خادم- معمولا کسی را نویسنده خطاب میکنند که اثری از او منتشر شده باشد. با این تعریف، بسیاری از آنهایی را که به نویسندگی مشغول هستند، از دایره کنار گذاشتهایم و این در حالی است که آمدن نام و نامخانوادگی پشت جلد کتاب کسی را نویسنده نمیکند. مرتضی قربانیون از داستاننویسان جوان مشهد است که حدود یک دهه میشود که به نوشتن گرفتار است، اما کتابی مستقل چاپ نکرده است. از او تاکنون ۲ داستان کوتاه در مجله همشهری داستان منتشر شده است و به گفته خودش، نگارش ۲ رمان را هم تمام کرده است و در مرحله بازنویسی یکی از آنهاست. برای آشنا شدن با این نویسنده با او گفتگو کردهایم.
از شعر به داستان رسیدم
قربانیون متولد سال ۶۵ است و مانند بسیاری از نویسندگان از شعر آغاز کرده و به داستاننویسی رسیده است. او میگوید: از سال ۸۸ کارم را با شعر شروع کردم، اما بعد دیدم برای زدن حرفها داستان محمل بهتری دارد و با کمک شخصیتپردازی و فضاسازی و موقعیت ایجاد کردن و ماجرا پیش بردن، بهتر میشود درون یا افکار و عقاید را مطرح کرد. معتقدم در داستان آدم بهتر میتواند حرف بزند تا در شعر که باید درگیر عروض و قافیه شوی. در هر صورت، از حدود سال ۹۱ به صورت جدی به داستاننویسی رو آوردم. من در نوشتن بیشتر دغدغههای اجتماعی دارم. همچنین شخصیت آدمها، رنجهایی که دارند، تنهاییها و شکستها و امیدهایشان برایم جالب بوده است.
هم داستان کوتاه مینویسم هم رمان
بسیاری از نویسندگان نوشتن را با داستانکوتاه شروع میکنند و قربانیون هم جزو این دسته است، اما او قصد چاپ کردن مجموعه داستان ندارد: هم رمان و هم داستان کوتاه نوشتهام، البته بیشتر داستان کوتاه. مجله همشهری داستان تاکنون ۲ داستان از من چاپ کرده است. عنوان یکی «نیمکت» و دومی «صداها» است. به نظر من مشکلی که داستان کوتاه دارد این است که به اشباع رسیده است. از طرفی با توجه به خرابی بازار نشر و اینکه اقبال مخاطبان بیشتر به سمت رمان است، ناشران هم از مجموعه داستان کمتر استقبال میکنند. فکر میکنم بهتر است اگر بتوانم اول رمانم را چاپ کنم، چون اگر رمانم دیده شود، بعدش میتوانم داستانهای کوتاهم را چاپ کنم. انتظار خودم زیاد است و میخواهم زمانی مجموعه داستانی منتشر کنم که بدانم اثر خوبی است. به متوسط هم راضی نیستم. نوشتن ۲ رمان را تمام کردهام، اما، چون برای نوشتن وسواس دارم، زیاد بازنویسی میکنم. امید دارم تا آخر سال بازنویسی یکی از آنها را تمام کنم و سال آینده این رمان را برای ناشرها بفرستم. او ادامه میدهد: این نگاه شاید آرمانگرایانه باشد، اما یک دهه نوشتن هنوز عمر کمی برای نوشتن است. هنوز باید زیاد بخوانم و تجربه کنم. باید به حدی برسم که خودم بدانم کارم ارزش چاپ شدن دارد و مخاطب هم بابتش پول خرج میکند. با این وضع بازار کاغذ، اگر مخاطب پولی خرج میکند باید اثری بخرد که ارزش صرف هزینه و زمان را داشته باشد. در غیر این صورت، چاپ کتاب توهین به مخاطب است. از طرفی، برای خود نویسنده هم شکست است. خیلیها با عجله رفتهاند و کتاب چاپ کردهاند، اما کارهایشان دیده نشده است. فکر میکنم اگر کتاب دیرتر منتشر شود، اما کیفیت آن بیشتر باشد، بهتر است. گام اول خیلی مهم است. حتی نویسندهای، چون ساعدی هم ناراحت بود که اولین داستانش خوب نبوده است.
نقدها در مشهد تند و تیزتر است
از این داستاننویس درباره فضای ادبی مشهد میپرسیم که یادآور میشود: نویسندهها و کسانی که در محفلهای ادبی مشهد حضور پیدا میکنند، خیلی سختگیرتر از آنهایی هستند که در نشستهای دیگر شهرها شرکت میکنند. نقدهای تند و تیزتری دارند. نکته دیگری که میتوان درباره فضای ادبی مشهد گفت این است که ما استعدادهای زیادی در این شهر داریم، اما آنطور که باید دیده نمیشوند، کسانی مثل کاظم آقایی که بعدها بیشتر در فضای ادبی کشور دیده خواهند شد.