌کند و دوست دارد که جماعتشان بزرگ‌تر باشد. می‌گوید: مرحله بعد تأمین چادر برای خانم‌های مانتویی بود. هرچند که برخی روحانیون می‌گفتند نمازخواندن با همان پوشش هم اشکالی ندارد، ولی من برایشان چادر تهیه کردم.
او چند چادر نماز سفید می‌خرد و همه را تمیز و مرتب در کیسه می‌گذارد؛ کیسه‌ای که آن را کنار موکت خواهران قرار می‌دهد. بقیه ابزارهایش هم به مرور جور می‌شود. از حفاظ‌های کله قندی که حریم نمازگزاران را محدود می‌کند تا دستگاه آمپلی فایر که صدای اذان را به عابران دورتر نیز می‌رساند.

هویتم همین سجاده هاست

درحالی که برایم حرف می‌زند، به سرویس‌های بهداشتی هم سر می‌زند و همه جا را کنترل می‌کند که تمیز باشد. بعد وضو می‌گیرد و سر سجاده اش می‌نشیند. زمین آن قدر داغ است که با یک لحظه ایستادن روی سجاده هم گرما به مغز استخوان آدم می‌رسد چه برسد به نشستن. ظرف کوچک مهر‌ها را زیر یکی از سجاده‌ها گذاشته است، اما آن‌ها هم به شدت داغ شده اند. خودش، اما بی خیال گرماست. به آرامی قامت می‌بندد و نماز اولش را به صورت فرادا تمام می‌کند.

او همه هویتش را همین چند متر موکت و سجاده‌ها معرفی می‌کند. می‌گوید: «مهم نیست این کار به نام چه کسی باشد.»، اما خانواده و تربیت خانوادگی اش را در انجام این کار دخیل می‌داند. یادش هست که سال‌های سال، هر سه شنبه همسایه‌ها و فامیل در خانه پدرش جمع می‌شده اند و فقط نماز قضا می‌خوانده اند. او توضیح می‌دهد: یقین دارم نماز اول وقت برکت دارد. برای همین همیشه در محیط‌های کاری با سرکارگر بر سر اقامه نماز اول وقت درگیر بودم. کارگاه خودم هم برای اقامه نماز بعد از اذان تعطیل بود.

سجاده‌ها پهن می‌مانند

او می‌گوید: آن‌ها که اهل مسجد رفتن هستند، همیشه نیم ساعت قبل از اذان راهی می‌شوند، ولی بهانه خیلی‌ها در راه ماندن و بی وضو بودن است. من فضا را برای عبوری‌ها فراهم کردم.
آن طور که می‌گوید سجاده هایش تا دو ساعت بعد از اذان پهن می‌مانند و اطراف آن‌ها از همه جهت باز است که در معرض دید باشند. معتقد است: مردم نمازخواندن اول وقت را دوست دارند، به شرطی که چنین مکان‌های گذری‌ای وجود داشته باشد.‌

می‌گوید: حتی آن‌ها که در داخل خودرو و در حال عبور هستند با دیدن این فضا به یاد نمازخواندن می‌افتند.
شیفت هایش چرخشی است برای همین یک هفته نماز ظهر در این محل است و هفته بعد هنگام نماز مغرب و عشا. دراین بین روز‌های عزاداری ماه‌های محرم و صفر را با عشق مضاعفی سرکار می‌آید. می‌گوید: «آن دو ماه از ساعت ۵ و ۶ صبح می‌آیم و فرش می‌اندازم.» و بعد تعریف می‌کند: پارسال پنجاه فرش پهن کرده بودم. هرچه پلاستیک و موکت کوچک و بزرگ هم که داشتم، گذاشتم، اما باز تعداد زیادی از مردم که می‌خواستند عزاداری کنند روی زمین بودند.

لذت نمازخواندن زیر سقف آسمان

مرد میان سالی از سمت یکی از مغازه‌ها به سمت سجاده‌ها می‌آید. مُهری را از داخل ظرف برمی دارد و تکبیر می‌گوید. معلوم است مشتری دائم این مسجد سیار است. نمازش که تمام می‌شود، می‌گوید: من راننده یکی از همین شرکت‌های اطراف اینجا هستم. هر روز اگر وقت اذان اینجا باشم، حتما نمازم را روی همین سجاده‌ها می‌خوانم. چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد، اما نمازخواندن زیر سقف آسمان هم حال دیگری دارد. از متولی ایستگاه نماز درباره واکنش مغازه‌های اطراف و همسایه‌ها می‌پرسم و تأیید می‌کند که آن‌ها هم راضی اند.

می‌گوید که هیچ وقت هیچ کدام از همسایه‌ها اعتراضی نداشته اند و ادامه می‌دهد: فاصله اینجا تا نزدیک‌ترین مسجد زیاد است و فرصتی هم برای رفتن و آمدنشان نیست برای همین خیلی وقت‌ها مغازه دار‌ها کنار خودم نماز می‌خوانند. او اضافه می‌کند: حتی از شیوه پارک کردن ماشینم هم استقبال می‌کنند، چون صبح که می‌آیم با پارک ماشینم، هم به پارک دیگر خودرو‌ها نظم می‌دهم و هم راه برای عبور ومرور بازمی ماند. گرمای هوا دیگر مجال ماندن نمی‌دهد، آماده رفتن می‌شویم، اما متولی ایستگاه هنوز زیر آفتاب سوزان روی سجاده نشسته است. در حال و هوای خودش ذکر می‌گوید و از احوال دیگران جداست.

خدا بانی این کار را خیر دهد

این خادم مردم برای ترویج نماز اول وقت تبلیغات هم می‌کند. با اجازه نمازگزاران از آن‌ها عکس و فیلم می‌گیرد و در پیج اینستاگرامش منتشر می‌کند. عقیده اش این است که با کار او دیگران هم تشویق می‌شوند از هر فضایی برای برپایی نماز استفاده کنند. تعداد زیادی از عکس هایش را برایم می‌فرستد؛ از زن و مرد گرفته تا کودک همه در حال نمازخواندن در مسجد سیار او هستند. کلیپ ایستگاهش هم در شبکه‌های اجتماعی منتشرشده است. علاوه بر تحسین‌ها و تشویق‌های مخاطبان یکی از مخاطبانش زیر یکی از پست هایش نوشته است:

اتفاقا همین دیروز نماز ظهر را همین جا خواندم. خدا خیر بدهد کسی را که چنین فضایی ایجاد کرده است. هرچند اگر مرکز بهداشت روبه رو با او همکاری می‌کرد و در حیاط مرکز فضایی به برگزاری نماز اختصاص می‌داد تا مردم زیر سایه باشند، شاید استقبال بیشتری می‌شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۹
0
0
دمش گرم
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->