مشارکت شهروندان در امور شهری و نقش داشتن در تصمیمهایی که برای شهر و محلهشان گرفته میشود، یکی از مهمترین ابزارها برای تقویت مدیریت شهری است. از طرف دیگر گستردگی شهرها و پیچیدگی و افزایش مسائلی که با آن درگیر هستند، ضرورت این مشارکت را بیش از پیش روشن میکند. این مشارکت حس مسئولیتپذیری شهروندان را بالا میبرد، هویت شهری و محلیشان را تقویت میکند و باعث میشود که احساس تعلق بیشتری نسبت به محل زندگیشان داشته باشند و روحیه مشارکت و حس همکاری میان شهروندان یک شهر و در نمونه کوچکترش یک محله، به شکل کاملاً محسوسی افزایش پیدا کند. نتایج پژوهشهای میدانی سالهای اخیر درباره مشارکت دادن مردم در امور شهر نشان میدهد که این مسئله برای شهرداریها بازی دو سَر بُرد است، چون از یک طرف مدیریت شهری تقویت میشود، کماشتباهتر کار میکند و در جریان اجرای پروژهها درگیر مسائل و مشکلات پیش پا افتاده نمیشود؛ و از دیگر سو انسجام و رضایت شهروندان را برمیانگیزد و میتواند برای همیشه به دعوای مردم و شهرداری خاتمه بدهد. اما مسئله مشارکت شهروندان در ایران چندان جدی گرفته نمیشود و همچنان شکاف عمیقی میان مردم و شهرداری وجود دارد. این شکاف و دوری ثمرهای جز اتلاف وقت و سرمایه شهرداری و غریبه شدن هرچه بیشتر شهروندان با شهر و محل زندگیشان ندارد. نیازِ جدی و اولویت مردمِ محلهای یک چیز است، اما شهرداری پروژهای را اجرا میکند که اصلاً جزو نیازها و اولویتهای شهروندان آن محله نیست. چرا این اتفاق میافتد؟ چون هر دو طرف مثل آدمهایی که قهر هستند، باهم حرف نمیزنند و شهرداری از همهجا بیخبر فکر میکند که دست روی اولویت اصلی مردم گذاشته است. در منطقه ۱۰ از این نمونهها کم نداریم. این منطقه میزبان ۴ دانشگاه مهم و به نسبت پُر دانشجوی مشهد است. مدتهاست که درخواست اصلی و مهمترین اولویت مردم و دانشجوها این است که در این پارکها پاتوقهایی با کاربریهایِ متفاوت ایجاد شود که آنها با خیالِ راحت در بوستانها وقت بگذرانند و مزاحمت ناخواستهای برای شهروندان ایجاد نشود. اما از آنجا که مشارکت شهروندان در امور شهری نزدیک به صفر است و صدای مردم و شهرداری خیلی سخت به گوش یکدیگر میرسد، این درخواست جدی گرفته نمیشود و شهرداری در طول این چند سال انواع و اقسام پروژهها را برای این پارکها تعریف کرده جز ایجاد یک پاتوق ساده. این فقط یک مُشت از خروار بود و فهرست کردن تعارض درخواست شهروندان با پروژههای شهرداری در منطقه ۱۰ از حوصله و مجال این یادداشت خارج است.
شهرداری، اما پس از سالها آزمون و خطا کردن بالاخره به این نتیجه رسید که باید مردم را در امور شهری مشارکت دهد و گاهی اوقات پروژههایش را بر مدار خواستهها و اولویتهای آنها تعریف کند و برآیند این مشارکت مردمی و تعریف پروژه طبق درخواستهای مردم در محلاتی مثل رستگاری و فلاحی و رازی و ایثارگران که در قالب طرح «محله ما» اجرا شد تا حدودی مثبت بود. «محله ما» گام روبهجلو و مثبتی برای شرکت دادن و درگیر کردن شهروندان در امور شهر است، اما تبدیل کردن مردم به شهروند فعال به این راحتیها امکانپذیر نیست، چون حداقل در ۳۰ سال اخیر تنها شهرنشین صرف بودهاند و حق اظهارنظر نداشتهاند و نباید توقع داشت که در این مدت کم شاهد مشارکت حداکثری آنها در امور شهر باشیم. به ویژه وقتی که هنوز مردم و نظراتشان در پروژههای بزرگ و سنگین منطقه بازی داده نمیشود.