پشت پرده مرگ مشکوک زن جوان؛ از آشنایی در پارک ملت تا ارتباط غیراخلاقی در لانه سیاه فرار مرد قاتل پس از قتل بی‌رحمانه همسر سابق در خیابان مطهری شمالی زلزله منطقه فاریاب کرمان جمعیت هلال احمر را به حال آماده‌باش کامل درآورد (۱۹ شهریور ۱۴۰۴) زلزله فاریاب کرمان را لرزاند (۱۹ شهریور ۱۴۰۴) فوت ۶۵۶ نفر در تصادفات ۱۷ روز ابتدایی شهریور در جاده‌های کشور یک میلیون دوز واکسن آنفلوانزا توزیع شد | قیمت واکسن وارداتی چقدر است؟ فساد جدید کشف شده در حوزه واردات تلفن همراه | جا زدن آیفون بجای شیائومی آیا مدارس در مهر ماه غیر حضوری آغاز خواهند شد؟ افزایش ۳۲ تا ۴۵ درصدی مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی ابلاغ شد انسولین «نوورپید» در مشهد پیدا نمی‌شود | دیابتی‌های مشهدی، قربانی داروخانه‌های منتخب مجروحیت ۲ جنگلبان در حمله به پاسگاه یگان حفاظت منابع طبیعی در اسالم انتقاد‌ها از رواج «تولد در تاریخ رُند» در کشور | نرخ سزارین در ایران بالاست پیش بینی آب و هوا در ۱۹ شهریور ۱۴۰۴ | کاهش دما در نوار شمالی کشور نوشابه خطر ابتلا به کبد چرب را ۴ برابر افزایش می‌دهد شهادت مامور پلیس در یک مزرعه کشت خشخاش در خوزستان (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) آیا خبر عفو تتلو صحت دارد؟ | واکنش وکیل امیرحسین مقصودلو به شایعات (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) «مشهد مهربان» امسال در خدمت دانش‌آموزان محروم خراسان رضوی شکایت از باغ‌وحش ارم پس از تلف‌شدن توله شیر امیرعلی اکبری (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) ترافیک فوق‌سنگین در جاده چالوس | محورهای فیروزکوه، هراز و آزادراه قزوین - رشت را انتخاب کنید (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) زلزلۀ نسبتا شدید حوالی بندر چارک هرمزگان و جزیره کیش را لرزاند + جرئیات (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی مطرح کرد: مشهد درگیر فرونشست | تهدیدی جدی برای زیرساخت‌های حیاتی زباله، مهم‌ترین معضل زیست محیطی طرقبه و شاندیز تلاش حداکثری وزارت آموزش و پرورش ساماندهی کودکان بازمانده از تحصیل تأکید وزارت آموزش و پرورش بر حذف نگاه تجاری در مدارس غیردولتی هشدار مرکز اطلاعات مالی به موسسات خیریه | خیریه‌ها ممکن است در معرض فساد قرار گیرند پلیس فتا هشدار داد: کلاهبرداری با نام سود سهام عدالت تعیین وضعیت استخدام حدود ۲۰ معلم نهضتی و پیش دبستانی تا هفته آینده (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) اعتراض جمعی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه فرهنگیان به مصوبه سقف سنی پذیرش دانشجومعلمان
سرخط خبرها
مسافر سنت در هزاره سوم (۳۰)

شمشیر جنگ نرم

  • کد خبر: ۱۲۹۲۴
  • ۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۵
شمشیر جنگ نرم
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه
دارم به مسافر بغل‌دستی‌ام می‌گویم راحت بنشین که صدای راننده بلند می‌شود: آره بابا اینکه پراید نیست! پرایدم را دزدیده‌اند. حرف تندی نثار رئیس جمهوری می‌کند! مسافر پیرمرد با لهجه‌ای شیرین می‌گوید: او چه‌کاره است؟ تو رأی داده‌ای! هنوز
دنده ۳ را نزده که بحث می‌رسد به اختلاس‌ها و آه مردم و .... می‌گویم: آقا من اشتباه کردم. بی‌خیال! هر طور می‌خواهی بنشین!
