فتحی، رحیمیان | شهرآرانیوز؛ رساندن کتاب به تک تک کتاب فروشیهای کشور دغدغه همه ناشران و نویسندگان است. اینکه بیشتر کتابها فقط در چند کلان شهر و کتاب فروشیهای بزرگ پیدا میشوند، ولی در خیلی از شهرهای کوچکتر ردی از آنها نیست، مشکل اساسی ناشران زیادی است. البته چندسالی میشود که مراکز پخش کتاب به سامانه آنلاینی مجهز شده اند که هر کتاب فروشی میتواند بدون زنگ و تلفن و طی کردن مسیرهای دور، برود و سبد خریدش را کامل کند و از اینکه کتابها به موقع به دستش میرسد، مطمئن شود. ولی از آن طرف، ناشرانی هم هستند که نمیتوانند به این سادگیها با پخشیهای بزرگ کتاب همکاری کنند.
درواقع در این فقره هم ناشر حق دارد و هم مراکز پخش. این وسط البته مشکلات ریز و درشت دیگری هم وجود دارد که بحثش بماند برای گزارش و گفت وگویی دیگر. حجت جوان با اینکه احتمالا میدانسته میدان رقابت در این حوزه چقدر سخت است، به حوزه پخش کتاب، بازیهای فکری و نوشت افزار وارد شده و موفق بوده است؛ آن قدرکه میتوان او را مسئول بزرگترین مرکز پخش کتاب در شرق کشور لقب داد که در کنار دغدغه فروش کالاهای ایرانی، به قول معروف فعالیتش پیوست فرهنگی هم دارد. با جوان در این گفتگو درباره فعالیتش و مشکلات پخش کتاب صحبت کرده ایم.
صنعت پخش، صنعتی مرسوم در همه کسب وکارهاست. تنهافرق پخش کتاب با بقیه کسب وکارها در این است که تولیدکنندگان کتاب یا همان ناشران، تنوع محصولات زیادی دارند. به طور مثال در صنعت روغن حداکثر با صد تولیدکننده با ۲هزار نوع روغن سروکار داریم، ولی ما در حوزه کتاب دست کم ۴هزار ناشر فعال داریم که هرکدام دست کم صد کتاب منتشر کرده است و این رقم بزرگی میشود. برای همین در شغل کتاب فروشی ارتباط مستقیم با تولیدکنندگان زیاد منطقی نیست. فروشگاه ها، چون میخواهند سبد کالایی شان را پر کنند، با شرکتهای پخش وارد مذاکره میشوند. تنوع زیاد محصولات و سردرگم شدن مشتریان یا همان کتاب فروشان، دلیل اصلی خریدنکردن بیشتر آنها از ناشران است. ضرورت پخش کتاب در همین نکته است.
در اینجا پخشهای کتاب همراه کتاب فروشیها زنجیره ارزش را تکمیل میکنند و به عنوان واسطههایی برای رساندن کتاب از ناشر به مخاطب عمل میکنند. مدل پخش کتابی که تاکنون بیشتر استفاده میشده، مدل سنتی است. به این معنی که پخش کننده درجه یک اول سبد کالایی اش را تکمیل میکند و بعد تلفنی به کتاب فروشیها اطلاع رسانی میکند. ولی ما سعی کرده ایم مدل به روزتری را امتحان کنیم؛ مدلی که بعضی پخشهای بزرگ تهران هم آن را انجام میدهند. به این ترتیب که سایت «بی توبی» ایجاد کرده ایم. این سایت بین کتاب فروشیها و ناشران قرار میگیرد و کتاب فروشان میتوانند کتاب هایشان را انتخاب و در سبد کالایی شان قرار دهند.
