به گزارش شهرآرانیوز؛ از کدام روی سکه بازگشایی مدارس بنویسیم بهتر است؟ از آرامش نسبی ناشی از دور شدن سایه کرونا و رنگ دوبارهای که شور و شوق دانشآموزان به فضای سوتوکور مدارس پاشیده است یا از ناهماهنگیهایی که تمامی ندارد و هر سال، بیتغییر، تکرار میشود؟
«بیتغییر» توصیفی خوشبینانه به نظر میرسد و دیدهها و شنیدههای خبرنگاران شهرآرا از نقاط مختلف شهر گویای تشدید بینظمیها در نخستین روز بازگشایی رسمی مدارس مشهد است. حتی تصمیمات مدیریتی از جنس تغییر ساعت کار ادارات و بانکها نیز نتوانست رضایت شهروندان را در پی داشته باشد. هرچند محدودیت فضای صفحه، مانع از انعکاس همه پیامهای گلایهآمیز شهروندان از گوشه و کنار شهر بود، میشود آنها را در چند نکته دانهدرشت خلاصه کرد؛ یکی گرههای ترافیکی کلافهکننده در خیابانهای منتهی به مدارس تا جایی که طی کردن مسیر دهدقیقهای تا دو ساعت به طول انجامید و دیگری وضعیت نابسامان سرویس مدارس که در کمبود جدی آنها، افزایش تعداد خودروهای تکسرنشین برای جابهجایی دانشآموزان خیابانها را قفل کرد.
نهمین روز مهرماه ۱۴۰۱ برای دانش آموزان مشهدی رنگ وبوی اول مهرماه را داشت، با همان حال وهوای اول مهر، با بوی تازگیهایی که فقط با مهرماه میتوان تجربه کرد. از لباسهای اتوکشیده، کیف و کوله پشتیهای نو تا چهرههای جدید دانش آموزانی که قرار است یک سال تحصیلی و پشت یک میز با هم باشند. سایه کرونا پس از گذشت سه سال از حضورش کم رنگتر از قبل شده است.
این را میتوان از تعداد اندک دانش آموزانی که ماسک داشتند فهمید. برای اولین روز بازگشایی مدارس برخی از دانش آموزان با ماسکهای کودکانهای که به صورت داشتند پا به حیاط مدرسه گذاشتند. تعدادی هم بدون ماسک و دلهرههای ناشی از کرونا وارد مدرسه شدند.
ترافیک صبحگاهی بازگشایی مدارس با همه تصمیمها و برنامه ریزیهای قبلی، در خیابانها و محدودههای نزدیک به مدارس خودی نشان داد و برخی از والدین با تأخیر فرزندشان را به مدرسه رساندند.
این درحالی بود که مسئولان استان تصمیم به شناور شدن ساعت ابتدایی ادارات و بانکها برای کاهش ترافیک صبحگاهی گرفته بودند. مصداق آن مدرسهای در محدوده بولوار صارمی است. تمام کوچه محدوده مدرسه با حضور خودروهای والدین قفل شده است. برخی از والدین هم با وجود آنکه نیم ساعتی از حضور بچهها در مدرسه گذشته است، با تأخیر همراه فرزندشان وارد مدرسه میشدند. نیلوفر یکی از این والدین است که از ترافیک محدوده بولوار وکیل آباد و هنرستان گلایهمند است: «با اینکه به موقع راه افتادیم، اما باز هم دیر رسیدیم.»
داخل حیاط مدرسه حضور والدین بیشتر از دانش آموزان است. حضور کلاس اولیها و سن کم دانش آموزان همان دلیلی است که والدین دانش آموزان برای حضورشان در مدرسه ذکر میکنند. برخی از والدین هم گلایه هایشان به تغییر ساعت ارتباط داشت. خانم اصغری مادر یکی از دانش آموزان کلاس اولی این مدرسه است. او از تغییر ساعت گلایهمند است: «ما برای پسرمان آراد سرویس مدرسه نگرفتیم، چون همسرم صبح که سرکار میرفت او را با خود میبرد، اما ساعت کار همسرم در بانک از ابتدای این ماه ساعت ۶:۳۰ شده است. تصمیماتی که گرفته بودیم به هم ریخت و الان من با یک بچه کوچک مجبورم هر روز پسرم را به مدرسه بیاورم.»
