درگذشت غم‌انگیز سلین‌ حسین‌پور، بازیگر هفت‌ساله مهابادی + علت و فیلم صحبت‌های معاون سیما درباره ساخت چند مجموعه تاریخی جدید «علی دهکردی» در جمع بازیگر سریال «مهمان‌کُشی» «هرچی تو بگی»، در راه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر دنباله «میلیونر زاغه‌نشین» ساخته می‌شود رونمایی از «ناخن‌کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» اثر قاسم فتحی، در مشهد «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی | گزارشی از یک نمایشگاه نقاشی خط در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر
سرخط خبرها

وحدت آفرینی سردار شوشتری به روایت هم سنگران | مسیح بلوچستان

  • کد خبر: ۱۳۰۰۷۴
  • ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۲
وحدت آفرینی سردار شوشتری به روایت هم سنگران | مسیح بلوچستان
در این گزارش از  زبان هم سنگران شهید سردار نورعلی شوشتری، با اقدامات او در  راستای وحدت و امنیت از طریق جلب مشارکت مردم بیشتر آشنا می‌شویم.

زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ برخی معتقدند وحدت ملت که در همه ابعاد، امری ضروری برای امنیت و آرامش و پیشرفت کشور است، صرفا از طریق تقویت نیرو‌های نظامی و ورود مستقیم آنان قابل تحقق است، در حالی که تجربه تاریخی از صدر اسلام تاکنون نشان می‌دهد این شیوه، افزون بر هزینه‌های زیاد مادی و معنوی، در تأمین امنیت پایدار چندان اثربخش نیست و در این زمینه نیز همچون سایر مقوله‌های اجتماعی، حضور و مشارکت مردم حرف اول را‌ می‌زند.

یکی از شخصیت‌های فعال و اثرگذار دوران پس از انقلاب اسلامی که این مدعا را به نیکی به اثبات رساند، سردار نورعلی شوشتری است که سال ۸۸ در همین مسیر به مقام شهادت نائل آمد. در این گزارش از زبان هم سنگران شهید، با اقدامات او در راستای وحدت و امنیت از طریق جلب مشارکت مردم بیشتر آشنا می‌شویم.

جوانانی که کلاه عبدالمالک بر سر می‌گذاشتند، علیه او ایستادند

محسن اکبری، دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر سیستان وبلوچستان، از نخستین روز‌های حضور سردار شوشتری در این استان، به عنوان مشاور اقوام و طوایف با او همراه شده است؛ او که آن زمان فرماندهی سپاه زاهدان را بر عهده داشت، می‌گوید: حدود دو سال ونیم پیش از شهادت سردار شوشتری، وقتی ایشان در برنامه‌ای برای بزرگان طوایف سیستان وبلوچستان سخنرانی می‌کرد، همکاری مان آغاز شد؛ حداقل شش روز هفته و هر روز سه چهارساعت با هم بودیم و درباره طوایف و ایلات استان همفکری می‌کردیم.

به گفته اکبری، اعتقاد شهید شوشتری این بود که اگر بخواهیم با استقرار یگان‌های نظامی در استان امنیت را برقرار کنیم، هم هزینه بر است و هم نمی‌توان امنیت کامل را برقرار کرد، اما اگر مردم خودشان در تأمین امنیت دخیل شوند، دلسوزانه برای امنیت استان و کشورشان اقدام می‌کنند. بر همین اساس در شرایطی که برخی جوانان آن قدر تحت تأثیر عبدالمالک ریگی بودند که کلاه او را بر سر می‌گذاشتند، با سران طوایف دیدار‌ها و صحبت‌های متعدد می‌کرد مبنی بر اینکه برای حفظ امنیت پای کار بیایند و به حدی موفق عمل کرد که همان جوانان حامی عبدالمالک، مدافع نظام شدند و مقابل اشرار ایستادند.

مسلمان بودن برایش مهم بود، نه تفاوت مذهب

فرمانده اسبق سپاه زاهدان درباره رویکرد شهید شوشتری در ایجاد وحدت می‌گوید: دلسوز همه بود، اعم از شیعه و سنی و برایش مسلمان و ایرانی بودن مردم مهم بود، نه تفاوت‌های مذهبی؛ می‌گفت «نگاهتان به مردم، از دیدگاه مذهبی نباشد. هم شیعه هم سنی، وفادار و حامی انقلاب، رهبری و نظام هستند و باید روی این اشتراکات تمرکز کرد.»

