حادثه‌ای که فریبا متخصص را راهی اتاق عمل کرد درآمد فیلم بچه مردم تقدیم بهشت امام رضا (ع) می‌شود سانس‌های فوق‌العاده سومین روز فیلم فجر۴۳ اعلام شد (۱۴ بهمن ۱۴۰۳) وقتی همه خوبیم! | درباره هیاهوی بی‌مورد برای مدیریت انجمن سینمای جوان مشهد  بهرام رادان رسماً از داوری چهل وسومین جشنواره فیلم فجر خارج شد جزئیات تصادف آرمان امیدی، خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

کتاب خاطرات «سایه» میلیونی شد

  • کد خبر: ۱۲۶۰۶۹
  • ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۲
کتاب خاطرات «سایه» میلیونی شد
کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» در حالی همزمان با چهلمین روز درگذشت هوشنگ ابتهاج بازنشر شده است که برخی از مخاطبان نسبت به قیمت میلیونی آن انتقاد دارند.

به گزارش شهرآرانیوز، کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» از جمله آثار تاریخ شفاهی است که در سال‌های گذشته همواره مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته است. میلاد عظیمی، استاد دانشگاه تهران، به همراه همسرش عاطفه طیه این اثر را که شامل خاطرات زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج است، گردآوری و منتشر کرده‌اند. 

کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» از چند وجه خواندنی است؛ نخست آنکه راوی این خاطرات مردی است که در بزنگاه‌های سیاسی اجتماعی عصر حاضر حضور داشته و تأثیر غیر قابل انکاری بر جریان شعر و موسیقی کشور گذاشته است. ساختار کتاب براساس پرسش و پاسخ انتخاب شده که در آن مخاطب، در کنار خواندن خاطراتی در زمینه اتفاقات و مسائل مختلف، گاهی به خلوت شاعر نیز سرکی می‌کشد و همین موضوع، کتاب را خواندنی‌تر کرده است. بازتاب عواطف سایه در بخش‌های مختلف کتاب و برحسب ماجراها و اتفاقاتی که در حال روات کردنشان است، شیرینی خاصی به خاطرات بخشیده است؛ به طوری که مخاطب به این راحتی‌ها نمی‌تواند کتاب را رها کند. کلام گرم سایه در کنار توجه به این نکات ریز و مهم از سوی نویسندگان سبب شده تا «پیر پرنیان‌اندیش» سال‌ها پس از انتشار نیز همچنان مورد اقبال مخاطبان واقع شود.

پدیدآورندگان این اثر درباره‌اش چنین می‌گویند: این کتاب ماحصل چند ۱۰۰ ساعت مصاحبت آزادوار و بی‌آداب و ترتیب با سایه است؛ از خرداد ۱۳۸۵ تا بهار ۱۳۹۱ که آخرین نمونه‌های کتاب را تلفنی با سایه بررسی می‌کردیم. این کتاب البته دربرگیرنده همه آنچه در صحبت سایه دیده و شنیده‌ایم نیست؛ نه حجم کتاب چنین اقتضایی داشت و نه روزگار و مصلحت‌سنجی‌های سایه به ما چنان مجالی می‌داد؛ اما هرچه در این کتاب می‌خوانید، شنیده‌ها و دیده‌هایی است مستند به صوت و تصویر و ما از این حیث تا حد وسواس امانت‌دار بوده‌ایم.  

کتاب اخیراً و در آستانه چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد ابتهاج از سوی نشر سخن به چاپ شانزدهم رسیده است. هرچند قیمت یک میلیون و ۳۵۰ هزارتومانی برای کتاب هزار و ۵۰۰ صفحه‌ای انتقاداتی را نیز مطرح کرده است؛ این در حالی است که حدود یک ماه پیش چاپ چهاردهم آن به قیمت ۸۵۰ هزار تومان از سوی سخن عرضه شده است.  

به‌مناسبت سالروز درگذشت شهریار، بخش‌هایی از کتاب را که به روایت رفاقت ۴۰ ساله سایه و شهریار می‌پردازد، منتشر می‌شود: 

«وقتی می‌رفتم خونه شهریار معمولاً درو «خانوم»، مادر شهریار باز می‌کرد. خانوم، مادر شهریار پیرزن خیلی خوب، نجیب، مهربان و ساده‌ای بود. این اواخر دیگه از من رو نمی‌گرفت ... فارسی هم صحبت نمی‌کرد، فقط ترکی حرف می‌زد، شاید چند کلمه فارسی ازش شنیدم. پسرشو هم شهریار صدا می‌زد، مثل زن من که به من میگه سایه ... اوایل که می‌رفتم خونه شهریار خودشو از پشت در کنار می‌کشید که من نبینمش چون چادر سرش نبود. یه جور خودشو کنار می‌کشید که مثلا من که نامحرم بودم نبینمش. بعداً دیگه نه ... درو باز می‌کرد و یه جور سلام‌علیکی می‌کرد. خب منم سر به زیر بودم ... به هر حال رو نمی‌گرفت و دیگه خودی شده بودم براش. من کم می دیدمش. معمولاً در خونه رو خانوم، مادر شهریار باز می‌کرد.

«ای وای مادرم» رو تو روزنامه خوندم. رشت بودم اون زمان. با خودم گفتم: وای خانوم، مادر شهریار مرد. شعرو که خوندم تو خیابون زار زار زدم به گریه». ...

منبع: تسنیم

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->