ایجاد این شغل در جایی غیر از تهران زیاد منطقی به نظر نمیرسد. چون در تهران ناشران اصلی بغل گوش شرکتهای پخش هستند. در شهرستانها به خاطر دوری مسافت این دسترسی سختتر میشود، هزینههای زیادتری را بر پخش کننده تحمیل میکند و از نظر زمان هم گاهی به مشکل برمی خورد. برای همین در شهری غیر از تهران کسی به دنبال پخش کردن کتاب نمیرود. این موضوع باعث ایجاد خلائی جدی شده است که اگر کسی بتواند آن را پر کند، هم از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است و هم کتاب فروشان با مشکلات کمتری دست به گریبان خواهند بود. در مشهد به دلیل وجود فروشگاههای بزرگ و همچنین نیاز بازار، فکر کردیم اگر چنین کاری را بشود انجام داد، هم به شهر کمک کرده ایم و هم به شهرستانهای اطرافش. ضمن اینکه از نظر تکنیکی محصول نباید در انبار فروشگاه تلنبار شود. تصمیم گرفتیم این انبار را ما درست کنیم و خواب سرمایه را برای فروشگاهها به کمترین حد ممکن برسانیم.
ما با وعده ایجاد بازار جدید، وارد گفتگو با ناشران میشویم. چون پخش کنندههای تهرانی به سمت شهرستانهای کوچک نمیروند. درحالی که اگر کتاب به آن مناطق برسد، هم بازار جدیدی برای ناشر ایجاد میشود و هم برای شرکت پخش کننده اعتباری به همراه دارد. این فرایند را برای ناشر توضیح میدهیم. ضمن آنکه ما با توجه به نیاز بازار حرکت میکنیم و محصولات فرهنگی دیگری را علاوه بر کتاب در سبد کالایی مان اضافه کرده ایم. این طوری فروشگاههای بیشتری را زیرپوشش قرار میدهیم و این مزیتی برای ناشران فراهم میکند.
این اتفاقی است که در همه صنایع در حال شکل گیری است. با گسترش فناوری و نوآوری در فروش، فرایند رسیدن مشتریان به محصول آسانتر خواهد شد، ولی وقتی صحبت از سبد کالایی میشود، ما وارد بازار میشویم. نمیشود از تولیدکننده و ناشر کتابهای جدی انتظار داشت که کتاب شعر و کتاب کودک و ماژیک و کاغذ و هزار قلم چیز دیگر داشته باشد. این موضوعی که اشاره کردید، بی تأثیر نیست، ولی تأثیر آن چنانی بر بازار ما ندارد.
اگر پخش کنندهای بخواهد کسب وکارش را بچرخاند، چارهای جز این ندارد که سراغ کتابهای پرفروش برود؛ برای اینکه فضای محدودی به عنوان انبار در اختیار دارد و از این فضای محدود توقع حداکثر گردش مالی را دارد. طبیعی است که کتابهایی که گردش بهتری در بازار و رسوب کمتری در انبار دارند، بهتر هستند. ما هم سعی کرده ایم با معیارها و خط قرمزهایی که برای خودمان تعیین کرده ایم، از این قانون پیروی کنیم.
ما همه کتابهای پرفروش را نمیآوریم. همان طور که همه کالاهای تحریر پرفروش را هم نمیآوریم. سعی میکنیم فرهنگ سازی کنیم و دست کم خودمان از فروش کالاهای خارجی کمتر سود ببریم، در عوض به فروش کالاهای ایرانی و فاخر بپردازیم. البته این کار کمی از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست، ولی در راستای رسالتی است که برای خودمان تعریف کرده ایم؛ هرچند کار تنهایی در حوزه فرهنگ سازی مشکل است و همه سازمانها و خود جامعه هم باید کمک کنند.
اگر آدم فقط دنبال سود آوری اقتصادی باشد، ورود به این شغل را پیشنهاد نمیکنم، ولی اگر علاوه بر آن کمی دغدغههای فرهنگی و فرهنگ سازی هم داشته باشد، برایش خوب است. ضمن اینکه نگاه اقتصادی لازمه این کار است.
چون آدمهای بسیاری بوده اند که با سرمایه اولیه زیاد وارد این کار شده اند و به علت نداشتن شم اقتصادی از بازار حذف شده اند و ذهنیت بقیه را هم درباره سرمایه گذاری در این صنعت خراب کرده اند. بنده در این حوزه قصد گسترش کارم را اول به کشورهای فارسی زبان و بعد به کشورهای خلیج فارس دارم.
از طرفی، موضوع پخش کتاب حواشی مختلفی دارد که باید به همه جوانبش بپردازیم. قسمتهای باید با هم دیده شود. چون پذیرش کتاب در جامعه، به عنوان یک کالای اساسی، دچار مشکل است.