شهرآرانیوز - اندکی پس از حمله یک تروریست تکفیری به حرم شاهچراغ در شیراز و به شهادت رسیدن و مجروح شدن برخی زائران مرقد احمد بن موسی، برادر امام هشتم (ع)، هم زمان با نماز مغرب و عشا، کاربران فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در ایران و سراسر جهان با هشتگهای ایران تسلیت و شیراز تسلیت همدردی خود را با خانوادهها و بازماندههای قربانیان نشان دادند.
پرویز پرستویی، سیدمحمود رضوی، کامبیز دیرباز، آزیتا ترکاشوند، احمد مهرانفر، رضا صادقی، حبیب رضایی، داریوش ارجمند و... با ارسال پیام در فضای مجازی یا اظهارنظر، فاجعه تروریستی شاهچراغ را به مردم ایران و شیراز تسلیت گفتند.
هر چند کاربران ایرانی انتظار داشتند فعالان عرصه هنر و سینما زودتر و قاطعتر و شفافتر و البته با تعداد بیشتر اقدام گروهک تروریستی داعش را در به خاک و خون کشیدن هم وطنان زائر محکوم کنند. از سوی دیگر، برخی شاعران بلادرنگ دست به قلم شدند و با سرودن شعر، یاد شهیدان و مجروحان حادثه شاهچراغ را گرامی داشتند. گزیده برخی از این اشعار را میخوانید:
میلاد عرفان پور
گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت
هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت
داعش به چراغ سبزتان هار شده
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
***
ایران عزیز، استوار است و نجیب
تا چند چنین دروغ و دشنام و فریب
بهتان زده اند، گاه و گاهی دشنه
یا شاهچراغ! ما غریبیم، غریب
***
هم دشنه به دوستان میهن زده اند
هم چشمک تازهای به دشمن زده اند
در ریختن این همه خون اند شریک
آنان که به هر دروغ دامن زده اند
***
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
***
سیده فرشته حسینی
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟
آتش زده باز دست دشمن بر باغ
یک زخم دگر به زخممان افزودند
با این خبری که آمد از شاهچراغ
***
دیدید چه بود عاقبت نیتتان
امروز رسیدید به عافیتتان؟
در شاهچراغ سیل خون جاری شد
ای معترضان کجاست ملیتتان؟
***
رضا یزدانی
در خون شهیدان حرم نیز شریک اند
آنها که بگویند که «کار خودشان است»
***
حامد اهور
نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت
رسیده اول پاییز، صبح روشن عیدت
نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...
زلال مثل همان اشکهای سرخ و سپیدت
و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...
رسید پیک شهادت و بی حساب خریدت
زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!
تمام معنی آزادی است وصف شهیدت
سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست
بهای چادر خونین توست صبح امیدت
***
محمد خادم
بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
بعید نیست که چشمش به خاک و خون بنشیند
کسی که خون شهید تو را ندید بگیرد
کسی که دل بدهد به قرار و قولِ غریبه
چه هیچها که از این وعده و وعید بگیرد
اگر که عقل سلیم است غیر پند ز تاریخ
چه میتواند از این ماضی بعید بگیرد؟
حرم کجاست؟ همین کوچه که به نام شهید است
بگو به رهگذرش حاجت و امید بگیرد
بگو به رهگذر چارراه بی طرفیها
همیشه فاصله از دشمن پلید بگیرد
در آزمون غمت مرگ از شروط قبولی ست
خوشا که نقش به خون برگهای سفید بگیرد