فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

زیارتِ امام حسین(ع) با اجازه حضرت عباس(ع)

  • کد خبر: ۱۱۹۹۱۹
  • ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۸
زیارتِ امام حسین(ع) با اجازه حضرت عباس(ع)
غلامرضا بنی اسدی - روزنامه نگار

روایت سفر را باید لحظه نگاری کرد. حکایتی است بلند که کوتاه نمی‌توان نوشت. هر نفسش شرحی دارد. پلک زدنش را قصه‌ای است. به دریا می‌ماند و همان ضرب المثل معروف ایرانی؛ «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» این چند خط را هم از همین منظر بخوانید... ما در سفری که با نجف آغاز می‌شد راهی عراق شدیم. بخش پایانی سفر کربلا بود. هرچه نزدیک‌تر می‌شدیم بی تابی‌ها افزون می‌شد.

این را در نگاه همه زائران می‌شد دید. پیش‌تر هم خوانده بودم و از زبان زائران هم می‌شنیدم که در رسیدن چگونه باید زیارت را آغاز کرد. برخی می‌گفتند باید همان اول به خدمت ارباب رسید و دست در مشبک‌های ضریح او به التجا گره زد. برخی هم می‌گفتند باید به حرم علمدار رفت. اجازه زیارت گرفت که عباس، باب الحسین است.

من هر دو گزاره را می‌پسندیدم، اما برای خودم کار را حواله کردم به آنچه عشق تقدیر می‌کند. گفتم «آدرس نپرسیده» می‌روم تا ببینیم پسند جانان را. هیجان اولین زیارت هم جوری است که تاب پرسیدن هم نمی‌گذارد. وسایل را در هتل که گذاشتیم به شتاب رفتیم در راهی که به حرم می‌رسید به قاعده عاشقانه «خود راه بگویدت، چون باید رفت...» رفتیم و خود را در حرم حضرت علمدار یافتیم.

انگار باید اجازه زیارت را، اجازه رفتن به حرم را از کسی می‌گرفتیم که به نام مانای «عباس» در کربلا هم حریم دار بود. اجازه دست اوست. زیارتنامه خواندیم و نماز. جانی تازه گرفتیم برای تشرف به محضر حضرت حسین (ع) که اوج زیارت است. از حرم حضرت عباس (ع) تا امام حسین (ع) است که می‌شود «بین الحرمین» را تجربه کرد. عجب عظمتی است در این ملکوتی که بر زمین باریده است.

در رفتن به حائر حسینی، باز ناخودآگاه در همان مسیری قرار می‌گیریم که در روضه‌ها شنیده ایم؛ برای رفتن به سلام امام حسین (ع) باید اول به حبیب بن مظاهر سلام داد. در برگشتن هم باز باید از گذر سلام او گذشت. به او سلام می‌کنیم که در بازخوانی نسبت فامیلی باید خویشاوندی داشته باشیم.

او بزرگ قبیله بنی اسد بود. طایفه‌ای که در کربلا چند شهید داشت. او را عمو می‌خوانم و می‌خواهم مرا به ارباب برساند و در گامی دیگر به ضریح شش گوشه می‌رسم که جهان را زیر انوار دارد. در حائر حسینی دست به آسمان می‌برم که می‌گویند دعا در این حریم، به استجابت نزدیک‌تر است. دعا برای زیبا شدن همه زندگی ها. برای ظهور مصلح کل که جهان را جانی تازه خواهد بخشید. دعا به سلام می‌رسد در اولین تشرف؛ السلام علیک یا ابا عبدا...!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->