با گسترش فضای مجازی، ایجاد کسب وکارهای نوین و به ویژه فراگیر شدن استارت آپ ها، کتابهای حوزه کسب و کار بیش از هر زمان دیگری منتشر و با توجه فعالان حوزه اقتصادی رو به رو شده اند. بیشتر این کتابها ترجمه هستند و شاید مهمترین دلیلش این باشد که در کسب وکارهای نوین و استارت آپها ما از الگوهایی پیروی میکنیم که پیش از ما در غرب آغاز و تجربه شده است.
این کتابها مزایای بسیاری دارند که انتقال تجربه یکی از مهمترین آن هاست، اما نمیشود به آنها به مثابه نسخهای قابل تجویز برای هر فرهنگ و هر کسب وکاری در هر گوشه دنیا نگاه کرد، چون همان طور که گفته شد بیشتر کتابهای این حوزه ترجمه هستند و محصول کشورها، فرهنگها و شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دیگر.
افزون بر این برخی از کتابهای حوزه کسب و کار نیز در قفسه کتابهای زرد قرار میگیرند که میخواهند با ارائه چند فرمول طوق موفقیت را به گردن خواننده بیندازند. مانند کتابهای زرد موفقیت که قول شرف میدهند اگر به حرف آنها گوش کنید خوشبختی بی عشوه و ناز خودش را در آغوشتان خواهد انداخت، البته موضوع این مطلب کتابهای زرد که تکلیفشان روشن است، نیست. در این گزارش به سراغ علی جاهدی، مشاور نوآوری و کسب وکار و مدرس دانشگاه فردوسی و مهدی غیبی، مشاور توسعه کسب وکار، رفته ایم که از تجربه خود از خواندن این کتاب ها، بهترین روش مواجهه و مطالعه این آثار و بد و خوب آنها بگویند.
علی جاهدی، مشاور نوآوری و کسب وکار و مدرس دانشگاه فردوسی، کتابهای حوزه کسب وکار را ابزاری مهم برای آگاه سازی و توانمندسازی میداند و تأکید میکند: از دید من کتابهای حوزه کسب وکار یکی از مهمترین و قویترین ابزارها برای آگاه سازی و توانمندسازی فعالان این حوزه است و خودم بخش زیادی از آموزههایی را که یاد گرفتم از کتابهایی بوده که توسط نویسندگان مختلف چه در داخل و چه در خارج از ایران منتشر شده است و به خود من در فهم درست فضای کارآفرینی، به ویژه در ابتدای راهی که داشتم بسیار کمک کرده است و فکر میکنم برای دیگران هم همین طور خواهد بود.
او در تشریح محتوای عرضه شده در این کتابها میگوید: این کتابها عمدتا براساس مدلهای علمی پژوهش شده یا گردآوری تجربیات اندوخته افراد مختلف تهیه میشوند. به عنوان مثال نویسنده یک مفهوم در یک کتاب مربوط به فضای کسب وکار سعی میکند یک مدل علمی پژوهش شده را درباره راه اندازی یا مدیریت یک کسب وکار تبیین بکند یا برود مجموعهای از تجربیات کارآفرینانی که در مواجهه با فضای کسب وکار خودشان به آن رسیده اند گردآوری کند و در قالب یک مدل یا روش به مخاطبانش ارائه بدهد. این کلیت آن چیزی است که کتابها در فضای کسب وکار معرفی میکنند، فارغ از کتابهایی که به شکل زرد منتشر میشود که آنها را مناسب مطالعه نمیدانم.
مدیر پردیس ICT پارک علم و فناوری خراسان، مطالعه این کتابها را برای علاقهمندان و جوانانی که میخواهند وارد این فضا شوند و حتی مدیران کسب و کارهای قدیمی که علاقهمند هستند روشهای مدیریت کسب وکارشان را نو و در مجموعه هایشان نوآوری ایجاد کنند مفید میداند و میگوید: مزیتی که مطالعه این کتابها میتواند داشته باشد این است که یکی از قویترین ابزارها هستند برای اینکه من مطلع شوم از چیزهایی که باید بدانم و نمیدانم. موضوع بعدی این است که اگر کتاب به دو روش قبلی که عرض کردم عمل کرده باشد، تلاش خواهد کرد که من نسبت به آن موضوع توانمند شوم. پس میتواند یکی از مهمترین ابزارهای آموزش توانمندیها و مهارتهای کسب وکار باشد.
