شهرآرانیوز - توی بازار کتاب که بگردید، آنقدر دیوان حافظ جورواجور میبینید که، اگر خودتان اهلفن یا به هر طریقی آگاه نباشید، سرگیجه خواهید گرفت، مگر اینکه بخواهید از این نسخههای بهاصطلاح «نفیس» بخرید؛ در این صورت، کارتان زیاد سخت نخواهد بود. دستور سادهای دارد که باید موبهمو اجرایش کنید: داخل جعبه یا قابدار باشد، جلد پُرزَرقوبرقی از چرم یا حتی چوب و سنگ داشته باشد، گلاسه باشد، شامل مقدمۀ یک «استاد» باشد، کار یک خوشنویس (ترجیحاً غلامحسین امیرخانی) باشد، رنگی و مصور (مثلاً شامل مینیاتورهای محمود فرشچیان) باشد، و البته چندزبانه باشد. توجه داشته باشید که چندتایش مهم است؛ یکوقت سرتان کلاه نرود! تاآنجاکه من میدانم، درحالحاضر، فوقش میتوانید حافظ پنجزبانه بخرید، یعنی دیوان حافظ به آلمانی و انگلیسی و عربی و فرانسوی و در نهایت بهفارسی، اما، با توجه به اینکه دیوان حافظ را به چند زبان دیگر هم برگرداندهاند و در بعضی زبانها هم چندتا برگردان از آن هست، میشود امیدوار بود که بهزودی نسخههای غریبتری از آن هم به بازار بیایند، اگرچه نه در یک جلد! این داستان تمامی ندارد، و البته هرچه بیشتر کش پیدا کند نقش خود حافظ در آن کمتر میشود، چندانکه دیگر فقط یک اسم خشکوخالی از او میماند، شاعری که میتوانست به دو زبان شعر بسراید، اما، جز در چند موضع معدود، فقط بهفارسی سرود. راستش، چنین نسخههایی از اشعار حافظ بیشتر بیننده دارند تا خواننده یا شنونده. صاحبان آنها از حافظ کمتر میخوانند و البته کمتر هم میشنوند. حافظ آنها کِز کرده کنج گنجهای و فکرش را هم نمیکند که روزی کسی سراغی از او بگیرد. شاعر ما، زمانی، بهمناسبتی، گفته است: «بهسان سوسن اگر دهزبان شود حافظ/ چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد». حالا، من، بهتناسب آنچه گفتم، میتوانم این بیت را اینطور تعبیر کنم که نسخههای نفیس حافظ، گیریم به ده زبان مختلف، هیچ حرفی با صاحبانشان ندارند.