خادم | شهرآرانیوز؛ قصه گویی را از مادربزرگش ارث برده بود و محتوا و سوژه داستان هایش را از هر آنچه در جامعه میدید برمی داشت و آن فقر بود در همه اشکال و تمام شئونش. خودش کارگرزاده بود و در همین فقر بزرگ شده بود: «پدرم آهنگر بود؛ اوستا سیف ا... در گاراژ دکانش را از دست داد. ناچار شاگرد شوفر شد. باغبان شد. قصاب شد. بقال شد و چند جور کار دیگر. بعد که ما بزرگ شدیم و من معلم شدم، خانواده هفت نفری را بر عهده من گذاشت و فرار کرد به شیراز. به حافظ و سعدی عشق میورزید. مدتی هم قاچاقچی شد و به زندان افتاد که در کتاب «آبشوران» و «سالهای ابری» نوشته ام».
افتادن بار زندگی به دوشش از حدودهجده نونزده سالگی اش شروع شد که براساس تعهدی که با رفتن به دانشسرای مقدماتی داده بود معلم روستایی محروم در گیلا ن غرب در استان کرمانشاه شد: «مردم آنجا فقیر بودند، ندار بودند، بچهها پا برهنـه و بی چیز به کلاس میآمدند و خیلیها هم نمیتوانستند به مدرسه بیایند.» داستانهای کوتاه «از این ولایت» برگرفته از تجربیات و دیدههای اوست از فقر و نداری مردمان آن ولایت. سال ۱۳۵۰ برای انتشار همین مجموعه داستان و البته فعالیتهای سیاسی به زندان افتاد. دوبار دیگر پس از این تاریخ نیز زندان را تجربه کرد.
اما علاقه به خواندن و نوشتن به طور جدی در او در دوره کوتاه و گذرای آزادی، در دوره نخست وزیری محمد مصدق جوانه زده بود: «اوایـل دهـه ۳۰، در آن دو سـال و چنـد مـاهی کـه دکتـر مصدق نخست وزیر بود، جامعه ما آزادی و دموکراسی را تجربه کرد. کتاب هـا و نـشریه هـای بـسیاری منتـشر میشد. هم در این دوره بود که علاقه به خواندن کتاب به طور جدی در من پیـدا شـد». درون مایه اصلی داستانهای درویشیان همان فقر و تمام جوانب آن بود که از کودکی با آن آشنا بود. او روایتگری واقع گرا بود که از تکنیک زدگی گریزان بود تا داستان هایش را نه فقط خواص، بلکه همه مردمی که او دغدغه شان را داشت بتوانند بخوانند.
جمال میرصادقی درباره سبک و سیاق داستانهای او گفته است: «درویشیان تلاش میکرد داستان هایش را به گونهای بنویسد که برای عموم مردم قابل درک و دریافت باشد نه اینکه با به کار گیری تکنیکهای دشوار و ساختارهای پیچیده، تحسین و ستایش مخاطبان خاص را برانگیزد. او در قید و بند این مسائل نبود و به همین دلیل آثارش بیشتر معنایی بود و نه ساختاری و تکنیکی. او انسان گرا بود و به همه ابعاد زندگی بشر توجه داشت.»
درویشیان توجه به جامعه، به قشرهای مستضعف، به کودکان برهنه پا را رسالتی برای خود و برای هنر میدید و در گفت وگویی با مجله زریبار گفته است: «من «هنر برای مردم» را میپسندم. زیرا بر این باورم که اثر هنری حتمـا لازم است که فایده اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی داشته باشد. در اینجا سیاسی به معنـی متـداول و عامیانـه آن یعنـی مبارزه برای کسب قدرت نیست، بلکه سیاسی بودن یعنی در سرنوشت مردم شرکت کردن و اجتماعی بودن و اجتماعی نوشتن است. پس هنر باید بر حسب میـزان سـودمندی آن نقـد و بررسـی شود و نـه بـا معیارهای زیبایی شناسی صِرف. آن زیبایی که در واقعیت هست، فراتر از زیبـایی هنـری اسـت.»
محمود دولت آبادی نیز در نوشتاری که به مناسبت درگذشت درویشیان منتشر کرده بود به این دیدگاه او اشاره کرده است: «علی اشرف به نحوی میخواست ادامه صمد بهرنگی باشد و این گونه نویسندگان از «هنر» مراد خاصی دارند، معتقدند هنر میبایست جای چیزی را عوض کند و طوری هم عوض کند که آن تغییر دیده شود.»
درویشیان که سوم شهریور ۱۳۲۰ در کرمانشاه به دنیا آمده بود، در چهارم آبان ۱۳۹۷ پس از یک دوره بیماری، دنیا را با همه کودکان فقیرش ترک کرد و در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد. از او علاوه بر داستانها و رمان هایش، آثاری در زمینه نقد و همچنین پژوهش برجای مانده که برخی از آنها به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، روسی، کردی، آلمانی، ترکی، ارمنـی و نـروژی ترجمه شده است.
رمان چهار جلدی «سالهای ابری» از مهمترین آثارش است که زندگی نامه اوست: «زندگی نامه کسانی است که بین سال هـای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ با آنها زندگی کرده ام. در رنج ها، شادی ها، شکستها و پیروزی هاشان شرکت داشـته ام.»