۱۸ کشته و ۵۰ نفر مفقود در حادثه غرق شدن کشتی در شرق لیبی رئیس ستاد مرکزی اربعین حسینی: به اتباع غیرمجاز خدمات اربعین ارائه نمی شود کشف ۹۵ تُن مواد مخدر و انهدام ۷۰۰ باند | سرکرده باند ملقب به «دیوانه کویر» به هلاکت رسید طلای جهانی در دستان نوجوان مشهدی | گفت‌وگو با علی‌اکبر نوراللهی، افتخار زیست‌شناسی ایران چه کسانی می‌توانند بدون کنکور به دانشگاه فرهنگیان بروند؟ + جزئیات آیا خط ۲ مترو اصفهان از وسط مسجد جامع رد می‌شود؟ وضعیت بسیار نگران کننده تأمین آب مشهد | تنش آبی مشهد به مرز بحرانی رسید؛ فقط ۶ درصد آب در سد دوستی باقی مانده است هشدار نماینده مجلس درمورد خشک شدن رودخانه قزل‌اوزن کردستان وعده معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش درمورد سال تحصیلی ۱۴۰۵ - ۱۴۰۴ مهارت‌محوری دانش آموزان در دستورکار آموزش و پرورش پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۸ مرداد ۱۴۰۴) | رگبار باران در نیمه شمالی استان نشانه‌ای که می‌گوید سردرد کودک شما خطرناک است تغذیه با شیر مادر ظرف یک ساعت اول تولد، اولین واکسن نوزاد محسوب می‌شود تأثیر میوه و سبزی بر کاهش مشکلات گوارشی سند مالکیت ۳۶ خانه‎ تاریخی شاخص استان فارس صادر شد (۸ مرداد ۱۴۰۴) توسعه متوازن رشته‌های تحصیلی در خراسان رضوی بالاتر از میانگین کشوری است دستور رئیس کل دادگستری خراسان رضوی برای بازنگری در بازداشت متهمان جرائم سبک میزان بارش باران در سال ۱۴۰۴ چقدر کاهش یافته است؟ برگزاری آزمون استخدامی آموزش و پرورش، فردا و پس‌فردا (۹ و ۱۰ مرداد ۱۴۰۴) | حدود ۳۰ هزار نفر گزینش خواهند شد چگونه می‌توان از مشکلات تنفسی بعد از عمل بینی پیشگیری کرد؟ نمک‌های رنگی حاوی ترکیبات سرطان‌زا هستند ۳۱ پایگاه اورژانس بانوان در سراسر کشور فعال است مراقب تپش‌های قلبتان باشید! مرحله دوم وام ضروری ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان کشوری واریز شد (۸ مرداد ۱۴۰۴) مدیرعامل تأمین اجتماعی: متعهد به امانتداری از دارایی کارگران و بازنشستگان هستیم اطلاعیه جدید سازمان بازنشستگی نیرو‌های مسلح در خصوص حقوق تیر ماه ۱۴۰۴ بازنشستگان لشکری زلزله‌ای به بزرگی ۸ ریشتر روسیه را لرزاند | احتمال بروز سونامی در شرق روسیه (۸ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم ثبت‌نام آزمون دانشگاه علوم اسلامی رضوی در ۲۶ رشته تحصیلی قانون هوای پاک در مسیر بازنگری در مجلس شورای اسلامی | آیا نفس‌های شهر مشهد احیا می‌شود؟
سرخط خبرها
مسافر سنت در هزاره سوم (۲۹)

نفس گرم گوزن کوهی!

  • کد خبر: ۱۲۳۳۹
  • ۲۸ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۸
نفس گرم گوزن کوهی!
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه
زن میان‌سال که کنار گاری سبزی‌فروشی مشغول چک و چانه زدن سر بقیه پول است با دیدن من نهیب می‌زند: حاج‌آقا! به طرف او برمی‌گردم: بفرمایید! ادامه می‌دهد: شما بنزین رو که گرون کردید قول داده بودید دیگه بقیه چیز‌ها گرون نمی‌شه! لبخند می‌زنم و می‌گویم: من چنین قولی داده بودم؟ من هم مثل شما دارم همین جنس رو می‌خرم. از من چه کاری بر می‌آد؟ بعد به کیسه سبزی و میوه‌اش اشاره می‌کنم و می‌گویم: الان تنها کاری که می‌تونم بکنم اینه که بار شما رو براتون بیارم! سری تکان می‌دهد و می‌رود.