جاهدی در واکاوی معایب این کتابها نیز میگوید: باید یادمان باشد فرایند کارآفرینی وابسته به پارامترهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، ویژگیهای تیم و جنس و نوع آن حوزهای است که به آن ورود میکنیم. غیر از این، فرایند کارآفرینی فرایندی است که مراحل و سطوح مختلفی دارد و هر کسب وکار و تیم کارآفرین میتواند نسبت به کسب وکار و تیمهای کارآفرینی دیگر حتی در همان حوزه متفاوت باشد.
زمانی که ما میپردازیم به شناخت مسئله و راه حل و طراحی راه حل و ایده پردازی، یک مرحله از کسب وکار است و موقعی که داریم اقدام میکنیم به اجرای آن و جذب مشتری و تأمین مالی و ... مرحله دیگری است. این سطوح مختلف در فضای کارآفرینی بسیار مهم هستند و هر کدام از این مراحل مدلهای خاص خودش را میطلبد.
اشتباهی که در استفاده از کتابهای حوزه کسب وکار میشود این است که ممکن است نویسنده یک حرف عمومی و کلی بزند و من در هر مقطع یا سطح کار که باشم احساس کنم به درد من میخورد و سعی کنم رعایتش کنم، در صورتی که این طور نیست. در درجه اول باید ببینیم آیا آن راه حل و مدلی که کتاب مطرح میکند مناسب مرحله کسب وکار من هست یا خیر؟ متأسفانه در کتابهای مربوط کمتر به این مسئله پرداخته میشود و برای اینکه مخاطبان بیشتری داشته باشند راه حل هایشان را عمومی و مناسب همه کسب وکارها معرفی میکنند.
بخش معدودی از این کتاب ها، کتابهای بسیار ارزشمندی هستند که یک مدل یا رویکردهای فکری را آموزش میدهند که میتواند مناسب همه مراحل کسب وکار باشد، اما برخی از کتابها یک مسئله مشخص را باز میکنند و یک روش و مدل جزئی مشخص برای آن موضوع ارائه میدهند. پس برای انتخاب کتاب باید تفکیک قائل شویم. شاید بزرگترین عیب کتابهای کسب وکار این است که راه حلهایی که ارائه میدهد مناسب همه مراحل کارآفرینی نباشد.
او ادامه میدهد: عیب دیگری که این کتابها دارند؛ کارآفرینی وابسته به ویژگیهای مختلف بیرونی تیم است. آیا این کتابها مدلهایی که ارائه میدهند مناسب وضعیت و شرایط اجتماعی و اقتصادی و ... ما هست یا نه؟ باید توجه داشته باشیم که مدلهای عرضه شده در این کتابها در کشور دیگری به نظر درست آمده و ممکن است در جامعه دیگری کاربرد نداشته باشد. مهم این است که این کتابها را بخوانیم، اما با درک شرایط و مسیر خودمان و با توجه به ویژگیهای متمایز خودمان سعی کنیم پیدا کنیم.
این مدرس دانشگاه یادآور میشود که به هیچ عنوان نمیتوانیم بگوییم فرمول یا راه حل یا نسخه واحدی برای کسب وکارها وجود دارد. این کاری است که کتابهای زرد تلاش میکنند نشان دهند. باید بدانیم کتابهایی ارزشمند هستند که با ارائه رویکردهای کلی یا آموزش مدلهای فکری به ما روش کشف مسیر خودمان را در فضای کسب وکار یاد میدهند یا ما را توانمندتر میکنند در کشف مسیر بهتر.
به نظرم کتابهایی ارزشمند هستند که به جای نسخه دادن به ما کمک میکنند راه حل مناسب را با توجه به فضای اجتماعی، اقتصادی و حوزه خودمان و متناسب با ایدهای که داریم پیدا کنیم. به عبارتی به جای اینکه به ما نسخه بدهند باید به ما روش پیدا کردن مسیر درست رسیدن به موفقیت را آموزش دهند.
مهدی غیبی، مشاور توسعه کسب وکار، کتابهای حوزه کسب وکار را در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم میکند: یکی کتابهایی که موضوع را دنبال میکنند و دیگری کتابهایی که مدیریت برگرفته از موضوع را پی میگیرند. به عنوان مثال وقتی من در حوزه کسب وکارهای آنلاین منبع پیدا میکنم و میخوانم و یک موقع هم کتاب مدیریتی میخوانم که در حوزه کسب وکار آنلاین هم میتواند استفاده شود. آنچه که الان باب شده و خیلی هم زیاد است، خاطره نویسی و روزنویسی مدیران درباره کسب وکارشان است.