برخی از خانوادهها از هماهنگ نبود سرویس مدرسه گلایههایی داشتند. مدیر مدرسه از بلندگوی مدرسه برای پاسخ گویی به والدین استفاده میکند: سرویسها هنوز از نظر شرایط و مسیرها مشخص نیست. احتمالا چند روزی زمان میبرد تا هماهنگیها نهایی انجام شود. تا آن روز از والدین تقاضا داریم که خودشان هماهنگی رفت وآمد فرزندانشان را انجام دهند.
گفتههای مدیر با گلایه مجدد تعدادی از والدین همراه است. آنها معتقدند که این هماهنگیها و مشخص شدن رانندگان سرویس و مسیرهای آنان باید قبل از بازگشایی مدارس انجام میشده است.
وضعیت سرویس مدارس در روز اول بازگشایی مدارس مشهد به نحوی بود که تعدادی از والدین تصمیم گرفتند از تاکسی برای رسیدن به مدرسه استفاده کنند. مریم ابوالفضلیان یکی از این مادران است که همراه فرزندش با تاکسی مدرسه آمده است. میگوید: وضعیت سرویس مدارس هنوز مشخص نیست. بچههای دبستانی سنی ندارند و نمیتوان آنها را تنها راهی کرد؛ برای همین با تاکسی همراه پسرم آمدم.
با تأخیر به محل کارش رسیده است و باید هر چه زودتر کارهای عقب مانده اش را انجام بدهد. برای همین کوتاه صحبت میکند و روایتی دقیق از بی نظمیهای نخستین روز رسمی بازگشایی مدارس در مشهد را برایمان شرح میدهد. خانم عادل جزو والدین خوش شانسی است که امسال سرویس مدرسه به موقع برای فرزندانش جور شد؛ با این حال میگوید دلش نیامده است که پسر کلاس چهارمی اش را تا کلاس درس بدرقه نکند.
«خانه ما در هاشمیه است و مدرسه پسرم در بولوار دانشجو. امروز ترافیک در محدوده چهارراه معلم زیاد بود. برای رسیدن به محل کارم از انتهای دانشجو وارد صدمتری شدم که باز هم خیلی شلوغ بود و ماشینها قدم به قدم حرکت میکردند. در مسیر مدرسه و محل کار خبری هم از پلیس راهنمایی و رانندگی نبود. خلاصه اینکه مسیر بیست دقیقهای تا محل کارم ۴۵ دقیقه طول کشید. با شرایطی که من دیدم، روزهای بعد هم وضعیت چندان بهتر نمیشود.»
دلیل پیش بینی اش را که میپرسیم، میگوید: امسال سرویس مدارس کم است. گویا دو سالی که کرونا بود، بعضی شرکتهای مورد تأیید تاکسی رانی منحل شدند و راننده هایشان تغییر شغل دادند. در نتیجه والدینی که ماشین دارند خودشان باید بچه هایشان را برسانند.
کمبود سرویس مدارس حتی برای والدینی مانند او هم که سرویس پیدا کرده اند، نارضایتیهایی در پی داشته است؛ «آمارش را درآوردم. هزینه سرویس مدرسه برای فاصله پانزده کیلومتری خانه ما تا مدرسه پسرم، اگر خودرو پراید باشد ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان درمی آید و اگر سمند باشد ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان میشود. سرویس مدرسه پسرم پراید است و دارد پول ماشین مدل بالاتر را میگیرد؛ ضمن اینکه قرار بود چهار بچه را سوار کند، ولی پنج نفر را سوار میکند. مدت زمانی که بچه باید توی سرویس بماند و خودرو از این خیابان به آن خیابان دنبال بقیه بچهها برود، بیشتر میشود و آخرش هم دیر میرسند به مدرسه.»