یکی از روز‌های ماه مبارک رمضان به من و شهیدمحمدزاده گفت «امروز بروید پیش خانواده افطار کنید.»، اما بعد از افطار تلفن زد و خواست که با شهید محمدزاده برگردیم آنجا. وقتی رسیدیم، مشغول دعا و مناجات بود؛ بعد پرسید «هر طایفه (در درگیری‌های قبیله‌ای یا اعدام‌های مواد مخدر و ...) چقدر کشته داشته است؟» پاسخ دادیم؛ بعد گفت «زن و بچه و خانواده این‌ها چه گناهی دارند که به آن‌ها رسیدگی نمی‌شود؟ چه کرده اید که تحت پوشش کمک‌های نظام قرار بگیرند و به سرنوشت پدران و همسرانشان دچار نشوند؟»

فردای آن روز با بزرگان طوایف صحبت کردیم و در منطقه‌ای حساس با حضور ۴۰ تن از سران جلسه‌ای گذاشتیم و شهیدشوشتری بیش از چهار ساعت ضمن سخنانی به آن‌ها یادآور شد که «از بزرگی فقط یادگرفته ایم به خودمان خدمت کنیم؛ پس هم طایفه‌ای هایمان چه‌ می‌شوند؟ چرا به خانواده‌های بی بضاعت یا بی سرپرست رسیدگی نمی‌کنیم؟» در پایان هم گفت «دلم می‌خواهد عیدفطر برای همه خانواده‌ها ارزاق ببرید و دلجویی کنید.»

مسیح بلوچستان

رمز امنیت در حضور و مشارکت مردم و وحدت آن هاست

او اضافه می‌کند: سردار شوشتری رمز امنیت در سیستان وبلوچستان را، اول حضور مردم در صحنه و بعد وحدت آن‌ها می‌دانست که ثمرات متعددی از جمله رشد و رفع محرومیت استان در پی داشت؛ یادم هست بنا بود با حضور حدود ۲۵ هزار نفر، جلسه‌ای در دانشگاه زابل برگزار کنیم که شاید تا آن زمان بزرگ‌ترین جلسه طوایف شیعه و سنی در کنار هم بود و مخالفان بسیاری داشت، اما شهید شوشتری تأکید داشت که حتما برگزار شود و مدام تکرار می‌کرد این گونه محافل، لازمه و رمز وحدت شیعه و سنی است.

رسیدگی به محرومان

اکبری در ادامه، رسیدگی به محرومان را از دیگر اقدامات مؤثر شهید شوشتری در راستای وحدت مردم معرفی می‌کند و‌ می‌گوید: به خانواده‌های بی سرپرست فارغ از اینکه شیعه یا سنی باشند، سر می‌زد و نیازهایشان را‌ می‌پرسید. در یکی از این دیدار‌ها از خانم خانواده پرسیده بود چه درخواستی دارد. آن خانم پاسخ داده بود اینکه خیاطی یاد بگیرد و یک چرخ خیاطی که با آن امرار معاش کنند. شهید به پهنای صورت اشک ریخت و گفت «ببینید این مردم چقدر قانع و به حداقل‌ها راضی هستند!» بعد هم دستور داد کارگاه خیاطی راه اندازی شود تا بانوان بی سرپرست آموزش ببینند و مشغول کار شوند.

شوشتری به ما هویت داد

همکار شهید شوشتری در توصیف محبوبیت شهید نزد مردم می‌گوید: سردار در قلب همه نفوذ پیدا کرده و قلب‌ها را رهبری می‌کرد و لقب «پدر وحدت سیستان وبلوچستان» به راستی برازنده اش بود. بعداز شهادت، بزرگان طوایف اهل سنت به دفتر من می‌آمدند، سرشان را به میز می‌کوبیدند گریه می‌کردند و‌ می‌گفتند «پدری را از دست دادیم که به ما هویت داد و خدمت کرد.» با اینکه تمام مدت حضور سردار شوشتری در سیستان و  بلوچستان تا شهادتش، شاید به دوسال هم نرسید، به اندازه عمر انقلاب در وحدت و عزت مردم استان تأثیر گذاشت.