او به اهمیت و جایگاه مهم فرهنگ هر جامعه در راه اندازی یا پیشرفت کسب وکارها تأکید میکند و میگوید: در حوزه کسب وکارها فرهنگ حرف اول را میزند، مثلا در ایران یک سرویس مجازی یا نرم افزاری راه میافتد و در تهران جواب میدهد، اما در مشهد جواب نمیدهد. میبینیم که فرهنگ دو تا شهر در یک کشور متفاوت است و از یک الگو پیروی نمیکند. حالا تفاوت وارد شدن یک محصول خارجی به ایران را حساب کنید. کتاب هم همین است. خرده روایتهایی که در قالب کتاب میآید و توصیه میشود که ملت بخوانند نسخهای است که به درد همان فرهنگ میخورد و من فقط میتوانم از آن یک استنتاج داشته باشم.
خروجی آنها به من جواب نمیدهد. من اگر از آنها یاد بگیرم و با فرهنگ کسب وکار و شرکت خودم تطبیق بدهم آن موقع جواب میگیرم، اما اگر همان را کپی پیست کنم جوابگو نیست، به ویژه در حوزه منابع انسانی. این کپی کردنها واقعا حوزه منابع انسانی را به پرتگاه پرت میکند و هر روز هم شاهد سقوطش هستیم. فقط به دلیل اینکه چیزی دیده ایم و فکر کردیم چقدر جالب است و پیاده اش کردیم بدون اینکه ذرهای و لحظهای در کسب وکار خودمان و فرهنگ کارمندهای خودمان دقیق شده باشیم. این مشاور توسعه کسب و کار با آوردن مثالی تفاوتهایی که میتواند هر جامعهای نسبت به جامعه دیگر داشته باشد روشن میکند: پادکستی گوش میکردم که جایی مطرح کرد از فرمول ۱۰ در ۱۰ در ۱۰ استفاده کنید.
این فرمول میگوید تصمیمی که میخواهی بگیری ببین ۱۰ دقیقه دیگر، ۱۰ ساعت دیگر، ۱۰ روز دیگر، ۱۰ ماه دیگر و ۱۰ سال دیگر چه شکلی میشود. میگوید وقتی میخواهی تصمیم درستی بگیری باید با این فرمول بررسی اش کنی. بعد من نگاه میکنم میبینم این فرمول با واقعیت جامعه ما نمیخواند، چون من نمیدانم مثلا هفته آینده اینترنت وصل میشود یا نه. وقتی ما درباره فرهنگ صحبت میکنیم شرایط اجتماعی و سیاسی هم مطرح است. معلوم است که این فرمول در ایران جواب نمیدهد، چون فرهنگ را در نظر نگرفته ایم.
غیبی بهترین شیوه انتخاب این کتابها را دانستن درد و نیاز کسب وکار خود میداند و خاطرنشان میکند: وقتی بیمار هستید میروید پیش دکتر و شرح حالی از شما میگیرد، اما برخی پزشکان اجازه نمیدهند بیمار حرفش را بزند و از روی قیافه نسخه مینویسند. اگر کتاب را به منزله دکتر بگیریم و شرح حال دقیقی از نیاز خود نداشته باشیم و سراغ این کتابها برویم شبیه همین ماجراست.
از کجا میدانی کتابی که برداشتی هم راستا با مسئله درد و مشکل کسب وکار تو است. مهم است که کتاب به عنوان نسخه نهایی و تجویز ویژه خوانده نشود. بلکه به عنوان این خوانده شود که حرف دیگری را بشنویم و بعد خودمان تصمیم بگیریم چه کاری را انجام دهیم. او ادامه میدهد: اگر کسی به من بگوید تو که ۱۰ کتاب خواندی، کدام را برای کسب وکار من معرفی میکنی؟ من توصیه میکنم هر ۱۰ کتاب را بخوان. منتها این کتابها را باید به شکل داستان بخوانی و بعد خرد خرد برای حال و هوای کسب وکارت ترجمه کنی.
پس اگر کسی مستقیما بخواهد مثلا مشکل حوزه فروش خودش را با فلان کتاب حل کند، چنین چیزی امکان پذیر نیست. میتواند برود آن کتاب را بخواند و ببیند چه تکنیکهایی استفاده شده است و این تکنیکها چقدر شبیه به بازار خودش هست که برود اجرا کند. ما باید هر منبعی، چه کتاب چه مقالات را فقط در قالب یک مشورت در نظر بگیریم، اینکه چطور به کارش بگیریم، مورد به مورد متفاوت است.