مانند زندگی واقعی، طلاق به ندرت در سینما مورد توجه و ترمیم قرار میگیرد. «کریمر علیه کریمر» نمایندهی یک درام سنگ محک برای سایر آثار شبیه خود است، و وودی آلن از مخروبههای یک رابطهی عاطفی، یک کمدی هوشمندانه ساخته است. در داستان ازدواج بامباک رویههای دادگاهی و حقوقی را در جلسههای کیفری نمایش میدهد، و هزینههای مالی و عاطفی طلاق را بیپرده به تصویر میکشد.
داستان فیلم
داستان ازدواج در مورد زوجی است که در کشمکش طلاق هستند و این موضوع علاوه بر خودشان، دیگران را نیز درگیر ماجراهایی میکند. آدام درایور نقش چارلی، کارگردان اهل نیویورک را بازی میکند، در حالیکه اسکارلت جوهانسون ایفای نقش نیکول را بر عهده دارد، بازیگری که کار و حرفهی خود در هالیوود را رها کرد تا با چارلی زندگی کند. در ابتدا آنها را از دید عاشقانه میبینیم، و هر کدام چیزهایی را که در دیگری هست و عاشقش هستند بر میشمارند: شیطنتها، ویژگیها، عادتها، انگیزهها. این راهی شیرین برای آشنا شدن با یک رابطه است، اما شیرینی آن به زودی محو میشود، چراکه در مییابیم این نامههای عاشقانه به دستور یک تسهیلگر توسط این زوج که آنها را در روند طلاق پیش میبرد، نوشته شدهاند. نیکول که با این روند راحت نیست، جلسه را ترک میکند، و این کلمات عاشقانه که در نامه آمده است حتی خوانده نخواهند شد.
او به سمت لس آنجلس میرود تا با مادرش زندگی کند، و با تاخیر زندگی حرفهایاش را با حضور در قسمت اول یک مجموعه تلویزیونی از سر بگیرد. او هنری (اژی رابرتسن)، پسر هشتسالهاش را با خود میبرد. چارلی میماند تا نمایش خود برای برادوی را آماده کند، و هر موقع که بتواند به لس آنجلس پرواز میکند تا او را ببیند، و در همین حین پروسه طلاق خود را شروع میکنند. آنها دو دل هستن و میخواهند همه کارها را به درستی، بدون درد، و بدون تلخی انجام بدهند، اما این رویا ناپدید میشود، چون وکیلها — با درخشش لارا درن، ری لولیتا، و الن آلدا — وارد ماجرا میشوند. همه چیز تشدید میشود و ترکهای رابطه آنها عمیقتر میشود.
همچنین کمدی وسیعتری در مورد خانوادهی نیکول وجود دارد، خواهر او، کسی (با نقشآفرینی مریت ویور) و مادرش (جولی هگرتی)، که مدام غر میزند با وجود ۶۴ ساله بودن و داشتن “شوهری مرده” هنوز صبح از خواب بیدار میشود. همینطور شرکت نمایشی چارلی یک نمایش فوقالعاده از والاس شاون در دست ساخت دارد.
داستان ازدواج دو بازی بسیار درخشان از درایور و جوهانسون را به نمایش میگذارد. در بازی آنها احساسات، شوخطبعی، و هوشمندی موج میزند، و در یکی از صحنهها چنان احساسات خام و برهنگی در هم آمیختهاند که به ندرت تماشا کردهایم، چنین صحنههایی هستهی دردآور فیلم است که خندههای مخاطبان میتواند آنها را کمرنگ کند، اما از بین نمیبرد. بامباک مراقب است که تعادل دلسوزیهای ما را حفظ کند، و کاری که کرده است قابل ستایش است. ما هر کدام از دو نفر را که مورد توجه قرار میدهیم، میبینیم که هم مقصر هستند و هم حق دارند.
پرواز نگاههای ما از ساحل شرقی به غربی آمریکا و بالعکس که فاصلهی میان این دو نفر است به خوبی با فیلمبرداری هنرمندانهی رابی رایان، اجرا میشود. داستان ازدواج یک اثر پخته و غنی است که عمیقا با آن احساس همدردی میکنید، به طرز جذابی هوشمندانه طراحی شده است، و به شکل زیبایی به نمایش درآمده است.