یکشنبه
کارم که با عابربانک تمام می‌شود می‌بینم آن مرد جوان خوش‌قدوبالایی که دورتر ایستاده بود منتظر من بوده است. جلو می‌آید و بعد از اظهار لطف می‌گوید: من و خانمم هردو سال‌هاست دکترایمان را گرفته‌ایم. از سال ٢٠٠٨ پذیرش داشته‌ایم و نرفته‌ایم. ۱۱ سال است منتظریم بهانه‌ای برای ماندن پیدا کنیم، ولی الان دیگر قصد رفتن داریم. از لحن صدا و حالت چهره‌اش ابهام و نگرانی پیداست. گرچه می‌گوید تصمیمش را گرفته است، انگار هنوز هم با تردید بر لب خطی بین ۲ سرزمین  نشسته و من آخرین نفری هستم که باید فقط با نوک انگشتانم او را هل بدهم!
دوشنبه
راننده به مسافر میان‌سالی که با دختر نوجوانش سوار شده است و برای مقصدی دورتر چانه می‌زند می‌گوید: من برای پیرمرد‌ها و محصل‌ها و سرباز‌ها احترام قائلم! مرد نگاهی به دخترش می‌کند و با خنده می‌گوید: من رو می‌گی؟ من می‌گویم: دست‌کم جلو دخترش نگو! دخترک به پدرش چسبیده و خجالت می‌کشد چیزی بگوید. بالاخره راننده کوتاه می‌آید و قبول می‌کند که زیر هشتادساله‌ها هنوز پیر نیستند!
سه‌شنبه
وسط ازدحام مسافران صدایی توجه من را به خود جلب می‌کند! کسی فریاد می‌زند: شمشیر جنگ نرم! شمشیر جنگ نرم! با کنجکاوی گوش می‌دوانم و چشم می‌گردانم. مرد دست‌فروش که توپ و عروسک‌های پلاستیکی را با تلمبه‌ای باد می‌کند شمشیری را تکان می‌دهد و می‌گوید: این شمشیر‌ها خوراک جنگ نرم است! منظورش مناسب بودن این اسباب بازی برای بچه‌هاست! بعد هم برای اثبات بی‌خطر بودنشان، محکم شمشیر را چند بار به سر خود
می‌زند!
چهارشنبه
مرد با دیدن من زیر لب غر می‌زند و دنبال بهانه است که چیزی حواله‌ام کند. بهانه را که پیدا می‌کند یک‌ریز بد و بیراه می‌گوید به همه کسانی که وضع را به اینجا رسانده‌اند و می‌نالد: من هم دیگر یزیدی شده‌ام. ملت دیگر اعتقادشون رو از دست داده‌اند. یک وقتی بود اسم حضرت عباس (ع) می‌آمد ارمنی‌ها هم احترام می‌کردند، ولی حالا خود مسلمان‌ها هم اعتقادی ندارند و می‌گن ابوالفضل کی بوده؟ ابوالفضل کجا بوده؟ در همین هنگام ناگهان واگن قطار مترو تکان شدیدی می‌خورد و جمعیت به هم می‌ریزد و چند نفر ناخودآگاه می‌گویند: یا ابوالفضل! بعدش همه می‌خندند و طرف دیگر ساکت می‌شود!
پنجشنبه
بعد از غروب پسرم با ماشین آمده دنبالم که با هم برگردیم و بدون آنکه حواسمان باشد سر از بلوار مخصوص دوردور درمی‌آوریم! توی ترافیک شب جمعه مانده‌ایم و سرم به گوشی موبایل گرم است. پسرم به شیشه بغل اشاره می‌کند! راننده ماشین شاسی‌بلند آلبالویی شیشه‌اش را پایین داده و بعد از سلام و احوالپرسی، اظهار محبت می‌کند و شماره تلفن من را می‌خواهد!‌
می‌خندم و می‌گویم: اشتباه نگرفته‌ای؟ قاعدتا اینجا از منِ آخوند نباید شماره بگیری!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->