تعبیر «حیفومیلکردن» که در میان ما رایج است، کاربردهای زیادی دارد. معمولا وقتی که پولی به صورت نادرست و مسرفانه هزینه شود، به آن «حیف» گفته میشود، اما وقتی پول و امکاناتی اصلا در مورد هدف هزینه نشود و توسط شخص یا اشخاصی به مصارف شخصی آنان برس د، تعبیر «میل» یا «خوردن» به کار میرود.
معمولا تعبیر «مفاسد اقتصادی» در اذهان عمومی فقط به همان عمل «میل کردن» اطلاق میشود. این عنوان مفاسد نیز بیشتر به همین حوزه اقتصادی و درنهایت اجتماعی محدود میشود.
اما چرا این گونه است؟ چرا مفاسد به این دو حوزه محدود میشود؟ آنچه باعث شده است در حوزه اقتصاد (به عنوان روبنای سازههای اجتماعی)، مفاسد و معایب بهسرعت دیده شود و حساسیت درباره آن به وجود آید، حجم زیاد نقدینگی در آن است.
در میان سازههای اجتماعی یعنی سیاست، اقتصاد و فرهنگ، آن چیزی که از همه انتزاعی تر، نرمتر و بسیار متغیر و پویاتر است، فرهنگ است. فرهنگ، چون زیربنا و سازنده دو سازه دیگر نیز هست، به این دلیل میزان اثرگذاریها و تغییرات در آن نامحسوس تر، ناملموستر و کندتر است. فرهنگ حاصل بهاشتراکگذاری ذهنی پیوند آدمها با معانی حق و باطل است. با تغییر پیوند با این معانی تغییر فرهنگ کاملا از رهگذر تغییرات فردی حاصل میشود.
به این دلایل، هر انحراف یا اشتباهی در عرصه فرهنگ، ممکن است ناملموس، بسیار کند و پنهان باشد، اما اثراتی که این انحراف بر این سازه اجتماعی میگذارد، بسیار مخربتر و جبرانناپذیرتر از حوزههای دیگر است. رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار با هیئت دولت اشاره کردند که هرگونه اشتباه در عرصه فرهنگ اثرات جبران ناپذیری خواهد داشت. به همین دلیل هرگونه فسادی اعم از مدیریتی، اقتصادی و محتوایی در عرصه فرهنگ، هرچند کوچک، از دو عرصه دیگر مهمتر است.
از میان انواع مفاسدی که در حوزه فرهنگ وجود دارد و با وجود اهمیت زیاد، کمتر به چشم میآید، مفاسد اقتصادی در حوزه فرهنگ است. چه بسیار سازمانها و نهادهای فرهنگی که به اشکال مختلف به حیف ومیل بودجه بیت المال در زمینه فرهنگ مشغول اند، اما به این دلیل که حجم نقدینگی در این حوزه در مقابل نقدینگی حوزه اقتصادی ناچیز است، توجه کسی را به خود جلب نمیکند. چه بسیار رانتهایی که در حوزه پیمانکاری فرهنگی وجود دارد. چه تبانیهایی که برای انجام پروژههای فرهنگی در همین سازمانهای فرهنگی و هنری صورت میگیرد و چه حقوقهای گزافی که برای مدیران این عرصه پرداخت میشود.
اضافه بر این مفاسد آشکار، حیف کردنها نیز بسیار صورت میگیرد. یعنی کارهای بیهوده و کلیشهای در حوزه فرهنگ، تولید نشریات بی محتوا، موازی کاریهای متعدد و... همه و همه نشان از مفاسد اقتصادی پنهان در حوزه فرهنگ دارند.
اگر نسبت میزان حیف ومیل با میزان بودجه بخش فرهنگ در کشور را فردی یا سازمانی بسنجد، شاید به این نتیجه برسد که اوضاع مفاسد اقتصادی در حوزه فرهنگ به مراتب بیشتر و عمیقتر از مفاسد اقتصادی در حوزه اقتصاد است. بی توجهی به پیشینه و انواع این مفاسد در حوزه سیاست گذاری باعث میشود تا سیاست گذاری و مجری دچار این مفاسد بشود و این چرخه معیوب تکرار گردد.