در ماجراهای اخیر، یکی از مطالبی که پیش از هرچیز دیگری ذهن اهالی اندیشه و تحلیلگران دلسوز اجتماعی را به خود معطوف کرده، این است که بخش درخورتوجهی از مردم و بهخصوص جوانان و نوجوانان هیچ تحلیلی از جهان پیرامونشان ندارند و اگر خردهتحلیلی هم دارند، برداشتی کاملا سطحی و برساخته بنگاههای خبرپراکنی است. با بخش شایانتوجهی از نوجوانان و جوانان که وارد گفتگو بشوی، این مصیبت را حس خواهی کرد و چه مصیبتی از این سختتر که بخشی از آیندهسازان این کشور حتی شناخت و درک حداقلی از خود، کشور خود و جهان خود ندارند.
آن دسته هم که تحلیلی دارند و قدری اهل استدلالاند، در بند تحلیلهای ناقص و سطحی و یکبعدی گرفتارند. چه بسیار استادان برجسته دانشگاه که با یک نظریه و یک دیدگاه میخواهند که موضوعی چندبعدی و پیچیده را تحلیل کنند. راستی چه شد که ما به چنین وضعیت تلخی رسیدیم و ریشههای این معضل را چگونه باید واکاوی کرد؟
نخست به نظرم میرسد که این اوضاع حاصل دیکتاتوری رسانههای فراگیر، پرتعداد و بیرحمی است که مغز و قلب میلیاردها انسان را در اختیار خود گرفتهاند؛ رسانههایی که انسان را در اقیانوس متلاطمی از اخبار و محتواهای رنگارنگ قرار میدهند و این مجال را برای او باقی نمیگذارند که اندکی از قوه تحلیلش کار بکشد و سره را از ناسره جدا کند؛ رسانههایی که یا با اخبار عجیبوغریب و رنگرنگ و شگرد تکرار، خود را به ما میقبولانند، یا با تولیدات میلیونی محصولات هنری متنوع و جذاب، با فیلمها و موسیقیهای مبهوتکننده از ما یک مصرفکننده محتوا میسازند و اندیشه و موضعی را که میخواهند، به ذهن ما تزریق میکنند.
ما بیآنکه آگاه باشیم، پس از مدتی برده و سرباز آنها میشویم. همانگونه که آنها میخواهند حرف میزنیم، موضع میگیریم و در یک کلام طوری که پسند آنها باشد، زندگی میکنیم؛ آنهایی که سلاطین جبار و جلاد نظام سرمایهداریاند در لباسهای شیک و چهرههای بزکشده.
تا پلکی بزنیم، میبینیم ما لشکر احساساتیم؛ لشکری بیرحم از احساسات که نمیدانیم برای که میجنگیم در جنگی ازپیشباخته.
ریشه دوم این وضعیت بغرنج را هم باید در نظام آموزشی فشل ما جستوجو کرد که در همه سالهای آموزش توجه بسیار کمی به پرورش انسانهای تحلیلگر و آگاه دارد. آموزشوپرورش ما به مدیران خلاق و پیشرو کمتر بها میدهد و خود را در چارچوبهای پوسیده و سست و محدود زندانی کرده است. از این نظام آموزشی بحرانهای متنوع و متعددی زاییده خواهد شد، اگر چارهای اندیشیده نشود.