یکی از موضوعهایی که در ایام محرم درخور تأمل است؛ مبارزه امام حسین (ع) با این همانی است. سیدالشهدا از همان ابتدایی که وارد کارزار کربلا میشوند و این را ابراز میکنند که ما با آنها یکی نیستیم یعنی این افراد مثل ما نیستند. همان ما نیستند. چرا این اعلام انجام میشود؟
چون در آینده تاریخ یک عدهای قضاوت خواهند کرد که اینها دو گروه درون اسلامی و هر دو مسلمان بودند و سر مثال چیزی با هم درگیر شدند، در حالی که وجود سیدالشهدا با این مفهوم مبارزه میکردند. باید دقت داشته باشیم که در کربلا امام حسین (ع) برای سپاهیان عمرسعد، واژه کفر را به کار میبرند، این در حالی ا ست که سپاهیان عمرسعد نماز میخواندند. باید به این اطلاقها دقت کرد. پوشیدن لباس حق برای کفر یکی از راههای به زمین زدن حق است. چگونه این را تأویل میکنیم؟ یکی از راههای شناخت در کربلا رجزهای اصحاب امام حسین (ع) است.
این رجزها بی حساب نبوده اند و براساس یک حکمتی طراحی شدند. به طور مثال یکی از یاران امام حسین (ع) به نام مالک بن انس کاهلی، زمانی که میخواهد برای مبارزه وارد صحرای کربلا شود، امام حسین (ع) به او میگویند این پیام را بگو: «آلُ علی شیعَةُالرَّحمنِ • وَ آلُ حَربٍ شیعَةُالشَّیطانِ» شیعه به معنی گروه است و ایشان میگویند با صدای بلند بگو که آل علی پیروان رحمان و آل حرب (ابی سفیان) پیروان شیطان هستند.
این دسته بندی را از آغاز رجز خوانی اصحاب امام حسین (ع) در کربلا میبیند. در مقابل سپاهیان عمر هم با این دسته بندی مقابله میکنند. به طور مثال عمر به سعد زمانی که میخواهد جنگ را آغاز کند با صدای بلند فریاد میزند:ای سپاهیان خدا! یعنی آنها میخواهند خودشان را مدام به خدا و دین بچسبانند.
زمانی که سرهای مبارک شهدا را به مجلس او میآوردند، او شروع میکند به خواندن این ابیات: «لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ / خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ» یعنی «فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازى کردند و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحى نازل شده!» در این بیت کاملا شرک و کفر خودش را بیان میکند.
نه او که پدرش معاویه و همین طور جدش ابوسفیان نیز همین نگرش را داشتند و خودشان را با لباس نفاق پوشانده بودند. در ادامه میگوید: «لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا / جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ/ لاَهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً / وَ لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ» یعنی «ای کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند، امروز مى دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است! در آن حال، از شادى فریاد مى زدند و مى گفتند: اى یزید دستت درد نکند!» و با بیان این ابیات کینهای که از پیامبر و خاندانشان دارد، نشان میدهد و مشخص میشود آنچه که به اسم دین و خدا انجام میشد، تنها یک جور پوشاندن حق و حقیقت بود.
در رجزخوانی حضرت قمر بنی هاشم هم در شریعه فرات این پیام دیده میشود: «یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار»ای نفس از کفار نترس. با بیان این پیام میخواهد بگوید آن کسی که در مقابل امام ایستاده، هر چند نماز میخواند، اما کفر مطلق است و اینها به ظاهر خودشان را به لباس اسلام پوشانده اند تا بر مردم سلطه پیدا کنند و در لباس حق به قدرت برسند، اما اوج زیبایی این مسئله کجاست؟ قهرمانی حضرت زینب کبری است.
ایشان پس از واقعه کربلا زمانی که به اسارت گرفته میشوند و به سمت شام میآورند، بسیار در فشار هستند. در طول مسیر همه مدل فشار روحی و روانی بر ایشان وارد میشود. چرا؟ چون میدانند او دختر علی ابن ابی طالب است و زبانش زبان قرایی است.
میخواهند نتواند در مجلس یزید صحبت کند، اما ایشان وقتی که وارد مجلس میشوند و میگویند: «العجب العجب من قتل حزب الله النجباء بید حزب الشیطان النکراء» در شگفتم و چه شگفتی از کشته شدن فرزندان حزب خدا به دست حزب شیطان.
حضرت زینب با وجود همه سختیها دقیقا پیام امام را در مجلس یزید بیان میکند. این قهرمانی حضرت زینب (س) است و مقابلهای ست که در طول تاریخ تا به امروز ادامه دارد. در اسناد و مدارک وجود دارد که آمریکاییها خودشان بیان کرده اند که ما با لباس خودشان به مبارزه با اسلام میرویم و به وجود آمدن گروههای داعش و سلفی از همین قرار است.
گروهی میآید و با شعار ا... اکبر کاری میکند که مردم دنیا از اسلام بترسند. آنچه باید اتفاق بیفتد همین جداسازی اسلام حقیقی از این ظاهرسازیها است. امروز هم باید روی این مقابله کار کرد و پیام امام حسین (ع) را تکرار کرد که اینها از ما نیستند.