رادمنش| جهان و جامعه بشری، فضایی بحرانزا و بحرانزده است. هیچگاه هیچ گوشه از جهان را نمیشود یافت که دستخوش بحرانهایی بزرگ مانند جنگ یا بلایای طبیعی نباشد. اگر گوشه امنی هم پیدا شود، موجودی به نام انسان در ذهن و ضمیر خود -که جهان اوست- میتواند با هر تلاطم دچار بحران شود. البته که تاب کَرَجی آدمهای مختلف در رویارویی با موجهای زندگی متفاوت است، اما در هر صورت سرشت بشر با دلنگرانی، با واهمه، با لرزهایش سر میکند. با این همه، چیزهایی هست که میشود با توجه به آنها میزان تابآوری را افزایش داد و یکی از مهمترینهای آنها فلسفه و فلسفیتر زیستن میتواند باشد. «فلسفه و تابآوری» موضوعی بود که محمود مقدسی که دکترای فلسفه دارد و مترجم و پژوهشگر است، در نشستی در سازمان مرکزی جهاد دانشگاهی در پردیس دانشگاه فردوسی مشهد به آن پرداخت. آنچه در ادامه میآید گزیدهای از سخنان اوست.
تابآوری، توانایی برای مقابله با بحران
تابآوری توانایی ذهنی یا روانی برای مقابله با بحران یا برگشتن هرچه سریعتر به دوران پیش از بحران است. تابآوری پدیدهای چندبعدی است؛ یعنی مجموعهای از باورها و احساسات و عواطف و شرایط اجتماعی با آن درگیر است. نکته دیگر این است که این پدیده منطقهای است؛ یعنی فرد در حوزههایی، ممکن است تابآوری خوب و در حوزههایی، تابآوری ضعیفی داشته باشد. تابآوری در دورانهای مختلف عمر نیز تغییر و منابع مختلفی را هم استفاده میکند. وقتی بچه هستیم، برای تابآوری، روی بزرگسال مراقب خودمان سرمایهگذاری میکنیم. در دوران جوانی که ایگوی قویتری پیدا کردیم، امید ما به آینده یکی مهمترین امکاناتمان برای تابآوری است. وقتی سن بالاتر میرود، آنچه به این امر کمک میکند چیزی است که کییرکگور به آن «حکمت سالیان» میگوید که ما در بیان خودمان میگوییم حکمت «این نیز بگذرد».
در منابع هم دچار بحرانیم
هم بحرانهای ما در جامعه و جهان زیاد شده و هم منابع ما برای تابآوری آسیب دیده است. منابع سنتی ما، باورهای دینی ما، جمعها و گروههایی که داشتیم دچار آسیب شده است. امروز به ادوات و جعبه ابزاری دیگر برای تابآوری و عبور از بحران نیاز داریم و از این رو، باید راجع به تابآوری صحبت کنیم.
بهرهوری از میراث ۲۵۰۰ سال فلسفه
پرورش نوع نگاه فلسفیتر به زندگی میتواند تابآوری ما را افزایش دهد؛ اینکه چطور موقعیت را بفهمیم و چه تفسیری از آن ارائه دهیم. ما در نگاه فلسفیتر با مجموعهای از آموزهها روبهروییم که محصول ۲۵۰۰ سال تجربه فلسفه است. حکمایی مثل رواقیون، اپیکوریها، کییر کگور، نیچه و تمام کسانی که به تعبیری فیلسوف زندگی هستند و آن را مسئله کردهاند میتوانند به ما کمک کنند.
