محمد جواد ابوعطا - پسر جوان پس از فراغت از امتحانات دانشگاه برای استراحت به همراه خانواده از تهران راهی مشهد شد. آنها مدتی در مشهد بودند و بعد هم به شهر خودشان بازگشتند. اما پس از گذشت چند روز از برگشتشان مشکلات عجیب و پیچیدهای برایشان آغاز شد. اول که یک احضاریه قضایی به دستشان رسید که از پسر نوزده ساله خواسته شده بود برای پارهای توضیحات در دادسرا حاضر شود.
پسر جوان هنوز در شوک این احضاریه بود که چندین ابلاغیه قضایی دیگر نیز به دستش رسید، او از لحظهای که سیم کارت قبلی اش را روی گوشی گذاشت، با انبوهی تماس و پیامک تهدیدآمیز روبه رو شد. افرادی از نقاط مختلف کشور با او تماس میگرفتند و موضوعاتی همچون اجاره باغ ویلا، خرید خودرو و پرداخت بیعانه را مطرح میکردند، موضوعی که این دانشجو از آنها سر درنمی آورد.
***
زن سالهای آخر زندگی کارمندی اش را میگذراند. برنامههای زیادی برای دوران بازنشستگی اش داشت که یکی از آنها خرید یک خودرو خوب و کم کار بود. از روزی که توانسته بود یک وام بگیرد، موضوع تعویض خودرو برایش جدیتر شده بود. او به امید یافتن خودرو مورد نظرش، سایتهای مختلف به خصوص دیوار را بالا و پایین میکرد تا اینکه چشمش به آگهی فروش فوری یک خودرو در دیوار افتاد.
زن میان سال بعد از دیدن شرایط خودرو و به خصوص قیمتش که از بازار کمتر بود، بلافاصله با آگهی دهنده تماس گرفت. فروشنده اعلام کرد که نیازمند پول است و برای همین خودرواش را به قیمت پایین آگهی کرده است. زن با پذیرفتن شرایط از فروشنده خواست تا زمانی را برای دیدن خودرو بگذارد، اما مرد مدعی شد که خودرو در یکی از شهرستانهای استان است و چند روزی زمان میبرد تا آن را به مشهد بیاورد، از طرفی هم مشتریهای زیادی با او تماس گرفته اند.
در ادامه فروشنده پیشنهاد کرد که زن مبلغی را به عنوان بیعانه واریز کند تا او آگهی را حذف کند. زن که نمیخواست این موقعیت مناسب را از دست بدهد، مبلغ دو میلیون تومان به شماره کارتی که این مرد گفته بود، واریز کرد. اما با گذشت چند روز و پاسخگو نبودن شاکی او متوجه شد که در دام یک شیاد افتاده است.
***
تولد دخترش نزدیک بود. از مدتها قبل به دخترش قول داده بود که اگر درس هایش را خوب بخواند، جشن تولد باشکوهی برایش میگیرد. با پایان مدارس و موفقیت دختربچه در پشت سر گذاشتن سال تحصیلی، دیگر هیچ بهانهای نبود که این پدر بتواند زیر قولش بزند همین موضوع موجب شد که او با همسرش مشورت کند و به این نتیجه رسیدند که با اجاره یک باغ ویلا برای یک شب، جشن تولد خاطره انگیزی برای دخترشان بگیرند.
انتخاب باغ ویلای مدنظرشان سختتر از آن بود که فکر میکردند، حتی چند باغ را هم در مشهد و حومه از نزدیک دیدند، اما آن چیزی نبود که میخواستند. آنها در این جست و جو به سایت دیوار کشیده شدند، جایی که باغ ویلاهای مختلف با قیمتهای مختلفی وجود داشت تا اینکه یک آگهی توجهشان را جلب کرد. تصاویر منتشر شده بسیار بهتر از آن چیزی بود که آنها دنبالش بودند، اتفاقا قیمتش هم بسیار مناسب بود.
مرد جوان در تماس با آگهی دهنده با درخواست این فرد مبلغی را به عنوان بیعانه به حسابش واریز کرد تا مابقی مبلغ را هم حضوری پرداخت کند. پس از این موضوع آگهی دهنده دیگر جواب تلفن هایش را نداد و آنها متوجه شدند که اسیر چرب زبانیهای یک شیاد شده اند.
***
شدیدا به پول نیاز داشت. به همه جا سر زده بود و به همه کس مشکلش را گفته بود، اما کمترین تأثیری نداشت و همه مشکل بی پولی شان را گردن فضای اقتصادی موجود میانداختند، هر چند که پسر جوان معتقد بود آنها نمیخواهند کمکش کنند. وقتی دستش از همه جا کوتاه شد و نتوانست به پول برسد، به فکر فروش لوازم شخصی اش افتاد، اما تنها چیزی که ارزش فروختن داشت و میتوانست آن را سریعا بفروشد، گوشی تلفن همراهش بود. او با عکس گرفتن از گوشی، یک آگهی در سایت دیوار گذاشت و اتفاقا قیمت را هم یک میلیون تومان بیشتر گذاشت.