گله دیگری که این مادر دارد، سهل گیری مدرسه در دیر رسیدن بچههایی است که با سرویس میرسند. «مدرسه با سرویسهای طرف قرارداد کنار آمده و گفته است که اگر بچهها را تا ساعت ۷:۴۵ برسانند، ایرادی ندارد. این یعنی عملا نصف بچهها به نرمش، آیین پرچم، قرآن و نیایش صبحگاهی نمیرسند. من از این تصمیم راضی نیستم، چون برایم کارهای پرورشی همان قدر اهمیت دارد که آموزش.»
خانم عادل دغدغه خیلی چیزها را دارد؛ مثلا اینکه آیا امسال هم مدرسه پسرش مثل مدرسه دولتی پارسال او، به درس قرآن کم توجه خواهد بود، آیا با جای دادن فرزندش و ۳۰ کودک دیگر در یک کلاس میشود امیدی به رعایت شیوه نامههای بهداشتی داشت و ....
جواد روز پرکاری را سپری کرده و هر سه فرزند ۱۳، ۸ و ۷ سالهاش را خودش رسانده است مدرسه. بالا بودن هزینههای سرویس او را که از اتباع افغانستانی ساکن مشهد است، به این رفتوآمد هرروزه و استفاده از وسایل حملونقل عمومی مجاب کرده است.
جواد ساکن محدوده طبرسی شمالی است و از روز نخست بازگشایی رسمی مدارس روی بینظمیهایش انگشت میگذارد، بهویژه مدارس دولتیای که برای دو فرزند کلاس اولی و دومی خود و در محدوده سکونتشان انتخاب کرده است. «من دهه شصتی هستم. در مدارسی درس خوانده ام که کلاس هایش چهل نفر جمعیت داشت. سالها گذشته و تغییری در وضعیت کلاسهایی که بچههایم در آنها درس میخوانند ایجاد نشده است. به نظرتان ۴۲ بچه برای فضایی که کمی از سهدرچهار مترمربع بزرگتر است زیاد نیست؟ معلم میتواند این جمعیت را مدیریت کند و به آنها خوب درس بدهد؟»
میشود برای جواد که دغدغه سلامتی و تحصیل بچههایش را دارد، دلایلی آورد از جنس دلایلی که مسئولان ردیف میکنند؛ مثلا کمبود بودجه، کمبود زمین با کاربری آموزشی در مشهد و سایر مواردی که خودتان بهتر میدانید؛ چیزی که هیچ بهانهای برایش پذیرفتنی نیست وضعیت بهداشت در دبستان دخترانهای است که این پدر برایمان بازگو میکند: «این مدرسه در ایام تعطیلات همیشه زائر دارد. انگار زمانی باقی نمیماند برای اینکه یک دست رنگ به در و دیوار کلاسها بزنند. وضعیت نیمکتها هم اصلا خوب نیست. اینطور بگویم که از شش سال پیش که دختر بزرگم کلاس اولی بود تا امسال که از این مدرسه رفت و در متوسطه اول ثبتنام شد، وضعیت میز و صندلیها هیچ تغییری نکرده است.»
او ادامه میدهد: رسیدگی به سرویس بهداشتی و آبخوری هم خیلی ضعیف است؛ چیزی در حد صفر. انگار برای اولیای مدرسه اهمیتی ندارد که اینها تمیز هستند یا نه. شاید، چون خودشان سرویس بهداشتی اختصاصی دارند. چندصد دانشآموز مدرسه هم باید از پنج چشمه سرویس بهداشتی گوشه حیاط با آن بوی بد و نظافت ناجور استفاده کنند. برای این مدرسه با این وضعیت، ۳۰۰هزار تومان هم پرداخت کردم.
نام این مدرسه در حاشیه شهر مشهد را برای پیگیری از مسئولان آموزشوپرورش و صرفا برای مدتی محدود به امانت نگه میداریم.