مسیح بلوچستان

برای جوان‌ها وقت بگذارید

اکبری یادآور می‌شود: او علاوه بر خدمات اجتماعی و وحدت آفرین، معلم اخلاقمان نیز بود؛ سال ۸۸ و در غائله فتنه، به خانه من آمد و فقط دوساعت با پسر جوانم صحبت و عقبه هر یک از کاندیدا‌ها را برایش مشخص کرد. موقع رفتن هم تأکید کرد «برای جوان هایتان وقت بگذارید.» نمونه دیگر اینکه روز میلاد حضرت زهرا (س) بود که هنگام غروب از مرز برگشتیم و بعد از نماز از شهید پرسیدم «بروم منزل؟» گفت «می دانی امروز چه روزی بود؟» گفتم: «روز ولادت حضرت زهرا (س).» پرسید: «چیزی برای همسرت خریده ای؟» پاسخ منفی دادم. رفت یک سکه آورد و گفت «این به من هدیه شده؛ من هم به شما هدیه می‌دهم تا روز عید دست خالی به خانه نروی. یک شاخه گل هم بگیر و آن را به همسرت هدیه کن که در نبود شما صبوری می‌کند تا شما با خیال آسوده اینجا خدمت کنید.»

مسیح بلوچستان بود

محمدرضا شاهوزهی، مسئول فرهنگی دبیرخانه طوایف و از بسیجیان سیستان و بلوچستان نیز حرف‌هایی گفتنی از شهید دارد. او‌ می‌گوید: از وقتی شهید شوشتری رسما به زاهدان آمد، با او آشنا شدم که در مسائل فرهنگی، امنیتی و اجتماعی استان اثرگذار بود، در حالی که پیش از آن در پی توطئه‌های مکرر دشمن، درگیری‌ها و شهدا و کشتگان بسیاری بین طوایف داشتیم.

او درباره رویکرد سردار شوشتری و تفاوتش با دیگران یادآور می‌شود: از یک سو، چون خودش از عشایر بود، دردشان را درک می‌کرد و باتجربه بود؛ از سوی دیگر به عنوان معاون نیروی زمینی ارتش اختیارات خاصی داشت مانند اینکه به سران طوایف اختیار داد به فراری‌های خارج از کشور، برای بازگشت امان نامه بدهند تا مبادا جذب گروهک‌های معاند شوند؛ اغلبشان برگشتند و به جای معاند، مدافع کشور شدند.

این بسیجی اهل تسنن ادامه می‌دهد: شهید شوشتری بسیار مردم دار بود و به خانواده‌های بی بضاعت که مسئولان کمترین توجهی به آن‌ها نداشتند سر می‌زد؛ ازطریق ساخت خانه و اشتغال زایی کمکشان می‌کرد، به مدرسه سازی و اینکه امکان تحصیل و رشد علمی و فرهنگی در مدرسه و دانشگاه برای همه فراهم باشد، اهمیت می‌داد. با همراهی سران طوایف، جوانان را برای تأمین امنیت پایدار در منطقه بسیج کرد. پس از شهادتش حتی کسانی که او را ندیده بودند، ناراحت و عزادار بودند؛ زیرا در مدت کمی که در استان ما حضور داشت، دل‌ها را به هم نزدیک کرد و برکات فراوانی را رقم زد؛ به همین دلیل بین همه محبوبیت خاصی داشت، تاجایی که از او به عنوان مسیح بلوچستان یاد می‌شد.

به فکر آینده کودکان بود

شاهوزهی در پایان به خاطرات ماندگارش از سردار وحدت اشاره می‌کند. او‌ می‌گوید: یک روز که با هم به میرجاوه رفته بودیم، چند کودک هفت هشت ساله کنار جوی آب مشغول بازی بودند و تا ماشین ما را دیدند، فرار کردند. سردار پیاده شد و گفت «صدایشان کنید برگردند.» بچه‌ها آمدند، کمی با آن‌ها آب بازی کرد و پرسید «می خواهید چه کاره شوید؟» یکی شان گفت «کول باری» (حمل بار از مرز تا شهر و برعکس). سردار ناراحت شد و اشکش درآمد. یکی دیگر هم گفت «می خواهم مثل شما پاسدار شوم.» سردار رو به ما تأکید کرد «تلاش کنید این‌ها آینده شان خراب نشود و به مدارج عالی برسند.»

خاطره دیگری که هیچ گاه از یادم نمی‌رود، به روزی برمی گردد که در شرایط شیوع یک بیماری واگیردار در منطقه، شهید شوشتری برای یکی از مدارس کتاب، دفتر و لوازم تحریر آورده بود و به هر کدام از دانش آموزان که‌ می‌داد، سرشان را‌ می‌بوسید. ما نگران شدیم و گفتیم «بیمار می‌شوید!» پاسخ داد «این‌ها سربازان آینده کشور هستند؛ من از این‌ها بهتر و مهم‌تر که نیستم!»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->