تو در روان خود زندگی میکنی، نه جهان عینی
مهمترین نکته و کانون بحث من تمایز فیلسوفانه بین واقعیت ذهنی و واقعیت عینی است. یک نگاه فیلسوفانه به ما میگوید اگر واقعیت را تنشزا تجربه میکنی، خود تو موقعیت را فاجعه تجربه میکنی، نه اینکه موقعیت الزاما فاجعه باشد. در نگاهی فیلسوفانه، ما هیچ موقع در جهان عینی زندگی نمیکنیم. ما در جهان روانی و معرفتی خودمان زندگی میکنیم، جهانی که در آن زندگی میکنیم بر محوریت خودمان است. احساسات فیزیکی را در نظر بگیرید؛ مانند کسی که کمخوابی ندارد و کسی که خسته است، کسی که سرماخورده و کسی که سالم است و ... میبینید که همهچیز حول این چیزها تعریف شده است. اگر قبول کنیم که ما جهان عینی را زندگی نمیکنیم و جهان ذهنی خودمان را زندگی میکنیم، مسیر عملکرد ما فرق میکند. اگر این باشد، برویم سراغ جهان روانی خودمان و آن را تغییر بدهیم تا برخی بحرانها را تجربه نکنیم.
گفتگو و ادبیات و تاریخ برای درک تفسیرها
عناصر تشکیلدهنده جهان روانی ما یکی باورهای ما در مورد جهان یا جهانبینی ماست، دیگری انتظارات ما از جهان و سومین چیز، تجارب گذشته و احساسات و عواطف انتقالی و حضور گذشته در لحظه اکنون است. در حوزه باورها، ما جهان را طوری میفهمیم و قصهای درباره آن برای خودمان ساختهایم. هر کس تفسیری از یک اتفاق میدهد؛ پس زندگی را مجموعهای از تفسیرها ببینیم. تفسیرها هم همیشه براساس پیشفرضها و انتظاراتی صورت میگیرد. اینکه بپذیریم که همهچیز بر اساس تفسیر است و بر این اساس ابزارهای تفسیرگری را افزایش بدهیم و بهبود ببخشیم، در موقعیتهای بحرانی به ما کمک میکند. اما ابزارها را چطور میتوانیم بهبود ببخشیم؟ اینکه با آدمها به گفتگو بنشینیم و ببینیم غیر از تفسیر ما تفسیر دیگری هم هست، ادبیات و تاریخ بخوانیم.
بیشترین آسیب را از نامنتظرهها میبینیم
یکی از چیزهایی که باعث میشود در بحرانها ابزارهایمان را از دست بدهیم و آسیبپذیر شویم، این است که در جهان به دنبال قطعیت هستیم، در صورتی که در این جهان قطعیت ممکن نیست. به ازای هر قطعیتی که با نوعی خودفریبی همراه است، در جهان با بحرانهایی روبهرو میشویم که ممکن است ما را ناکام کند و آن قطعیت را از ما بگیرد. رواقیون تکنیکی دارند و آن فکر کردن به اتفاقات ناگوار است. میگویند هیچچیز بیش از چیزی که انتظارش را نداریم به ما آسیب نمیزند. وقتی انتظار چیزی را داشته باشیم، هم مقدمات عینی و هم مقدمات روانی را آماده کردهایم که از آن آسیب نبینیم.
کنترل همهچیز دست ما نیست
نکته دیگری که زندگی فیلسوفانه دارد تقسیمی است که در اتفاقات جهان صورت میدهد. اموری در جهان هست که بهکل از کنترل ما خارج است: قوانین فیزیک، بخشی از قوانین اقتصاد و مانند اینها. اما چیزهایی هست که کنترل آنها دست ماست: مثل تند رانندگی نکردن که جلو تصادف را میگیرد. فیلسوف میگوید اگر جهان را به این اتفاقها تقسیم کنیم، ۲ موضع متفاوت در مورد این اتفاقها میتوانیم داشته باشیم. اگر روی اتفاقی کمتر کنترل داری، آن را بپذیر.
گاه باید جهان را تغییر داد
در پایان میخواهم بگویم بهرغم اینکه میتوانیم برخی چیزها را تاب بیاوریم، باید بدانیم چیزهایی نیز تابآوردنی نیست، هرچند اینها خیلی معدودند. این هم بخشی از پذیرش واقعیت است. دیگر اینکه همیشه تنها راه تابآوری تغییر نگرش نیست. بعضی موقعها راه مهم تابآوری ایجاد تغییر در جهان است. نباید سوژه تابآور بشویم. آنجایی که میتوانیم، باید جهان را تغییر دهیم. فلسفه نباید آموزهای برای سکون و رخوت باشد، بلکه آموزهای در خدمت انسان است.