اگر به اهمیت ترویج معارف اسلامی و راههای نشر و بسط آن بپردازیم، ساحتهای مختلفی برای بیان مفاهیم ارزشی وجود دارد که یکی از آن ساحت ها، ساحت هنر و یکی از آن هنرها هنر نقاشی است. نقاشی یک زبان بیان است که با تصویر سروکار دارد. به عبارتی نقاش، مفاهیمی را که در ذهن دارد، به تصویر میکشد. آثار هنرمندان میتواند نسبت به فرهنگ، آداب ورسوم، سطح علمی و معرفتی آنان متفاوت باشد.
اگر نقاش گرایشهای مذهبی داشته باشد، آثارش به سمت فضاهای مذهبی میرود. اگر این فضاها معرفتی و عمیق باشد، اثری که تولید میشود، نسبت به معرفتش تنوع خواهد داشت. در نقطه مقابل، اگر یک نقاش به دور از فضاهای مذهبی یا به عبارت دیگر لائیک باشد، طبیعتا بر اساس همان تفکرش موضوعاتی را که انتخاب میکند، به تصویر درمی آورد؛ بنابراین اثر تولیدشده یک هنرمند، با نوع و سطح نگاه او نسبت مستقیم دارد و برای ارتقای آثار هنری باید تفکر رفیع به هنرمند ارائه شود.
ازآنجاییکه تحقیق جزو اولویتهای یک هنرمند نیست، مؤلفههای بینشی و معارفی را باید اهل علم و تفکر به هنرمند ارائه کنند. بر همین اساس است که در فرهنگ غربی در اوایل قرن نوزدهم، هنرمندان درکنار متفکران در جلسات بسیاری شرکت میکردند.
همچنین، هنرمندان براساس تفکری که متفکر مطرح میکرد، به تولید اثر میپرداخته اند؛ بنابراین اگر میخواهیم آثار هنری مان از فرهنگ دینی غنی شوند، باید هنرمندان به واسطه قرارگرفتن در کنار اهل علم و تفکر تغذیه معرفتی شوند تا تولید آثار به سمت ارزشهای معرفتی و دینی برود.
ازآنجاییکه سطح جامعه درزمینه شناخت اهل بیت (ع) و قرآن بسیار ضعیف است، این ضعف در معیارهای فکری و عقیدتی هنرمندان تأثیر میگذارد و به دنبال آن در آثار هنری نیز خود را نشان میدهد. ازاین روست که در چند سال گذشته در آثار هنری این ضعف تفکری کاملا قابل مشاهده و رهگیری است؛ یعنی یکی از علتهای عمدهای که برخی هنرمندان ما به جای رفتن به سمت مضامین ارزشی، به سمت موضوعات دیگر میروند، این است که تغذیه فکری نشده اند.
به هرحال هنرمند یکی از آحاد جامعه است که به پیرامونش نگاه حساس تری دارد. بنابراین، اگر شما میخواهید یک جامعه را بسنجید، باید آثار هنری آن جامعه را بررسی کنید، زیرا این آثار برگرفته از تفکری است که در جامعه رواج دارد.
پس هنرمند از فضای زیسته تأثیر میپذیرد و اثر تولید میکند. هنر و هنرمند مقولههای بسیار قدرتمندی هستند که هم میتوان از آنها در مسیر منفی سوءاستفاده کرد و هم در مسیر مثبت بهره برد. برای همین، تئوریسینهای غربی به خوبی از هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند.
آنها در ابتدا هنرمندان را تحت تأثیر تفکر مدنظرشان قرار میدهند تا هنرمندان بر اساس آن تفکر، اثر تولید کنند. اگر متفکران و علما برای ارتقای کیفیت تفکر ایمانی و اعتقادی جامعه هنری به حرکت درنیایند و همچنان آنها را به حال خود بگذارند، جامعه هنری یا تحت تأثیر تفکر بیگانگان قرار میگیرد یا خودش تفکر تولید میکند که در هر دو صورت خطر انحراف زیاد خواهد بود.