«از ساعت ۶:۳۰ صبح گوشی دستم بود. از آژانس سر کوچه که همان اول ناامید شدم. همه سرویسها را فرستاده بود. بعد لابه لای حاضر شدن و آماده کردن صبحانه برای دخترم مدام برای تاکسیهای اینترنتی درخواست میفرستادم و هیچ کس قبول نمیکرد.» عاطفه پس از همه این انتظارها مجبور شد به قیمت ۲۱ هزارتومانی تاکسی بی سیم از فاصله چهارراه حسابی تا شاهد رضایت بدهد که دخترش به روز اول کلاس پنجمش برسد.
خودش خانه دار است و شوهرش نگهبان یکی از بانکها و به خاطر این تغییر ساعتها همسرش ساعت ۶ صبح از خانه خارج شده و نتوانسته است دخترشان را برساند. او ادامه میدهد: روز اول که خیلی اذیت شدیم. امسال فکر کردیم نیازی به گرفتن سرویس نیست، چون مدرسه جواب درستی هم برای هماهنگی به ما نداده بود و البته هزینهها هم خیلی زیاد میشد، اما با این وضعیت اگر قرار باشد پدرش یک ماه تغییر شیفت داشته باشد و بعد هم در هوای سرد تاکسی پیدا نکنیم، فکر میکنم بهتر بود سرویس میگرفتیم.
اگرچه به گفته خودش نیازی به حضورش در مدرسه نبوده و صف درست و حسابیای هم تشکیل نشده، اما باز هم مدتی زیر آفتاب مانده است تا بداند اوضاع نظم و ترتیب کلاسها به چه شکل است که البته از آن شکایت دارد: این اولین سال حضورمان در منطقه قاسم آباد است و، چون شنیده بودم مدرسه دولتی نزدیک خانه کیفیت آموزشی خوبی دارد، فرزندم را ثبت نام کردیم.
اما از مسئولان مدرسه گلایه دارم. هرسال همین تشکیل کلاس و تقسیم بندی را دارند، اما انگار از روز اول غافلگیر شده بودند. نه میدانستند چطور برنامه اجرا کنند، نه چگونه پاسخگوی والدین باشند. شاید هم فقط مدرسه دختر من این طور بوده است؛ نمیدانم.
شرح میدهد که تا لحظه حضور او کلاس اولیها زودتر راهی کلاس شده اند، اما دانش آموزان دیگر مدتی در حیاط معطل مانده اند و والدین که اغلب نگران رسیدن به محل کار خود بودند، ایستاده بودند تا تکلیف کلاسها و سرویسها را بدانند.
والدین پسرهای دانش آموز، آن هم در مقطع متوسطه اول و دوم، نگرانی کمتری بابت حضور و جزئیات مدرسه فرزندشان دارند. این را خانم و آقای ناصری میگویند که پسر کلاس دهمی دارند. سال گذشته پسرشان هرروز که مدرسهها باز بود، سر کلاس درس حاضر میشد و امسال قرار است با اتوبوس مسیر خانه تا مدرسه را در بولوار معلم طی کند. پدر نیما میگوید: لااقل در این یک مورد هرسال که میگذرد خیالمان راحتتر میشود و از مشکلات گرفتن سرویس و آمدن و نیامدن و هزینه بالای آن آسوده شده ایم. چند روز پیش یک «من کارت» برای پسرم خریدم و سوار اتوبوسش کردم که مسیر را یاد بگیرد.
از ساعت ۷ از خانه خارج شده اند و از شلوغی بیش از اندازه در بولوار معلم و مسیرها به شدت شاکی است: عجیب است که برخلاف روزهای عادی امروز بااین همه ترافیک، حتی یک مأمور راهنمایی و رانندگی سر چهارراهها ندیدم؛ آن هم در مکانهایی مانند دانشجو، دانش آموز و چهارراه معلم، هیچ خبری نبود. خدا را شکر که چراغهای راهنمایی دچار مشکل نشدند وگرنه با این ترافیک ساعت ۹ صبح هم به محل کارمان نمیرسیدیم.
نیما پارسال هم به همین مدرسه میآمده است و همه مسئولان را میشناسد. پدرش کمی مانده به مدرسه آنجا که به اندازه یک خودرو جای توقف است میایستد، او را پیاده میکند و میرود.