مرتضی اخوان | شهرآرانیوز؛ شاید کمتر کسی بهخاطر داشته باشد در روزهایی که روزنامهها تیراژ و بروبیایی داشتند، یکی از فوتبالیستهای خوشنقش مشهد که پیراهن مشکیهای شهر را به تن میکرد، بهعنوان یک خبرنگار ورزشی فعالیت حرفهای داشت. چپ پایی که در دهه ۷۰ از طریق خبرنگاری در عرصه ورزش امرار معاش میکرد و در کنارش در تیم ابومسلم مشهد توپ میزد.
محمدرضا مهاجری چهره ویژه عرصه قلم و ورزش است که هم کار خبرنگاری کرده، هم فوتبالیست بوده است و هم حالا با سمت سرمربیگری در بالاترین سطح فوتبال ایران حضور دارد. سرمربی کنونی نفت مسجدسلیمان، در دهه ۷۰ خبرنگار صفحه ورزش روزنامه خراسان بود. همزمان با فرارسیدن روز خبرنگار بهسراغ این چهره سرشناس فوتبال مشهد رفتیم تا در گفتوگویی، مهاجری از خاطرات آن دوران و تلاقی جذاب ورزش و خبرنگاری بگوید.
چند وقت پیش میان اوراق قدیمی و مدارک، برگهای را پیدا کردم که سال اول راهنمایی از ما پرسیده بودند، دوست دارید وقتی بزرگ میشوید چهکاره شوید؟ من آنجا نوشته بودم «خبرنگار!» خودم یادم نبود...
بله. همیشه از بچگی به خبرنگاری علاقه داشتم.
دوران مدرسه کار روزنامهدیواری و کارهایی از این دست انجام میدادم، اما سال ۷۰ بود که روزنامه خراسان استخدام داشت. من هم بهواسطه یکی از رفقا معرفی شدم و بهعنوان خبرنگار در خراسان مشغولبهکار شدم. آنموقع استاد منوچهر نقافی دبیر صفحه ورزش روزنامه خراسان بود و بعد از چند سال که ایشان بازنشسته شد، همه امور صفحه دست خودم بود. مدیرمسئول روزنامه خراسان آن موقع حاجآقای غزالی بود. تا سال ۸۰ آنجا مشغول بودم و بعد که بهدلیل مربیگری به تهران رفتم، دیگر از کار روزنامهنگاری جدا شدم.
یادم نمیرود سالی را که جامجهانی ۹۴ برگزار شد. روزنامه ما (خراسان) تنها روزنامه صبح کشور بود که تا ساعت ۴ نصفهشب بودیم و نتایج بازیها را میزدیم.
مشکل که ایجاد میکرد. تا زمانی که استاد نقافی بود، سعی میکرد کمک کند و جور ما را بکشد. یادم میآید گاهی مطالب را در خانه مینوشتم و صبح که نبودم میگفتم عماد پسرم که آنموقع ششهفت سال داشت، آن را به روزنامه ببرد و تحویل بدهد. آنموقع اینترنت و این چیزها نبود و مطالب را دستنویس روی کاغذ مینوشتیم. بههرحال مجبور بودیم در کنار فوتبال به شغلمان که روزنامهنگاری هم بود، برسیم. چون فوتبال آنموقع منبع درآمدی نبود و هنوز پول نیامده بود.
ما استخدام بودیم و فکر میکنم آن اوایل ماهی ۲۸ هزار تومان میگرفتیم.
شاید برایتان جالب باشد یک بازی داشتیم که ابومسلم ۲ بر ۱ بازی را باخت و من در بازی یک اشتباه داشتم. بعد از بازی در گزارشی که نوشتم خودم را نقد کردم و گفتم دفاع چپ ابومسلم روی فلان صحنه اشتباه مهلکی داشت و باعث باخت تیمش شد! بههرحال سعی میکردیم برمبنای واقعیات نقد کنیم.
نه، همه رشتهها را پوشش میدادم. آنموقع توانستیم صفحه ورزشی را از یک صفحه تحلیلی به یک صفحه خبری تبدیل کنیم.
راستش آنموقع خیلی کمتر بود. الان نمیدانم به چه دلیل این مسائل زیاد شده است.
محمد مؤمنی بازیکن پیام و من ابومسلمی بودم. ما بهواسطه اینکه هم دانشگاهی بودیم، با هم رفاقت داشتیم. یک مدت پیامیها کمی محمد را اذیت کرده بودند و او هم سر تمرین نرفته بود. یک روز به خانه اش رفتم و گفتم محمد چرا صحبت نمیکنی؟ بهنظرم بهتر است حرفهایت را بزنی. او هم به روزنامه آمد و مصاحبهای کرد. آنجا تیتر زدم «با من هرچه کرد آن آشنا کرد». همین تیتر باعث شد کلا محمد مؤمنی کارش در پیام سختتر شود و یکیدو هفته دیگر هم بیرون بماند.
وقتی تیم به جامجهانی رفت، در بازگشت از خداداد استقبال بینظیری شد. او را به ورزشگاه تختی آوردند و سابقه نداشت بهدلیل یک بازیکن ۲۰ هزار نفر به ورزشگاه بیایند و حتی یادم هست خیابانهای اطراف هم شلوغ شده بود. فردایش به خانه خداداد رفتم و یک مصاحبه که هیچکس نداشت، گرفتم. مصاحبه خوبی شد که با عکس خوب کار کردیم و ماندگار شد.
بعضی خبرنگاران خیلی سمج هستند و خواستههای غیرمنطقی دارند. اما من، چون خودم خبرنگار بودم، همیشه سعی کردم رابطه خوبی با آنها داشته باشم.
من همیشه سعی میکردم حقیقت را بنویسم. این نبوده که بخواهم به کسی توهین کنم یا آزارش بدهم.
تا رفیق را چه معنی کنید. قطعا رفقای واقعیتان کمتر میشوند، چون باید نقدشان کنید. یادم هست رئیس هیئت فوتبال وقت را میخواستیم نقدش کنیم، دو روز آمد روزنامه کنار من نشست که این مطلب را نزنم، ولی من آخر هم زدم!
شغل مربیگری یکی از پازلهایش برخورد با خبرنگار است. این حضور کمک میکند جنس روبهرویت را بشناسی و بدانی چطور باید با آنها برخورد کنی.
تیترش را یادم نیست، ولی موقع صعود سیاهجامگان به لیگبرتر بود.
زمانی که عماد وارد عرصه فوتبال شد. خیلیها تیتر زدند که پسر مهاجری آمده است و هویت این بچه را زیر سؤال بردند. من خیلی ناراحت شدم و میگفتم عماد شخصیت مستقلی دارد و این درست نیست که بگویند بهخاطر پدرش وارد فوتبال شده است.
نه. دوست دارم، اما چون خودم الان در وسط گود هستم، اگر چیزی بنویسم، میگویند جانبدارانه نوشته است و نمیشود.