پاسخ رئیس بنیاد شهید به حاشیه‌سازی‌ها درباره سهمیه ایثارگران در دانشگاه‌ها بیش از ۱۷۰۰ پرونده پزشکی بنیاد شهید در سال ۱۴۰۴ تعیین تکلیف شدند اجتماع فعالان جهادی مدارس علمیه کشور در مشهد برگزار می‌شود لقمه جسم و نور جان | بررسی موضوع نان حلال از منظر دین اسلام توانمندسازی بیش از ۷۰۰ مسجد مشهد در حوزه ایمنی به همت شهرداری ۱۷ اثر ادبی تازه‌منتشرشده در حوزه مقاومت، معرفی شد «حبیب آدینه‌پور»، جانباز ۷۰ درصد، به هم‌رزمان شهیدش پیوست اهمیت گفت‌و‌گو میان مسلمانان و پیروان ادیان الهی و غیرالهی برپایی نمایشگاه «مساجد در اسلام» در پاریس لزوم استفاده از ظرفیت مجمع جهانی خادمان فرهنگ رضوی در ترویج سیره امام‌رضا(ع) مفهوم شهید در جنگ‌های جدید باید به لحاظ فقهی بررسی شود رئیس سازمان حج و زیارت منصوب شد (۲۸ مهر ۱۴۰۴) توصیه‌های عملی آیت‌الله تقوایی برای کسب آرامش «آهات» نوحه‌های محرم با موضوع جنگ ۱۲روزه را تحلیل می‌کند افتخارآفرینی قاری ایرانی در مسابقات بین‌المللی قرآن روسیه + فیلم اعضای هیئت انتخاب شانزدهمین جشنواره تئاتر بسیج «سودای عشق» معرفی شدند ثبت‌نام پنجمین دوره کاروان حج تمتع اساتید دانشگاه آغاز شد | شرایط اختصاصی کاروان اساتید اولین جشنواره قرآنی «حفظ و مفاهیم قرآن کریم» برگزار می‌شود عمل نکردن به استخاره چه حکمی دارد؟ تسهیل خرید خانواده‌های شهدا و ایثارگران با اجرای سراسری «دیباکارت»
سرخط خبرها

رد و بدل کردن دعا زیر سقف حرم امام رضا (ع)

  • کد خبر: ۱۱۵۴۱۲
  • ۱۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۶
رد و بدل کردن دعا زیر سقف حرم امام رضا (ع)
مریم دهقان - فعال فرهنگی

توی یکی از هشتی‌های صحن انقلاب نشسته بود. گل‌های ریز سفید بهاری روی چادرش که زمینه خاکستری داشت به صورت منظم پخش شده بود. چین‌های صورتش عمر پر از تجربه‌های تلخ و شیرین را نشان می‌داد. کیف مشکی‌ای که آن هم مانند خودش بوی کهنگی عمر می‌داد کنارش بود.

روی آن، تکه نان تنوری نازکی که دندان‌های مصنوعی‌اش قدرت آسیاب کردنش را داشته باشد داخل کیسه پلاستیکی تمیزی گذاشته بود و ظرفی پلاستیکی که یک گوشه آن خیاری که از وسط به دو نیم کرده بود و گوشه‌ای دیگر مقداری پنیر جا داده بود جلوش گذاشته بود. نان را جدا می‌گذاشت توی دهانش و پنیر را جدا. خیار را هم مثل ته هندوانه که با قاشق تراش می‌دهیم، با قاشقی پلاستیکی تراش‌های کوچکی می‌داد و جدا می‌خورد.

با دست‌های استخوانی قاشق را سفت گرفته بود تا مبادا تکه خیاری که به زحمت برش داده است روی زمین بیفتد و زحماتش هدر برود. لقمه‌ها را یکی پس از دیگری آرام سمت دهانش می‌برد، آرام و دل‌نشین، آن‌قدر که محوش شده بودم، محو تماشای مادربزرگی که سنش به خاطرات کشف حجاب و قحطی نان قد می‌کشید. طاقت نیاوردم و با او هم‌نشین شدم، هم‌نشین زائری از اصفهان. حرف که می‌زد، دهانش بوی گل آرامش می‌داد، بوی صفا و سادگی.

از آن مادربزرگ‌هایی بود که دلت می‌خواست هرروز به دیدارش بروی و چای مخصوص با طعم گل محمدی و دارچینش دیوانه‌ات کند. این‌ها را از همان چند دقیقه‌ای یافتم که با او هم‌کلام شدم. از خودش گفت که اهل اصفهان است و با کاروانی به زیارت آمده است، از فرزندان و نوه‌هایش، از خاطرات دورش درباره گذران عمری که به دوره پهلوی می‌گذشت، از قانون کشف حجاب رضاخان و دورانی که در قحطی نان سر کردند و پیروزی انقلاب ایران و .... باید گوش‌هایم را تیز می‌کردم تا از فاصله نیم‌متری، معنای کلمات را با صدای نازک و ته‌لهجه اصفهانی‌اش تفکیک کنم.

توی حرف‌هایش عصاره‌ای یافتم از جنس آرامش و مهربانی. انگار سختی این همه راه را به جان خریده بود که بیاید و دقایقی در حرم بنشیند و از امام فقط یک چیز بخواهد و آن هم عاقبت‌بخیری بود. مادربزرگ هشتادنودساله از من سی‌وچندساله می‌خواست برایش دعا کنم که عاقبت‌بخیر از این دنیا برود، نه‌فقط یک بار که بین همان صدا‌های نامفهوم خاطرات، این را چندبار گفت، و گفت که آمده از صاحب حریم امن همین را بخواهد. حالا چند سالی از این دیدار شیرین می‌گذرد و من هربار یادش می‌کنم برایش دعا می‌کنم که به آرزویش برسد. شما هم برایش دعا کنید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->