افراد زیادی برای خرید گوشی به او پیام دادند یا تماس گرفتند، اما بیشترشان بعد از پسندیدن گوشی، تقاضای تخفیف میکردند که پسر جوان نمیخواست گوشی اش را کمتر بفروشد. تا اینکه پس از چند ساعت فردی با او تماس گرفت و مشخصات گوشی را پرسید، بعد هم اعلام کرد که گوشی را میخواهد.
خریدار با این بهانه که سرش شلوغ است و نمیتواند شخصا برای دریافت گوشی در محل حاضر شود، از پسر خواست تا شماره کارتش را بدهد و بعد از واریز پول، گوشی را با تاکسی اینترنتی برایش بفرستد. مرد جوان خوشحال از فروش گوشی اش به قیمتی بیشتر از بازار، بلافاصله شماره کارتش را فرستاد و یک ساعت بعد هم مبلغ به حسابش واریز شد. او در ادامه گوشی، کارتن و دیگر لوازمش را به یک تاکسی اینترنتی داد تا در مقصدی نامعلوم تحویل خریدار دهد.
ظاهرا همه چیز تمام شده بود تا اینکه مشخص شد حساب پسر جوان مسدود شده است، او پس از مراجعه به بانک متوجه شد این اتفاق با دستور مقام قضایی رخ داده است و پس از مراجعه به دادسرا مشخص شد که پولهای سرقتی وارد حسابش شده است و شاکی خصوصی دارد.
***
با اعلام چند مورد کلاهبرداری در سایتهای واسطه گر به خصوص دیوار به پلیس فتای استان، با دستور سرهنگ جواد جهانشیری، رئیس پلیس فتای خراسان رضوی این پرونده در اختیار کارشناسان این پلیس تخصصی قرار گرفت.
براساس اظهارات شاکیان مشخص شد که این افراد برای اجاره باغ ویلا و خرید خودرو زیر قیمت بازار، مبالغی را به عنوان بیعانه در سایت دیوار به حساب فردی واریز کرده اند، اما این فرد پس از دریافت مبالغ دیگر پاسخگوی آنها نبوده است.
تعداد شاکیان به ۱۵ نفر در مشهد رسید و بررسیها نشان میداد آگهیهای دیوار با یک شماره ایرانسل بارگذاری شده است. بررسی هویت صاحب سیم کارت کارشناسان را به تهران و یک دانشجوی نوزده ساله رساند.
نتیجه تحقیقات با توجه به احضار این فرد به محکمه قضایی نشان داد این دانشجوی جوان چند وقت پیش با خانواده به مشهد آمده اند که گوشی تلفن همراهش را سارقان ربوده اند. پسر جوان با وجود اعلام شکایت و انجام سایر اقدامات به منظور کشف گوشی، اقدامی برای سوزاندن خط تلفن همراهش نمیکند و با خود میگوید که بعد از برگشت به تهران کارهایش را میکنم که از زمان گم شدن گوشی تا سوزاندن خط تلفن همراه ۲۰ روز فاصله میافتد. همین موضوع موجب میشود سارقان گوشی یا فردی که سیم کارت فعال را پیدا کرده اقدام به ثبت آگهی اجاره باغ ویلا یا فروش کالا در سایت دیوار در شهرهای مختلف کرده و از تعدادی از شهروندان مبالغی را به عنوان بیعانه دریافت کنند. حالا پسر جوان با شاکیانی از مشهد، تهران، شیراز و... روبه روست که به دنبال بازپس گرفتن پول هایشان هستند.
***
ادامه بررسیها نشان داد شگرد دیگری نیز در این پرونده به کار گرفته شده تا هیچ ردی از فرد مجرم به جا نماند. این فرد برای اینکه اثری از خود در پرونده به جا نگذارد با مراجعه به سایت دیوار به سراغ فروشندگان طلا، تلفن همراه و کنسولهای بازی رفته و پس از گرفتن شماره کارت از این فروشندگان همین شمارهها را در اختیار واریز کنندگان بیعانه قرار میداده است و بعد از انجام عملیات واریز، کالاهای به ظاهر خریداری شده را در نقاط مختلف مشهد و دیگر شهرها تحویل میگرفته است.
عملیات ویژهای از سوی کارشناسان پلیس فتای خراسان رضوی به منظور شناسایی متهم آغاز شده و سرنخهای مهمی نیز در اختیار مأموران قرار دارد که میتواند به دستگیری متهم منجر شود. اما دو رفتار اشتباه یکی پرداخت بیعانه در سایتهای واسطه گر و دیگری فروش کالاهای گران قیمت در این سایت ها، هر چند بارها هشدار پلیس را به همراه داشته، اما باز هم موجب وقوع کلاهبرداری شده است. در این میان فروشندگانی که کالاها را تحویل داده و پول سرقتی به حسابشان واریز شده تا زمانی که نتوانند رضایت شاکیان را به دست بیاورند، نمیتوانند از خدمات بانکی استفاده کنند.
تشکیل این پرونده بزرگ که تبدیل به یک هزارتوی بی انتها شده، تنها بر اثر غفلت جوان تهرانی و نسوزاندن خط تلفن همراهش بعد از سرقت بوده است که این فرد نیز به لحاظ قانونی در این پروندهها نقش دارد و مقام قضایی سهم او را در این موضوع مشخص خواهد کرد.