تابستان به ویژه برای نوجوانها فصل فراغت است و روزهای بازی. در نسل پیش که بازیهای دیجیتال هنوز آن قدرها سر بر نکرده بود، بازی جوانها و نوجوانها عموما شکل دیگری داشت. در آن سالها یکی از بازیهای پرهیجان، «کاغذباد هواکردن» بود و «کاغذباد»، همان چیزی است که حالا به جبر فرهنگ مرکزی، به عنوان «بادبادک» شناخته میشود. واژه «کاغذباد»، اما واژهای است قدرتمند در زبان معیار که انصافا بسیار تصویریتر از بادبادک هم هست و در شعر شاعران فراوان آمده است.
صائب تبریزی دارد که
به یک دو جلوه زمینگیر گشت کاغذباد
به هیچ جا نرسد هرکه میپرانندش
کاغذبادها در آن سال ها، نه از این اقلام پلاستیکی حاضر و آماده، بلکه کاملا دست ساز بود و مهارت ساختن آن، از جمله مهارتهای مهم نوجوانی بود؛ همچنان که کاغذباد هوا کردن. کاغذبادها عموما هم از جنس کاغذ بودند. پاکتهای بزرگ میوه، به ویژه برای ساخت کاغذباد بسیار مناسب بود. بعدها که پلاستیکها جای پاکتها را گرفتند، کاغذبادها هم پلاستیکی شدند.
قوام و استحکام کاغذباد اما، با بریدههایی از چوب «حصیر» فراهم میآمد که در گویش مشهدی «لوخ» خوانده میشد که نام دیگر نی است؛ همان گیاهی که به گواه لغت نامه دهخدا، بر کنار چشمهها و آبراههها میروید. در اطراف مشهد هم چشمهای هست که به «چشمه لوخی» معروف است؛ چشمه لوخی روزگاری در اراضی پایین دست روستای «حصارگلستان» بود و حالا در بالادست «کوه پارک» و «قله زو» ...
کاغذبادها، دنبالهای هم داشتند که آن هم از جنس کاغذ بود؛ نوارهای باریکی که حلقه به حلقه در هم، چسب میخوردند و آماده میشدند. بماند که مشهدیها به کسی که آویزان کس دیگری باشد و همیشه او را همراهی کند هم میگویند «دنباله کاغذباد» ...
چسبی هم که برای این کار استفاده میشد، مادهای گیاهی بود به نام «سِریش»؛ سریش درواقع پودری است که از خشک شده ریشههای گیاه «سریش» یا «چریش» به دست میآید و این گیاه همانی است که بهارها با برگهای شبیه به تره اش، در دشت و دمن میروید و آنهایی که به سبزیهای بهاره علاقه دارند، آن را میچینند و در آش و کوکو و... استفاده میکنند.
واژه سریش هم از واژههای زبان معیار است؛ چنان که حضرت سعدی دارد که
زخم شمشیر غمت را ننهد مرهم کس
طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش
نسل قدیم مشهدی ها، اما به سریش، «سریشُم» هم میگفتند که آن هم در شعر شاعران پیشین، فراوان آمده است، مثلا حضرت نظامی دارد که
سبویی که سوراخ باشد نخست
به موم و سریشم نگردد درست
اینها را نوشتم تا هم مهارت در حال فراموشی ساخت کاغذباد را یادآوری کنم و هم یادآوری کنم که عمده واژههایی که در گویشهای خراسان همچنان رواج دارند، در واقع واژههای زبان معیار هستند؛ زبانی که اینجا در خراسان پا گرفته و بالیده است.