یکشنبه
مرد میان‌سال نگاهی می‌کند و می‌گوید: پیدات نیست! بعد بی‌آنکه منتظر جواب بماند ادامه می‌دهد: ممنوع‌التصویر شدی؟ لبخند می‌زنم. می‌گوید:، ولی شما برنده‌ای! پیرمردی که در صندلی کناری مشغول چرت زدن بود چشم‌هایش را باز می‌کند و از او می‌پرسد: چه مسابقه‌ای بوده که ایشان برنده‌اش شده است؟
دوشنبه
نزدیک چهارراه کنار شمشاد‌ها جماعتی از زنان و دختران دست‌فروش در حال داد و بیداد هستند. بعضی‌ها بچه‌هایشان را به پشت بسته‌اند. ۲ مرد جوان که شاخه‌های گل نرگس در دست دارند در حال بازخواست دخترهایند. آن‌ها هم به لهجه‌ای که درست متوجه نمی‌شوم دارند از خودشان دفاع می‌کنند. چند دقیقه‌ای می‌ایستم، ولی بعد، سرم را پایین می‌اندازم و راه می‌افتم! گیرم که سر از کارشان هم دربیاورم و موضوع دعوایشان را بفهمم. من در برابر باند‌های پیچیده و مخوف زنان متکدی و کودکان کار چه می‌توانم بکنم؟ به قول استاد شفیعی کدکنی: نفس گرم گوزن کوهی چه تواند کردن سردی برف شبانگاهان را که پر افکنده به دشت و دامن؟
سه‌شنبه
۲ مرد تنومند آهسته و قدم‌زنان در حال عبور از پیاده‌رو هستند و تمام عرض راه را گرفته‌اند. با هم حرف می‌زنند و راه می‌روند. به نظر می‌رسد مسافر باشند. یکی کاپشن حجیمی در دست راست دارد و دیگری ساک بزرگی در دست چپ. من که عجله دارم هر کار می‌کنم نمی‌توانم آن‌ها را رد کنم و بگذرم. سمت راست
پیاده رو هم جنس‌های مغازه هاست و سمت چپ شاخه‌های درختان و بوته‌های پربرگ باغچه. با صدای بلند می‌گویم: ماشاءا... شما یک نفرتان هم برای بستن یک پیاده‌رو کافی است؛ چه رسد به حالا که دوتایی با هم می‌روید! با هم به عقب برمی‌گردند و با دیدن من می‌خندند! راه را باز می‌کنند و از میانشان می‌گذرم.
چهارشنبه
پیرمرد مسافر در بی‌آرتی سؤالی درباره احکام نماز می‌پرسد. وقتی جواب می‌دهم، لبخندزنان می‌گوید: با اینکه خودم آیت‌ا... هستم نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم و سؤال کردم. با تعجب نگاهش می‌کنم تا بفهمم منظورش چیست! کارت ملی‌اش را از کیف پولش درمی‌آورد. واقعا اسمش آیت‌ا... است! توضیح می‌دهد: پدرم، چون می‌خواست من عالم بشوم، اسمم را آیت‌ا... گذاشت، اما فلک کردن و کتک زدن مکتب‌خانه راهمان را بست! می‌خندم و می‌گویم: خب دیگران باید سال‌ها زحمت بکشند و جان بکنند تا آیت‌ا... بشوند؛ شما مفت و مجانی و مادرزادی آیت‌ا... بودی!
پنجشنبه
یک دانه تسبیح سرخ و عقیق‌گون از زیر صندلی‌ای که کنارش ایستاده‌ام کف واگن لیز می‌خورد و میان پای مسافران می‌گردد و با حرکت واگن دوباره عقب می‌رود. ناخودآگاه به طرف مسافری که روی صندلی نشسته است برمی‌گردم. گمان کردم تسبیحی پاره شده است، اما مسافر بی‌اعتنا مشغول چرت زدن است و چیزی در دست ندارد. مسافر صندلی روبه‌رو که متوجه نگاه کنجکاو من شده است لبخند می‌زند و اشاره می‌کند: از قبل بوده! احساس می‌کنم این دانه رهاشده تسبیح و سرگردان آیینه روزگار من است! جدا افتاده از یاران و گریخته از نخ، زیر پای بی‌اعتنای مسافران! صندلی کنار من خالی شده است و به جای مسافر قبلی روی آن نشسته‌ام. دانه تسبیح با تکان‌های مکرر قطار دور از دیدرس من پنهان شده است!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->